مدرسه فمینیستی: امروز، ۱۵ اسفندماه روز درختکاری است، به همین مناسبت مطلب زیر را که در مجله اینترنتی «اکو سوسیالیست» ترکیه منتشر و توسط اکرم خیرخواه به فارسی برگردانده شده، میخوانید. این مطلب را «آک گون ایلهان» از دیدار و گفتگویش با مه لقا ملاح از زنان پیشرو حفاظت از محیط زیست ایران به نگارش درآورده است. مه لقا ملاح علاوه بر فعالیتهای زیست محیطی، همراه با مادرش «خدیجه افضل وزیری» و مادربزرگش «بیبیخانم استر آبادی» که از پیشگامان عصر خود در زمینه آموزش زنان بودند، فعالیتهایی نیز در این زمینه داشته است.
مصاحبه گر «آک گون ایلهان» از فعالین بنام محیط زیست ترکیه است. او دارای مدرک دکترای جامعهشناسی با گرایش محیط زیست از دانشگاه بارسلون اسپانیاست و عمده فعالیتش در ارتباط با محیط زیست در ترکیه مربوط به حقوق آب هاست. در همین زمینه و با تشدید مسئله خشک شدن دریاچه اورمیه مقالات متعددی در این رابطه به زبانهای ترکی و انگلیسی نوشته که در سایتهای فعال مسائل زیست محیطی منتشر شده است.
آغاز فعالیتهای زیست محیطی در ایران به سالهای ۱۹۷۰ برمی گردد. با این حال تا سال ۱۹۹۰ فعالیتهای مدنی بنابه دلایلی امکان پذیر نبوده و محیط زیست نیز به عنوان حرکتی اجتماعی روند دگرگونی خود را در این مدت طی میکند. در همان سالها مدیریت نادرست صنایع، گسترش بیرویه جمعیت، شهرسازی و جنگ ایران و عراق و مسائل توسعهای دیگر از این قبیل، ابعاد بیچون چرایی به مشکلات زیست محیطی میبخشد. با روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان ریس جمهور ایران ابتکارات مدنی شروع به رشد و قدرت گرفتن میکنند. اولین زن در ایران به عنوان معاون ریس جمهور و ریس سازمان محیط زیست شروع به فعالیت میکند. در این سرزمین زنان در ابعاد وسیعی به عنوان پیشگامان حفاظت از محیط زیست فعالیت داشتهاند که در این میان بدون تردید مه لقا ملاح شناخته شدهتر است. به دیدار مه لقا ملاح موسس انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که در سال ۱۹۹۰ تاسیس شده میرویم.
از کنار حوضی کوچک در وسط حیاط رد شده و در خانه را میزنیم. زنی با ۱۵۰ سانتیمتر قد، لباسی به غایت ساده و ۹۴ ساله اما شاد و زیبا در را به رویمان باز میکند. در تهران داغ و سوزان در آخرین روزهای اردیبهشت ماه با هندوانه و توت فرنگیهای که همچون یخ خنک هستند صحبتمان را شروع میکنیم.
از خانم ملاح در مورد چگونگی آغاز فعالیتهای زیست محیطی در ایران و نقش زنان در این حرکت میپرسم. آغاز علاقمندی وی به مسائل زیست محیطی به زمانی بازمی گردد که در سال ۱۹۷۰ در کتابخانه کار میکرد. وقتی کتابهای مربوط به آلودگی محیط زیست را میخواند سوالهایی در رابطه با انسان و طبیعت و رابطه این دو با یکدیگر در ذهن او ایجاد میشوند. در همین زمان با سایر زنانی که در کتابخانه بودند مجالس بحث و گفتگوهای کوچکی در رابطه با محیط زیست شکل میگیرد.
با گذشت زمان حرکت زنان در رابطه با مسائل زیست محیطی وارد عرصه میشود. در حال حاضر مرکز این حرکت در تهران بوده و ۱۴ شعبه در شهرهای مختلف دارد که اکثریت اعضای آن را زنان تشکیل میدهند.
خانم ملاح که بارها و بارها در مورد محیط زیست رودروی دولت ایران قرار گرفته و با سایر زنان همفکرش، علیه امضای پروتکل کیوتو توسط دولت ایران اعتراض کرده است.
همچنین اعتراض به ساخت بزرگراه تهران به خزر که منابع جنگلی را مورد تهدید قرار میداد نیز از دیگر فعالیتهای آنهاست. زیر سوال بردن فعالیتهای دولت ایران که به طبیعت و انسان ضرر میرساند موجب محاکمه او شده و احکام شدیدی برایش صادر میشود. با وجود همهٔ این ناملایمات، او قدرت گرفته و این مجادله را همچون لوکوموتیوی به پیش میراند!
زنان تربیت کنندگان جامعه
از دیدگاه خانم ملاح، زنان عنصر اصلی جامعه هستند. در ایران با توسعه فیزیکی مشکلات زیست محیطی عوامل اجتماعی مولد این مسائل نیز بیشتر مورد تاکید قرار میگیرند. او با در نظر گرفتن نقش زنان در جامعه که خالق- زاینده هستند میافزاید: «ما با کسانی مبارزه میکنیم که این مشکلات را به وجود آوردهاند کسانی که زنان آنها را به دنیا آوردهاند و از این منظر از آنچه که در دنیا اتفاق میافتد باید زنان مورد سوال قرار گیرند!» با سوال «آیا ما میکنیم عزیزم؟» اعتراض را شروع کرده و اینگونه ادامه میدهد: «زنان تربیت کننده هستند و چگونگی ارتباط کودکانی که به دنیا میآورند با زنان است. کودک در ابتدا با زبان و دانستههای مادرش دنیای خیالی خود را میسازد. خانم ملاح نقش زنان در کنترل جمعیت (باروری) به تبع آن نقش کلیدی زن در جامعه را مورد توجه قرار میدهد. وقتی او از انفجار جمعیت و کمبود منابع جهانی در مقابل این افزایش جمعیت و نقش زنان در کنترل باروری، صحبت میکند جریان ممنوعیت سقط جنین در ترکیه بیشتر از قبل برایم معنادار میشود!
با صحبتهای خانم ملاح از نقش تربیت کننده و زاینده زنان، سومین نقش زنان «مدیریت» نیز شکل مییابد. برای فهم نقش مدیریتی زنان در خانواده مثالهایی میآورد از خورد و خوراک گرفته تا موبایل و هر آنچه که در رابطه با مصرف خانگی در دست زنان است را مورد تاکید قرار میدهد. حتی لباس مردان خانواده را نیز زنان میخرند!
با گفتن اینکه زنان این سه نقش را ایفا میکنند ادامه میدهد که آنها میتوانند جامعه را دوباره خلق کنند. با در نظر گرفتن این نقشهای سه گانه برای زنان، مسئله محیط زیست و راه حلهای کاربردی برای مبارزه با آنها نقش زنان در این مسئله واقعیتر و ملموستر میشود. او داشتن محیط زیست سالم را در بازگشت به سوی زنان میداند.
مصرف گرایی در ابتدا زنان را هدف قرار میدهد!
از خانم ملاح در مورد اینکه زنان در این مبارزه چه میتوانند انجام دهند میپرسم. به نظر او زنان بیش از هر زمانی در چنگال «بیماری خرید کردن» اسیر شدهاند. طرز فکری که کاپیتالیسم از مصرف ایجاد کرده به طور اخص زنان را هدف قرار داده است. با این حرف او، خواسته و ناخواسته زنان تهران با آرایشهای غلیظ و لباسهای زرق و برق دار در خیابانهای تهران به یادم میآیند! اگر قسمت عظیم دلیل این رفتارها را در سیاستهای محدودکننده حاکم در ایران بدانم به نظرم خانم ملاح حق به جانب است. با گفتن اینکه «کاپیتالیزیم این نقش مصرف گرا بودن را برای زنان ایجاد کرده و در حالیکه هزاران سال است که سازندگان جامعه و مدیران آن، زیر ضربههای آن سیستم قرار دارند تا زمانی که این مصرف گرایی ادامه یابد هم طبیعت و هم انسانها به آلودگی و مصرف ادامه خواهند داد»، از جایش بلند شده به طرف کتابخانهاش میرود.
یک قرن زندگی و ارزیابی از ۲۰ هزار سال! «دنیا و خودمان را نابود میکینیم»
درحالی که او کتابی را در دستش ورق میزند با حس کنجکاوی روزنامه نگارانه درباره بزرگترین تغییری که در حدود یک قرن زندگیش دیده میپرسم. با گفتن اینکه «در یک صد سال گذشته نابودی طبیعت بسیار سریع و عظیم شروع شد» صحبتش را آغاز میکند. سلاخان طبیعت که در کنار آن انسانها را نیز میکشند هنوز به قدر کافی رابطه بین این دو را نمیدانند. ۶۰ درصد وجود انسان از آب و بقیه از خاک و هوا و دیگر مواد تشکیل شده. یعنی ما از آب، خاک و هوا به وجود آمدهایم! وقتی اینها را کثیف و آلوده میکنیم، در واقع خودمان را نیز آلوده کرده و نابود میکنیم. نمود عینی تخریب دنیا، تغییرات جهانی آب و هواست.
او میگوید: این مساله به تمام جهان ضربه میزند و این به هم ریختگی مدوام محیط زیست به امری عادی تبدیل شده که عینا به چشم دیده میشود. میپرسم چرا اینگونه شد؟ چرا انسانها جایی را که در آن زندگی میکنند تا این حد را آلوده کردند؟
ما فراموش کردهایم!
جواب سوالم «فراموش کردیم» است و ساکت میشود! سکوتش به درازا میکشد. میاندیشم که چه چیز را فراموش کردیم؟ از کتاب مولانا که در دستش است این کلمات را تک تک میخواند: انسان ابتدا به صورت موجودی بدون هستی ظهور کرد. سپس زندگی نباتی یافت و سالها و سالها او در میان گیاهان همچون گیاه زیست بدون اینکه خبری از زندگی بدون هستی سابقش داشته باشد. از گیاه به حیوان تبدیل شد در حالیکه از زندگی گیاهیاش چیزی به خاطر نمیآورد. بعدها خدا او را از حالت حیوانی به انسان مبدل کرد. از ذهن و فکر سابقش هیچ خاطرهای در ذهن او نبود همه را فراموش کرده بود. زمان میبرد تا به این حرفهایی که بیش از هفتصد سال پیش گفته شدهاند واکنش نشان دهم. سپس همچون خاطرهای در ذهنم میگویم: آری فراموش کردیم. آری فراموش کردیم از کجا آمدهایم و از چه وجود یافتنمان را نیز. حیوانات، گیاهان، آب، خاک و هوا را فراموش کردیم انگار که نه ما و نه آنها قسمتهایی از وجود یکدیگر هستیم. فراموش کردیم خوارکیهایی که میخوریم، آبی که مینوشیم، هوایی که تنفس میکنیم از کجا آمدهاند. سیارهای که در آن زندگی میکنیم را فراموش کردیم انگار که بدون آن نیز میتوانیم زندگی کنیم.
«بیا به باغچه برویم» این را میگوید و از جایش بلند میشود. از زیر درختان انگور میگذریم و کنار سبزیهایی که کاشته میرویم. از هوا و آب و خاک صحبت میکنیم. زمان در حال گذر و اتمام است برای وداع خم میشوم و گونهاش را میبوسم. او که انتظار این کار را نداشت کمی تعجب میکند. زنی را که پس از سالها مولانا را در خاطرم زنده کرد در آغوش میگیرم. خانه خانم ملاح را که ترک میکنیم با حسی کشف گونه با خود زمزمه میکنم: «به یاد میآورم». به محض بازگشت به خانه دو کار باید انجام دهم: یادآوری آنچه فراموش کردهایم به دیگران و نوشتن این گفتگو.