logo





نسبت نقد به انديشيدن و نيانديشيدن و ارتباط اين دو با دموكراسى(١)

چهار شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱ - ۲۷ فوريه ۲۰۱۳

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
نقد: نقد يعنى سنجش مفاهيم و پديده ها در روند توليد و آفرينش ارزشها.

فوكوياما در باره نقد مى گويد: "نقد روش بررسى، در روند گيرنده گى و دهندگى ذهن است كه در ارتباط دو سويه با نگرش نقادانه و ماهيت اثر شكل مى گيرد" فوكوياما، نقد در فرايند بررسى، ترجمه عباس انتظامى

انديشيدن: انديشيدن كه مربوط به فلسفيدن است يعنى انديشيدن در باره انديشه. پس كسى كه به ارزشهاى برآمده از انديشه، مى انديشد بر اين ارزشها استيلا دارد و كسى كه به ارزشها استيلا داشته باشد، آموزه و توان نقد دارد. بطور كلى ما ايرانيان فاقد فلسفى انديشيدن هستیم که مهمترین دلیل آن خو گرفتن و به تملک ارزشها درآمدن است؛ فلسفى انديشيدن يعنى فراگيرى و آموختن انديشيدن كه هر انديشنده اى پرسشگر نيز هست در فلسفه مدرن علاوه بر پرسش از چون و چرايى هستى پرسشگرى به تمام زواياى زندگى انسان غربى كشيده شده است. تدبير ما ايرانيان براى استقرار الگوى دموكراسى در ايران تنها از طريق فلسفى انديشيدن يعنى پرسش كردن از ارزشهاى خود و ديگر ارزشها به جهت آفرينش ارزشهاى بديع ميسر مى شود. سياسى كارهاى ما در صورتى مى توانند به روند دموكراسى در ايران كمك كنند اگر از مجذوبيت به ارزشها منجمله ارزشهاى اصلاحات اصلاح طلبان بيرون و بر آن غلبه يابند، و اين در تخالف با اصلاح طلبى نيست بلكه به درجه ارتقاء رساندن آنست.

زدوده شدن خشونت و مناسبات عقلانى در جامعه هنگامى جدى و به منصحه ظهور مى رسد كه گردش روشنگرى و رواج روش نقد از تمامى ارزشهاى آفريده شده انسان، به جد درآيد و ايجابى شوند، بر اين مبنا روش سياست نيز عقلانى شده و از مدهوشى خود به ارزشها به در خواهد آمد. در حال حاضر سياستِ سياست ورزان ما آلوده به ارزشهاى اصلاحى اصلاح طلبان بوده و كمترين روشنگرى اى در آن راه ندارد و توان تأثيرگذارى آن بى رمق و نمى تواند كمكى به زدودن خشونت در جامعه باشد در حاليكه كمك به سراب "دموكراسى دينى" با "حفظ نظام" اسلامى و اين مقولات بليه و بختك اسلامى ديگرى است كه متأسفانه برخى ها بدان تن داده اند. خشونت ما و كشتار دينى در ايران در طول تاريخ فرهنگ زردشتى و اسلامى ما از دينيت ما بوده و زدودن آن نيازمند جايگزينى عقلانيت بر مناسبات مان و هنجارهاست، نه خادم به ارزش " همكارى ٣ نحله ايرانيت، اسلاميت، و مدرنيته" كه دو تاى اولى وصله ناجوريست بر مدرنيت و دست نيافتن بدان. به ثمر نرسیدن انقلاب مشروطیت ناشی از همین ضعف و ضعف ادغام ارزشهای شرع و عرف و فقدان نفوذ سکولاریسم اندیشه بوده است.

نيانديشيدن: نيانديشيدن يعنى راجع به موضوعات و امور خویش ممتنع بودن و توانایی گشودن گرهی از آنهارا نداشتن و آنها را به دست تقدیر الهی سپردن و این یعنی ايمان آوردن و مؤمن بودن. يك مؤمن به دليل ايمان داشتن، نقدناپذير است و كسى كه ارزشهاى خود را نقد ناپذير كند، معنايش آنست كه به اشغال ارزشها درآمده و توانايى انديشيدن ندارد.

دموكراسى: دموكراسى الگوى زندگى اجتماعى كه با جدايى معيارهاى دينيت و عقلانيت و عقلانيت بر نظام سياسى و حقوقى غرب شكل گرفت و دينيت از عرصه عقلانیت خارج شد و امروزه در غرب به حوزه مراسم هاى دينى و نيايش اكتفاء مى شود و عقلانیت در حوزه ساختارهای نظام سیاسی و حقوقی که شهروندان در قاموس فردیت با آن ممزوج شده اند.

دموكراسى به مثابه شیوه ای از هنجارهای زندگى اجتماعى از طريق معيارهاى سكولاريسم انديشه محقق مى گردد كه دو پايه اصلى آن يكى نظام سياسى و ديگرى نظام حقوقى است. در هيچ يك از حوزه هاى علمى و فكرى دموكراسى هاى غرب، دين كمترين نقشى را ايفاء نمى كند و نفوذ آن بر آنها منتفى است. بطوركلى دموكراسى بر انديشيدن و "دموكراسى دينى" بر اعتقاد استوار است و اين دو در تضاد با يكديگر و دومی سرابی دست نیافتنی. بر حسب ارزشهای جاودان اعتقادی می توان به حکومت دینی و ایدئولوژیک رسید اما به عقلانیت دموکراسی نه.

با اين توضيح مى خواهم روشن كنم " ٣ نحله ايرانيت،اسلاميت، و مدرنيته با هم كار كنند" *( كه البته سخنى بديع نيست و از مجموع آنها در تمام طول تاريخ اسلامى شدن ايرانيان در بهترين حالتش"فلسفه اسلامى" درآمد كه همچنان بارتخريب آن بر ذهن ايرانيان سنگينى مى كند) به چه معناست؟

ايرانيت و اسلاميت هر دو دينيت اند و در نقطه مقابل و بر حسب توضيح مذكور مدرنيت، عقلانيت است؛ اگر "با هم كار" كردن معنايش اينست كه هر دو در راستاى دموكراسى عرفى (بنا بر تعريفى كه از دموكراسى عرفى شد) همكارى كنند، هيچ مشكلى در اين نه اينكه نيست بلكه بايد از آن استقبال هم نمود از اينكه اسلامى ها دست از سر نظام سياسى ايران و نفوذ اسلام بر آن برداشته اند؛ اما اينگونه به نظر نمى رسد تا حدى كه خودِ هواداران همكارى "٣نحله......" قادر نمى شوند در اين مورد حتى يك سطر توضيح استدلال كنند. چون در اينصورت بايد تفاوت جدايى دين از دولت مندرج در بیانیه ده ماده ای اتحاد جمهوری خواهان ایران يعنى جدايى ارزشهاى دين از نظام سياسى ايران با "ارزشها و معيارهاى اسلامى" آقاى خاتمى بر نظام سياسى و يا "دموكراسى دينى" و مقولات جعلى از اين دست نظير "روشنفكر دينى"، را بازگو نمايند

همكارى "٣ نحله......" مذكور يعنى هر چه هست را پذيرفتن و عيب و نقض را بر آن سرپوش گذاشتن و لاپوشانى كردن و اين يعنى مخدوم ارزشها شدن و به اشغال آنها درآمدن. چنين كسى را مؤمن گويند كه نه به خود نقد روا مى دارد و نه ديگران را مجاز به آن، زيرا تسلط ارزشها بر ذهن مؤمن او را از نقد كردن و مفهوم ساختن ارزشها باز مى دارد مؤمن در مطيعِ به ارزشهاست كه مؤمن است. فرقى نمى كند ارزشها از چه نوع و جنسى باشند، وقتى انسان مخمورش شد يعنى به بندگى خود بدان مُهر تأييد زد. و بندگى فقط مختص به مؤمن است بى دليل نيست كه عبدالكريم سروش به مخمور شده گى اش در مقاله "كه دل به دست كمان ابرويست كافر كيش" اذهان دارد و مى نويسد: روشنفكر دينى........... به پيامبر اسلام ايمان و ارادت مى ورزند و بر خوان آن خوانسالار معنويت نشسته اند و از دست او جرعه معرفت مى نوشند". به اين مى گويند مؤمن كه براى رسيدن به معرفت از ارزشهاى پيامبر اسلام الهام مى گيرد در حاليكه هر رشته اى از كسب معرفت در اقيانوس بى كران مدرنيته، حوزه ى مختص به خود را دارد و يگانه الهام به جهت كسب معرفت، معيارهاى عقل انسان و روشهاى علمى است.

به اشغال ارزشها (همچون ارزش اصلاح طلبان حكومتى) در آمدن و مخمور آن شدن یعنی پايبندى به ارزشها و این پایبندی یعنی مکلف بودن انسان به گردن نهادن به ارزشها، و با اینگونه بودگی نمى توان به دموكراسى كه خود از انديشيدن انسان و روند ديگرى شدن او جانمايه مى گيرد، اهتمام ورزید. ظرفيت عقلانيت دموكراسى در حد توانايىِ تسلط بر ارزشهاست، پشتوانه تحولات درونى دموكراسى ها و ضمانت آن از همين توانايى سرچشمه مى گيرد. كسى كه به روش نقد بر حسب تعريف معين آن يعنى برملا ساختن عيب و نقض و مفهوم سازى ارزشها پايبند باشد و در سنجش امور معيارهاى عقلى را ملاك قرار دهد، منتقد است و منتقد بر ارزشها تسلط دارد در حاليكه بر مؤمن، ارزشها تسلط دارند.

بخش دوم اين مقاله با عنوان "زبان نقد، زبان انديشيدن و روشنگريست" منتشر خواهد شد

*جهت اطلاع بیشتر از نظرات صاحب این سطور در زمینه ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت می توان به مقاله " مدرنیت در تخالف و تعارض با ایرانیت و اسلامیت است" مندرج در آرشیو عصر نو مراجعه کرد.

نیکروز اولاد اعظمی
niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد