logo





«ها و سه الف»

يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸ مارس ۲۰۰۹

بتول عزیزپور

batoul-azizpour1.jpg
۱
شمال بر اجساد مبارک می وزد و بوی محبت می گیرد
باد می خرامد و از «سخن ِ بلند» نمی هراسد

عقل ِ فنون داشته باشی
و بر جراحت طبرسی پایکوبی کنی
دارالفنون جنون؟
سده ای که بر دماوندیْ کاتب کارد بارید
ارض ِ مازنداران را
بَر تَن ِ زنجان پاره پاره کرد
معلمان ِ بی تَعلّم
در نعلین ثواب انباز شدند
و مطبخی چاکران
سُفره های چند سطری را
از « بله قربان»
رنگین ساختند
اگر حرف ها از هوش نمی رفتند
چَهریق زبان می گشود
افسوس
خطم به جایی نمی رسد
تا جانی میرزا را
از قلعهء « نقطه» ها نجات دهم
تا تاجر کاشی
که غم از «قاف» شُست
از زخم ملک التجّار
خودکشی نکند

۲

در جامع ِ آنجا
برج ِ بلند بالا
حالا
آن دار ِ من است « که می رود سربالا»
« ها »
وقتی با دلار دوبی همبستر شد
جیب ِ قرض الحَسنه آن قدر بچّه زایید
که مادر
ما را از تاریخ بیرون انداخت
درس ِ شمع آجین
میوهء چهار فصل ماست
بخوری پاتِه نخوری پاتِه

۳

فرّاشان ِ خون تبار
مطبخ ِ ما را
همچنان
گلگونْ آئین آذین می کنند
اگر خطّ مرا مقتول یافتید
از تُخماق ِ نسَقچیان است
که فتوای ِ ناتمام
مشق می کُنند و غش نمی کُنند
تابعیت که از مقاتلت گریخت
اسم من اتفاق افتاد
نقاب ها ترفیع گرفتند
و مادموازل هاکوپ
دختر ِ ژاکوب
خیام می تکاند
تا رباعی جمع کند
بیچاره اقلیدس که اُسطُقس در افاعیل رسم کُند!
و حرامی حَرَم
خلیفهء خُرّم بشِعرَد

۴

بر دستِ والا
قربتٍ عِند الله
نواب ِ حالا
حضرتِ بالا
از نارنجْ قلعهء سَرها
بالا و پائین می بَرَد
سرزمین ِ بی قرائت ِ ما را
تعلیمی ِ شبگردان
و شامه های بی شأن
چشم ها را که گچ می گرفتند
قلعهْ نارنجْ سَر می گریست
و اِرمائیل طباخ
زاگرس به روی غربت گشود
راهبَر که راه بُر شد
سرانگشتان ِ هِکاته
نقشهء دارالخلافه
در نقش ِ قلم نیافتند
و نردبان ها
از مام ِ وطن به بام ِ وطن گریختند
« اعجبنی تلمه»
از زبان این حروف که به کوه بزنی
کوهی می شوی
کوهی می خوانی
و «گاو ِ توس»
تا شاخ ِ هلاکو
یک نفس می دَوَد
آیا هرودت
ترس ِ معکوس ِ ما را
به بیت های فال
مقروض کرده بود
که حافظیّه چند قرن است در خط دادنْ درجا می زند
کوس ِ ما را در کدام بَرزَن می زنند آریو!
که چوپان می شویم و لبان یهودا می بوسیم
کدام گوشهء تروا زوجهء منلاس زمین خورد
که تا پارسه
سینه ریزش بر زمین ماند
و دانه هایش را داردانل جمع کرد
« ها و سه الف»
هلنی ِ بی پدر
تخت را نبُرد
سقف را سوزاند
و آتش تر از سُم اسب
تاراج و تازیانه و دریا افروخت
مورخ دروغ بگوید
دریا را تازیانه می زنند
کلاه خود ِ دیوانه!
جهان گیر ِ بام ها
آفتاب را حلقه به گوش ِ خود کرد
باری پارس
حدی جز آسمان در بَر نکرد

۵

جای ِ جغرافیا خالی
وقتی تذکره ها از هم می گریختند
ریشه های خود را پاره نکردم
حتا
آن گاه
که جامه ها
آغوش ها را بیرون ریختند

جای شما آبی
تا بعد فراریم
در عکس یادگاری
ای کاش آوارگی
شصت هشتاد دهلیزْ
خاطره سوت می زد
تا بیام
بیام بیام
تا بیام سبزه بشم سَر در بیارم
این گورستان آسمان من است
هر کجا می رَوَم یک رنگ است
به لئونیداس سوگند
فاتح او بود
نه اُلمپ
که در عدد ِ چهار شکست
« چارش الف و هایی و واوی معکوس»
توس!
پوستِ مرگ هم استخوان فتوا را چاره نمی کُند
جدم ساسان
کارون برای نیشکر ذخیره کرد
کیسه های ِ عقرب ِ حاجی
بندِ اهواز را
بند بند
به آب می بندد
بنده هوای ِ شما را نمی شنوم
تا بیام
بیام بیام
تا بیام بارون بشم تُن تُن ببارم
داشتم افعال ارغوانی اُشتُر می کشیدم
قبای شما روی دست ماند
ضمایر را بیابان بُرد و خورد
اُشتر به قطار و ساربونی...
ما را هیچ روز
به روز نکردند
رونوشت ماندیم ما
تا اسپارت ها
تنگه را خودکشی کردند
ایتاک هم رویش
راه خانه از آبراه نمی گذرد
خیابان ها را پُر از کوسه کرده اند
از کوسه های این خیابان گوش ها پُر است
کوسه در صحرا و بالش ِ دعا ؟
باطل السِحر ِ آقا
راه ِ ما را نگشود
رجولیت مَرد را چرا
«قُل قُل هفت جهان»
«قُل قُل آخر جهان»
« قُل قُل چهارصد و چهل و چهار پاره استخوان»
...
چشم واژگان را گواه می گیرم
گردابی دروغ تر از دهان ِ مشّاطه گران ِ این کتابت ِ لَش نیافتم
که کهنه تر از دیوان ِ بلخ
زبان گویا هلاکِ دل خاموش می کُنند
و « شربت پیلان»
در چینه دان ِ رباط بانان می ریزند
ایشیک های آقاسی باشی
خدمه های ِ باره بند
که جمله های بی عبا را
در غبار انزوا
به کُنام خفا
فرو می بَرند
سنگ هم که باشی
شکیبائی ات از دستبرد در امان نخواهد ماند
ساعت ستارگان را نفریفتم ای نرم چشمان
که با سه تار قاری
قَلّاش باره می نوازید
این چه سَمّی است
که زبان هوا را نمی سوزاند
و سینهء هیاهو را پروار می کُند
خوب است کم ایم
و قرن هاست که بَر هم ایم
خوب است که ماه نباخت و غمصدا پرداخت:
« چو خواندم درس آزادی»
نشد زندان گلستان ای دبستان!

پاریس- دی ماه ۱۳۸۵

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد