Qhq.mm22@gmail.com
درآمد
بیانیهٔ دوم بهمن ماه ۱۳۹۱ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه برکناری «منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا» را ضمن طرح نکاتی کلی و تا حدودی مبهم اعلام کرد.
http: //www. syndicavahed. asia/
صدور این بیانیه از سوی افراد، محافل و سازمانهای سیاسی علاقهمند به جنبش کارگری همچون یک شوک غیر منتظره و خبری کوتاه و باور نکردنی تلقی شد. در مدتی کوتاه و کمتر از ۳ روز دهها یادداشت و بیانیه صادر گردید. غالب این اعلامیهها – که پنداری از روی هم کپی شده است- از یک سو با بیانیهٔ سندیکا مانند پدیده یی عجیب و شگفت ناک مواجه شدهاند و از سوی دیگر بر چند مولفهٔ عمومی هم تراز و مانسته تاکید کردهاند. وجه دیگر این بیانیهها در شتاب زده گی آن هاست و به یک مفهوم موید این امر است که غالب عزیزانی که علیه بیانیه موضع گرفتهاند، انتظار چنین واقعه یی را نداشتهاند. فهم این شوکه شدنها و محتوای کم و بیش مشابه یادداشتهای تعرضی علیه بیانیهٔ سندیکا چندان دشوار نیست. بسیار طبیعی است دوستانی که در جریان جزییات تحولات ماههای اخیر سندیکا نیستند و نبودند و از متن و عمق زخمهای مزمن گذشته و حال خبر نداشتند و ندارند با این رخ نمود شتاب زده برخورد کنند. مضاف به اینکه ادبیات جدید و طرح نکات کلی در بیانیه و گنجاندن یکی دو عبارت استفهامی و «غیر متعارف» سبب شد که هیات مدیرهٔ سندیکا به نحو عجیبی مورد تعرض اینترنتی قرار گیرد. جان مایه و فشردهٔ انتقاداتی که به بیانیهٔ سندیکا وارد شده است در چند سر خط خلاصه میشود:
برکناری منصور اسانلو امری طبیعی و در شمار حقوق قطعی هیات مدیره است.
این برکناری میباید با تقدیر و تشکر از اهتمام و تلاش اسانلو در روند شکل گیری سندیکا و مبارزات سرسختانهٔ چند سال اخیر صورت میبست و به هزینههای سنگین جسمی و روانی که اسانلو و خانوادهاش در این سالها متحمل شدهاند؛ اشاره میشد.
و مهمتر اینکه با هر درجه یی از «تخلفات متعدد و عدم پای بندی به تعهدات...» هیات مدیرهٔ سندیکا نباید از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل «خواستار قطع همهٔ ارتباطات همکاریها و حمایتها» از اسانلو میشد. و البته این مصرع آخر فصل مشترک تمام اعلامیههای انتقادی است.
و در نهایت اینکه منتقدان و معترضان به بیانیه علاوه بر نکات پیش گفته، هیات مدیره را به «بیپرنسیپی»، «برخورد غیر رفیقانه»، «عدول از سنتهای کارگری»، «برخورد زشت و غیر اخلاقی» و «حرمت شکنی» از رییس سابق متهم کردند و در نهایت خواستار عقب نشینی سندیکا و پس گرفتن بیانیه شدند. هیچ کس از جهت گیری جدید سیاسی سندیکا سخن نگفت. هیچ کس با حوصله و رفیقانه از هیات مدیره نخواست که در اولین فرصت ممکن نسبت به روشن سازی موارد مطروحه اقدام کنند. یک سلسله پند و اندرز اخلاقی که پرنسیپها و سنتهای کارگری را به رخ آن دسته از فعالین پیشتاز جنبش کارگری میکشید که در شرایط سیاه اختناق صلبترین تشکل توده یی کارگری را بنا نهادند و تا پای جان خود و اعضای خانواده از آن دفاع کردند و هنوز چنین میکنند و با وجود تحمل زندانهای طولانی و مرارتهای طاقت شکن یک ذره از مواضع و منافع طبقاتیشان عقب ننشستهاند. آموزش «سنت و پرنسیپ» کارگری برای تنابنده یی چون من حتما لازم است اما اینکه امثال ابراهیم مددی و رضا شهابی و داود رضوی و سایر اعضای هیات مدیرهٔ سندیکا را – با آن همه تجربه و مبارزهٔ عینی و نظری – چه گونه میتوان با یک یادداشت آقا معلم مابانه به صراط مستقیم هدایت کرد، لابد از شگفتی روزگار است. آن هم از سوی بعضی از کسان که خود در سازمانها و گروههای سیاسیشان استاد شکستن پرنسیپ و پیشگام پشت سر نهادن سنتهای کارگری بودهاند. نگفته پیداست که در «نیت خیر» موضع گیرنده گان نباید تردید کرد، اما مساله این نیست.
دوم
بیانیهٔ سندیکا حاوی نکات بسیار مهم و تا حدودی مبهم است که من در این مجال مجمل به آن خواهم پرداخت و انتظارم این است که عزیزان هیات مدیره بنا به ضرورت و صلاح دید و ارزیابی خود از اوضاع جاری نسبت به تکمیل کاستیها و تصریح ضعفهای آن اقدام کنند. مخاطب بیانیه فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل است و رونوشتی نیز به سازمان جهانی کار تا کلیه اتحادیهها... فرستاده شده است. بسیار خوب. همین که بیانیه رو به جنبش کارگری و تودههای کارگر شرکت واحد صادر نشده، موید این نکته است که تغییراتی به ظاهر بوروکراتیک اما به واقع سیاسی در سطح هیات مدیره صورت بسته. در عین حال اذعان به اینکه هیات مدیره منتخب واقعی تودههای کارگر عضو این سندیکاست به خودی خود این ابهام (رو به بالا بودن) را پاک میکند.
بیانیه از خلع رییس سندیکا به علل مختلف سخن میگوید. واضح است که با چنین فرضی گنجاندن تقدیر و تشکر و پاس داشت از گذشتهٔ مبارزاتی اسانلو – که امری واقعی است – جای چندانی ندارد. درست که اخلاق حکم میکند به قول حافظ: عیب میجمله چو گفتی هنرش نیز بگوی... اما چنان که گفتیم در اینجا با بیانیه یی یک سره سیاسی مواجه هستیم و مستقل از اینکه اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی چه تناسبهایی دارند، جای تقدیر و تشکر از گذشتهٔ پر فراز و نشیب اسانلو در چنین بیانیه یی نیست. مضاف به اینکه فعالان پیشرو جنبش کارگری ایران هوشمندتر از آنی هستند که با درج یا مکتوم ماندن یک سپاس نامه در چنین مکاتبه یی جهت گیری و قضاوت خود را تغییر دهند.
سوم
مسالهٔ پر مناقشهٔ بیانیه علاوه بر ذکر کلیاتی تحت عنوان «تخلفات» تا «نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا» بر این محور متمرکز شده است که منصور اسانلو «از این تاریخ هیچ گونه سمت و مسوولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همهٔ ارتباطات، همکاری و حمایتها از نامبرده میشود». در اینجا به نظرم باید کمی دقیق شد. من البته فهم شخصیام را از این بند ارائه میکنم و توجه همهٔ دوستان معترض را به خم شدن روی این نکتهٔ ظریف جلب میکنم. اسانلو برکنار شده است. این برکناری بر اساس تصمیم اکثریت مطلق هیات مدیره صورت گرفته است، تا اینجا موضوع روشن است، در نتیجه این فرایند اسانلو دیگر رییس سندیکا نیست. به تبع چنین تغییری است که بیانیهٔ سندیکا از مخاطبان خود میخواهد که «همهٔ ارتباطات و همکاریها و حمایتهای» خود را قطع کنند. در واقع از تاریخ صدور بیانیه (دوم بهمن ۱۳۹۱) اسانلو یک فرد عادی مانند هر کارگر عضو سندیکاست که به لحاظ حقوقی از اعتبار و جایگاه مکاتبه؛ ارتباط، همکاری و کسب حمایت از مخاطبان بیانیه برخوردار نیست. به عبارت دیگر بیانیه فقط از جایگاه حقوقی اسانلو خلع ید کرده است. واضح است که نه هیات مدیرهٔ سندیکای واحد و نه هیچ نهاد دیگری نمیتواند حتا یک کارگر ساده را از حق مکاتبه با سازمانهای کارگری و در خواست حمایت محروم کند. مضاف به اینکه اسانلو از چنان شهرتی بهرهمند هست که بیرون از سندیکا و با وجود صدور بیانیههایی به مراتب تندتر؛ از امتیاز مکاتبه و دریافت حمایت از نهادهای کارگری بین المللی استفاده کند. بیانیه با کمی لغزش قلم و سهو نگارش میخواهد بگوید آقای اسانلو به عنوان رییس سابق سندیکا از کلیهٔ پشتیبانیها و ارتباطات پیش گفته خلع ید شده است اما...
و مسالهٔ مهم همین اماست. بیانیه نمیگوید که از منصور اسانلو به عنوان یک فعال کارگری حقیقی حمایت نکنید. بیانیه نمیگوید اگر آقای اسانلوی حقیقی – زبانم لال – فردا به مشکلات مختلف گرفتار آمد از او حمایت نکنید. در اینجا شخصیت حقوقی اسانلو خلع ید شده است. بیگفتوگو اعضای هیئت مدیره سندیکا از این درجه آگاهی طبقاتی و ارزش و مدارای انسانی برخوردار هستند که نه فقط از حقوق شهروندی و کارگری و اجتماعی همرزم گذشته خود حمایت کنند، بل که این حمایت را تا فعالان کارگری بیرون از سندیکا نیز تعمیم دهند. کما اینکه تا کنون چنین کردهاند. تاکید یک سویه بر این وجه از فراخوان (عدم حمایت از اسانلو) به طور مشخص متاثر از دو خاستگاه است:
اول. کلی و نامفهوم بودن همین بخش از بیانیه که بیتردید ناشی از یک سهو نگارش معمولی است.
دوم. برداشت نادرست معترضان.
چگونه میتوان پذیرفت انسانهایی که بهترین سالهای عمر خود را در بدترین شرایط زندان و مرارت و فشار سپری کردهاند و در عمق پیچیدهترین مبارزهٔ طبقاتی فولاد آبدیده شدهاند و هدفشان چنان که در ذیل بیانیه نیز آمده است «گسترش صلح؛ عدالت و صداقت در همه جای جهان» است نسبت به حقوق فردی و اجتماعی همرزم سابق خود موضع سلبی بگیرند!
نه! این دیگر بدبینی است. دست کم گرفتن تعلقات عمیقاً انسان دوستانهٔ جمعی از فعالان پیشتاز کارگری است. به همین سبب نیز، اگر فهم من در این مورد درست باشد، از عزیزان هیات مدیرهٔ سندیکا انتظار میرود که نسبت به تصریح این نکتهٔ بدیهی اقدام کنند.
سوم. منصور اسانلو از کشور خارج شده است. او به عنوان یک فعال شناخته شدهٔ جنبش کارگری ایران از این حق انکار ناپذیر برخوردار است که مبارزهٔ کارگری یا سیاسی خود را در خارج از کشور به نحوی که مقتضی میداند، پی بگیرد. نهاد یا انجمنی دایر کند. در این یا آن رسانه ظاهر شود و نسبت به هر آنچه که مایل است اظهار نظر نماید. نسبت به «اتهامات» وارده از خود دفاع کند. کما اینکه طی صدور گزارشی مبسوط چنین کرده است. اسانلو میتواند با تمام اتحادیههایی که هیات مدیرهٔ سندیکا آنان را از حمایت و ارتباط با او منع کردهاند، ارتباط برقرار کند. از حمایت آنان برخوردار شود. شکی نیست که او چنین خواهد کرد و از حمایتهای قابل توجهی نیز برخوردار خواهد شد. اینها محل مناقشه نیست. مساله این است؛ بیانیه بر اساس اساس نامهٔ مصوب کارگران و از جمله خود آقای اسانلو به وضوح تاکید میکند که سندیکا در خارج از کشور «نماینده و سخن گو» ندارد. به عبارت دیگر بیانیه از همه گان و از جمله آقای اسانلو میخواهد که قواعد بازی را در زمین جدید رعایت کنند. این نیز پدیدهٔ شگفتی نیست و هیچ بخشی از سنتها و پرنسیپهای کارگری را نقض نمیکند.
چهارم
بیانیهٔ دوم مرداد یک چرخش پروسهمند سیاسی در روند حرکت رو به پیش سندیکای شرکت واحد است که میتواند دست آوردی بسیار مهم و سازنده برای جنبش کارگری ایران نیز به همراه داشته باشد. حق نماینده گی (از جمله حق ریاست بر سندیکا و اتحادیه) مادام العمر نیست و به اعتبار تصمیم سازیهای گروهی و شورایی و به اعتنای خرد جمعی هر تشکل کارگری میتوان به هنگام ضرورت از رییس یا هر عضو دیگر به نماینده گی از تودههای کارگری آن تشکل خلع ید کرد. گسستن شخصیت اسانلو - با هر درجه یی از تخلف و غیره – امری مذموم است، اما فروریختن سنتهای لیدربازی و رهبر سازی و شکستن اتوریتههای فردی و اساطیری و عمل به دموکراسی شورایی و مستقیم، از مهمترین دست آوردهای بیانیه است. جنبش کارگری از پیشتازان آگاه طبقه؛ طیفهای سازمان ده و عناصر عمل گرا تشکیل شده است و از هر منظری مورد ارزیابی قرار گیرد نمیتواند به فردگرایی تمکین کند. مهمترین پیام بیانیهٔ سندیکا زنگ این تذکر را کنار گوش ما به صدا درآورد. در نتیجه به نظر من بیانیه یک گام به پیش است.
بعد از تحریر
الف. در یکی دو اظهار نظر سخیف افدام اعضای هیئت مدیره سندیکا، امری «مشکوک» و تحت فشارهای سیستم اطلاعاتی و امنیتی جا زده شده است. شرم هم چیز خوبی است لابد! همهٔ کسانی که بیانیه را عبور از پرنسیپ و سنتهای کارگری تلقی کردند وظیفه داشتند – و دارند – که در مقابل این مواضع مذبوحانه بایستند. واقعیت این است که بخشی از چپ ما هنوز تحت تاثیر آموزههای بریایی – ژدانفی «هر که با ما نیست را بر ما ست» معرفی میکند و از این سکو بلافاصله مخالف خود را به انواع و اقسام انگهای اطلاعاتی مینوازد. اگر در اپوزیسیون باشد او را به لجن میکشد و اگر خدای نکرده به پوزیسیون برسد رونوشتی از اعدام و ترورهای دههٔ سی و چهل شوروی را کپی خواهد کرد. این سنتها ضد کارگری، ضد سوسیالیستی و ضد هرگونه پرنسیپ انسانی است. بگذریم از اینکه نوچههای بورژوازی گندیدهٔ وطنی و چهار تا فعال به اصطلاح ملی مذهبی متعصب نیز وقتی که پروپاگاندشان برای بالا کشیدن فلان لیدر نهضت آزادی در بهمان دانشگاه مسدود میشود، با همان طناب پوسیده به چاه میروند.....
ب. یکی از اعضای سندیکا (آقای همایون جابری) ضمن تحلیل مفیدی که بر بیانیهٔ دوستان خود نوشته (مقالهٔ «فرجام یک غرور») روی بخشی از مسائل پیش گفته (از جمله اتهام اطلاعاتی زدن به مخالفان و عواقب بدخیم اتوریتهٔ فردی در تشکلهای کارگری) متمرکز شده و مقالهٔ خود را با این جملهٔ معنادار به پایان برده است:
«مبارزه سخت است ولی مبارز بودن کار هر کسی نیست. نیاز به گذشت و فداکاری هست و به یارانات فکر کردن. نه به غرور و خودخواهی است و رویای رییس جمهور بودن را از سرت درکن» ا
http://www.roshangari.net/
اگر درست فهمیده باشیم بحث در مورد یک «رهبر کارگری» و زدن نقب به «رویای رییس جمهور شدن» بیگمان حضرت لخ والسا را تداعی میکند. نمیدانم! شایسته بود این دوست عزیز کمی منظورش را میشکافت. همان طور که بایسته است هیات مدیرهٔ سندیکا با حفظ و رعایت تمام جوانبی که خود بهتر میدانند، در راستای انتخاب رییس جدید برخی از ابهامات بیانیه را نیز روشن کند.
پ. از انترناسیونال اول تا لحظهٔ حالِ ما سنتهای کارگری مبتنی بر دموکراسی کارگری و احترام به تصمیم گیریهای جمعی و شورایی استوار شده است. اگر این اصل را قبول داریم و اگر میپذیریم که اعضای هیات مدیرهٔ سندیکای واحد در شمار صادقترین و آگاهترین فعالانِ جنبش کارگری هستند، پس کمترین ادای دین به این همه مبارزه و زندان؛ حمایت از سندیکای واحد است.
محمد قراگوزلو- تهران/ ۹ بهمن ۱۳۹۱