فلسطینیها خیلی قبلتر از مردم دیگر کشورهای اسلامی بپا خواستند. بیش از ۴۰ سال پیش. آنها در سال ۱۹۶۷ در مقابل اشغال اسرائیلی خیزش کردند. بر علیه ربودن زمینهای فلسطینیها. ما یک جنبش آزادیبخش مدرن را به وجود آوردیم. سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده بسیاری از احزاب سیاسی فلسطین با نظرات متفاوت بود. از آن زمان تمامی جهان سازمان آزادی بخش فلسطین را بعنوان نماینده مشروع فلسطینیها برسمیت شناخت. جامعه بین الملل کشور فلسطین را در مرزهای ۱۹۶۷ با بیت المقدس اشغالی شرقی بعنوان پایتخت برسمیت شناخت. فلسطینیها همچنین دو خیزش دیگر داشتند. اولی انتفاذه ۱۹۸۷ـ۱۹۹۳ و دومی انتفاذه ۲۰۰۰ـ ۲۰۰۳. خواستههای این دو خیزش آزادی و استقلال بود. | |
مبارزه همچنان ادامه خواهد داشت
در باره بهار عربی، نقش اسلام در خاور میانه و نزدیک و در باره چشم اندارهائی برای آزادی فلسطین
مصاحبه با نایف حواتمه
Karin Leukefeld in Damaskus
JUNGEWELT
برگردان ناهید جعفرپور
در باره نایف حواتمه: نایف دبیر کل جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین است. وی که در سال ۱۹۳۸ در اردن بدنیا آمده است از خانوادهٔ بزرگ مسیحی عرب است که همواره در سرتاسر تاریخ فلسطین پراکنده زندگی کردهاند. وی در شانزده سالگی به جنبش ملی عربی پیوست و یکی از بنیان گذاران جبهه فلسطینی برای آزادی فلسطین بود. در ۲۲ فوریه سال ۱۹۶۹ وی به همراه عدهای دیگر جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین را بنیان نهادند. نایف در عمان و مسکو پزشکی و روانشناسی و فلسفه را تحصیل نموده و در همان دانشگاه مسکو دکترای خود را با تم توسعه جنبش ملی به یک جنبش چپ را نوشت.
پرسش: کمی قبل از اینکه خیزشها در جهان عربی آغاز گردند که از آن با نام «بهار عربی» یاد میکنند، شما کتابی بنام نقش و وظیفه چپهای عرب نوشتید.......
پاسخ: این کتاب خیلی قبلتر به اتمام رسید. یعنی در سپتامبر سال ۲۰۰۹ به پایان رسید و دسامبر همان سال اولین چاپش بیرون آمد. در سال ۲۰۱۰ این کتاب ده بار در کشورهای مختلف عربی تجدید چاپ گردید.
پرسش: انگار که در آنزمان شما میدانستید که چه تحولاتی اتفاق خواهد افتاد؟
پاسخ: این کاملا روشن بود که دیگر اوضاع نمیتوانست مثل قبل آرام بماند. بخصوص با توسعه انقلابهای دمکراتیک در آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا. بله این درست مثل یک پیش گوئی بود. اینکه جهان عرب هم تغییر خواهد کرد و خواست تحولات دمکراتیک و عدالت اجتماعی همچنین در جهان عرب مطرح خواهد گشت. مسلما یکی از دلائل باز دارنده تا کنونی این مسئله نقش با نفوذ مذهب غالب در جوامع عرب میباشد. در کنار این مسئله همچنین سنتهای روانی، تاریخی و اجتماعی کشورهای عربی هم نقش بازی میکنند.
پرسش: برای چه مذهب یک چنین مفهوم بزرگی در جهان عرب دارد؟
پاسخ: در کشورهای عربی بر خلاف اروپا، فاز تاریخی روشنگری تجربه نشده است. در این کشورها انقلاب صنعتی نشده است. از این روی مجموعه منطقه به نحوی توسعه نیافته است. در اروپا گسست در مذهب غالب به وجود میآید ورفرم هائی انجام میپذیرد و سپس انقلاب صنعتی میشود. در کشورهای عربی این مسائل وجود نداشته است. هیچ تغییری انجام نگرفته است. قدرتهای حاکم همیشه به اندازه کافی قدرتمند بودهاند که در مقابل ایدههای جدید و تغییراتی که توسط نیروهای جوان مطرح شده است، بیاستند و آنان را سرکوب کنند. در اروپا جنبشهای رفرم در مذهب وجود داشته است. لوترانها، کالونیست هاو... آنها موفق شدند قدرت حاکم بر کلیسا را بشکنند و تمرکز آن را از بین ببرند و در نهایت قدرت حاکم بر کلیسا از قدرت سیاسی جدا گشت. این توسعه در کشورهای عربی صورت نگرفته است. میراث تاریخی و روانی مانع ترقی و پیشرفت میشد و هر قدرتی حتی آنهائی که در اینجا تلاش برای تغییرات دمکراتیک میکردند و یا چیزهائی شبیه آن میخواستند فورا سرکوب میشدند. به این مسئله همچنین تاثیرات ایجاد اسرائیل در قرن بیستم و حاکمیت استعماری بریتانیائی و فرانسوی هم اضافه میشود. همه این عوامل بحران را در کشورهای عربی عمیق و عمیقتر نمود. و آنها را در این حالت عقب ماندگی نگاه داشت. نقش تاریخی مذهب فاکتوری بسیار مهم است که چرا جوامع عربی توسعه نیافتهاند. این مسئله برای کشورهای غیر عرب مسلمان هم صادق است. ۲۲ کشور مسلمان عربی وجود دارد و همچنین به این رقم ۳۵ کشور مسلمان غیر عرب هم اضافه میشود. در سرتا سر جهان ۵۷ کشور مسلمان وجود دارد. تنها یکی از این کشورها یعنی مالزی کوچک فاز انقلاب صنعتی را تجربه نموده است و رفرمهای مذهبی را اجرا نموده است.
پرسش: چه گروههای مذهبی امروزه در جهان عرب مطرح هستند؟
پاسخ: رهبران مذهبی وجود داشتند که در سوریه و مصر و تونس و حتی در عراق تلاش نمودند اصلاحات مذهبی را به اجرا در آورند اما آنها هیچ پشتیبانی از نهادهای مذهبی که برای اصلاحات مورد نیاز داشتند نگرفتند. بجای آن احزاب سیاسی مذهبی ایجاد شدند که به هیچ وجه توجهای به اصلاحات نداشتند و به اعتقاد من این احزاب بر بستری فاشیستی بنا شدند. درست بمانند اخوان المسلمین: این چنین اسلام سیاسی در دنیای عرب به وجود آمد.
پرسش: خیزش هائی که درآن آزادی و عدالت و دمکراسی طلب میشد، دو سال پیش آغاز گشت. امروز خشونت و مبارزه در این کشورها حاکم است. دیگر از رفرمهای سیاسی و برنامهها سخنی نمیرود و چیزی شنیده نمیشود. این توسعه به کجا کشیده میشود؟
پاسخ: آنچه که در اینجا اتفاق میافتد قابل مقایسه است با آنچه در اروپا در قرن ۱۸ اتفاق افتاد. در اوائل قرن ۱۹ در مصر محمد علی حکومت میکرد. او تلاش نمود ـ درست چیزی شبیه آنچه در اروپا اتفاق افتاد ـ رفرم هائی به اجرا درآورد: دمکراسی و آزادیهای مدنی. اما او شکست خورد و بشدت از سوی رهبران عالی رتبه مذهبی مصر آنزمان تحت فشار قرار گرفت. این مسئله همچنین به قدرتمندان سیاسی آنزمان هم مرتبط میشد. نیمه دوم قرن بیستم عقب ماندگی و نقصان در توسعه و نفوذ احزاب اسلام سیاسی وضعیت را خرابتر نمود. احزاب اسلام سیاسی که همواره و بطور مداوم با رژیمهای مستبد معامله میکردند در زمان جنگ سرد با آمریکا و برخی از کشورهای اروپا متحد شدند. برای مثال کشور مذهبی عربستان سعودی که متحد تنگاتنگ آمریکا است احزاب اسلام سیاسی را پشتیبانی مالی مینماید. در مصر یا در سوریه که این احزاب تحت تعقیب قرار داشتند، عربستان سعودی از آنها پشتیبانی مینمود. نمایندگان آنان هر زمان که میخواستند به عربستان سعودی پناه میبردند. در سوریه چهل سال پیش این درگیریها با به قدرت رسیدن حزب بعث شدت گرفت. این خود پیش زمینه این است که چرا خیزشها با فریاد آزادی و دمکراسی آغاز گشت. کسانی که این خیزشها را آغاز کردند جوانان طبقه متوسط و طبقه تحتانی جامعه بودند. خواستها در تونس، مصر و همچنین سوریه شبیه به هم بودند: نان، شرف انسانی، یک دمکراسی مدرن و عدالت اجتماعی. اسلام سیاسی در آغاز به هیچ وجه نقشی بازی نمیکرد.
پرسش: چی شد که این خواستههای اولیه و فعالانی که این خواستهها را مطرح میکردند عقب رانده شدند؟
پاسخ: در این فاصله همه میدانند که عربستان سعودی و قطر از همان روز اول احزاب اسلام سیاسی را پشتیبانی میکردند. در ماههای اول ما جوانهای طبقه متوسط را میدیدیم اما بعد احزاب اسلام سیاسی پیدا شدند و تا به امروز همه چیز را تعیین کردند. این مبارزه مدتهای طولانی ادامه خواهد داشت. اما من باور دارم که احزاب اسلام سیاسی ناتوان از این هستند که بتوانند راه حل هائی برای مشکلات اجتماعی/سیاسی/فرهنگی یا اقتصادی کشورهای عربی پیدا کنند. آنها اصلا راه حلی ندارند. ایدئولوژی آنها عقب مانده و نامناسب برای جوامع امروزی است.
پرسش: فلسطینیها در این خیزشها شرکت نکردند. برای چی آنها بلند نشدند؟
پاسخ: فلسطینیها خیلی قبلتر از مردم دیگر کشورهای اسلامی بپا خواستند. بیش از ۴۰ سال پیش. آنها در سال ۱۹۶۷ در مقابل اشغال اسرائیلی خیزش کردند. بر علیه ربودن زمینهای فلسطینیها. ما یک جنبش آزادیبخش مدرن را به وجود آوردیم. سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده بسیاری از احزاب سیاسی فلسطین با نظرات متفاوت بود. از آن زمان تمامی جهان سازمان آزادی بخش فلسطین را بعنوان نماینده مشروع فلسطینیها برسمیت شناخت. جامعه بین الملل کشور فلسطین را در مرزهای ۱۹۶۷ با بیت المقدس اشغالی شرقی بعنوان پایتخت برسمیت شناخت. فلسطینیها همچنین دو خیزش دیگر داشتند. اولی انتفاذه ۱۹۸۷ـ۱۹۹۳ و دومی انتفاذه ۲۰۰۰ـ ۲۰۰۳. خواستههای این دو خیزش آزادی و استقلال بود.
پرسش: شما بعنوان طرفدار راه حل دو کشور معروف هستید. زمانی که همین اخیرا هیئتی که جیمز کارتر هم عضو آن بود از نوار غربی دیدن نمودند، بسیار ناامیدانه نظر دادند. آنها گفتند که دیگر راه حل دو کشور وجود نخواهد داشت. زیرا که اسرائیل هیچ تلاشی نمیکند که این راه حل را پشتیبانی نماید. آیا شما هنوز هم به راه حل دو کشور اعتقاد دارید؟
پاسخ: ما باور داریم که کشوری فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ با پایتختی چون بیت المقدس شرقی شدنی است. کشوری که میتواند مرزهای مشترک با کشور اسرائیل داشته باشد. این حق فلسطینی هاست که خود تصمیم بگیرند و آزاد باشند و در امنیت و ثبات و کشوری دمکراتیک و مترقی زندگی کنند و برای سرنوشت خود خود تصمیم بگیرند. بله درست است دولت ناتانجاهو هر راهی را برای رسیدن به راه حلی سیاسی میبندد. آنها به گسترش استعماری خود در بیت المقدس شرقی همچنان ادامه میدهند و توجهای به قطعنامههای شورای امنیت ندارند و آنها را زیر پای میگذارند. آنها دلائلی را بما میدهند که هر روز راه حل دو کشور را دست نایافتنیتر میکند.
پرسش: آیا برای شما آلترناتیوی برای راه حل دو کشور وجود دارد؟
پاسخ: من عقیده ندارم که راه حل دو کشور شکست خورده است. اما اگرشما از آلترناتیو جایگزین سئوال میکنید این به آن معنی است که فلسطین همچنان تحت یک قیمومت قرار داشته باشد. بمانند زمان اشغال بریتانیائی در فاصله سالهای ۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۸. این مسئله نه تنها از سوی ناتانجاهو بلکه از سوی اکثریتی از اسرائیلیها رد شده است. ناتانجاهو میخواهد که یک کشور یهودی داشته باشد که در آن فلسطینیها وجود نداشته باشند. تحت قیمومت یعنی فلسطینیها از همان حقوق مدنی برخوردار خواهند بود که اسرائیلیها برخوردارند. اما اسرائیلیها این را نمیخواهند.
پرسش: آیا راه حل یک کشور مشترک میتواند راه حل باشد؟
پاسخ: ناتانجاهو و قانون گذاران اسرائیلی و افراط گرایان اساسا راه حل یک کشور مشترک را رد میکنند. حال فرق نمیکند اسمش اسرائیل باشد یا فلسطین یا هر نام دیگری. آنها هیچگاه نمیخواهند که این دو ملت ما از حقوق برابر برخوردار باشند و متحدا در یک کشور زندگی کنند. از این روی برای ما فلسطینیها تنها گزینه این است که کشوری برای خودمان داشته باشیم که مستقل باشد و در مرزهای ۱۹۶۷ بنا شود.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد