logo





کشف دوباره ی دالی

شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۶ ژانويه ۲۰۱۳

مجید صدقی

majid-sedghi.jpg
majidsedghi@yahoo.com

سی و چهارسال پس از برپابی نمایشگاهی از آثار سالوادور دالی نقاش سورئالیست در مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو در پاریس، بار دیگردوستداران هنرنقاشی در این مرکزشاهد برپایی نمایشگاه دیگری ازاین پرآوازه‌ترین نقاش قرن بیستم که ۲۳ ژانویه ۱۹۷۹ در زادگاهش دبده از جهان فروبست هستند. این نمایشگاه شامل ۱۲۰ تابلوی نقاشی، طرح‌ها، فیلم‌های کوتاه، و اسناد آرشیوی است. بی‌تردید دالی کلیدی است در تاریخ هنرمدرن جهان ویکی از بحث برانگیز‌ترین آن‌ها که برپایی هرنمایشگاهی از آثارش به مثابهٔ کشف دوباره اوست.

دالی را یکی از نمایندگان اصلی سور رئالیسم می‌دانند. او در زمانی که بسیارجوان بود تحت تاثیر امپرسیونیسم قرار گرفت و در عین حال سبک خود را در بین جنبش‌های مختلف هنری دنبال کرد. دالی که بجز نقاشی در زمینهٔ فیلمنامه نویسی، نویسندگی، و مجسمه سازی نیز کارکرده بود تمایل قابل توجهی به خود شیفتگی و جنون انجام کارهای بزرگ به منظور جلب توجه عام داشت. شاید به این دلیل بود که در زمان حیاتش بر او برچسب (نابغه دیوانه) زدند.

نگرش دالی به دنیای پیرامونش از ورای آثار او شاید در وهلهٔ نخست، آسان به نظر نیاید. هرچند روان گسیختگی نداشت با این همه قادربود بدون استعمال مواد مخدر یک پارانویید را شبیه سازی کند. او برذهن خود کاملا تسلط داشت وقادربود با مهارت‌های بسیارو‌گاه شگفت انگیز آن‌ها را به بوم نقاشی منتقل کند. در این مورد یکی از گفته‌های اوبسیار مشهوراست:

تن‌ها تفاوت من با یک مرد دیوانه این است که من دیوانه نیستم!



سالوادور فلیپ ژاسینتو دالی در یازدهم مه ۱۹۰۴ در شهر فیگوئرس در کاتالونیای اسپانیا که نزدیک به مرز فرانسه است‌زاده شد. برادر بزرگش نه ماه پیش از تولد سالوادور به دلیل بیماری ریوی درگذشته بود.

وقتی سالوادور دالی متولد شد در واقع سومین سالوادور خانواده‌اش بود. پدرش که یک وکیل از طبقه متوسط بود سالوادور نام داشت و برادر بزرگ نیز همین نام را داشت. می‌گویند زمانی که او پنج سال بیشتر نداشت پدر و مادرش اورا برسر مزاربرادرش بردند و به او گفتند که روح برادرش در او حلول کرده است. دالی بعد‌ها بار‌ها به این موضوع اشاره کرد که وی روح برادرش را در خود پذیرفته بود بسیاری از آثار دالی را اسکلت‌ها، جسدهای پوسیده و حشره‌ها تشکیل می‌دادند. دالی یکبار گفته بود که او جسم تازه برادر مرده‌اش است.

سالوادور دالی نقاشی را به طور جدی از سن ده سالگی شروع کرد و سبک امپرسیونیسم را در سال ۱۹۱۶ کشف کرد. بسیاری از آثار دالی نوجوان چشم اندازی از زادگاهش بود. در سال ۱۹۱۷ پدر دالی نمایشگاه کوچکی از آثارنقاشی زغال چوب پسرش را در خانه‌اش برپا کرد که باعث شگفتی شد و بزودی هنردوستان متوجه استعداد ا ین نوجوان شدند. این نمایشگاه در واقع نخستین موفقیت دالی در این زمینه بود.

زمانی که در سال ۱۹۲۱ مادر دالی – کسی که مشوق اصلی دالی برای نقاشی بود - می‌میرد دالی بیش از هر زمان دیگر خود را تنها می‌یابد. به ویژه آنکه هیچ‌گاه نمی‌توانست با پدر خود که مردی مستبد بود کنار بیاید. پدر دالی بعد‌ها با خواهر همسردرگذشته‌اش ازدواج کرد. دالی در مرز دوران بلوغ و نوجوانی می‌خواست هویت خود را به دور از خانواده و به ویژه دور از پدر به دست بیاورد. در سال ۱۹۲۲ دالی در مدرسه هنرهای زیبای سان فرناندو در مادرید که ویژه نقاشی، مجسمه سازی و حکاکی بود پذیرفته شد. او در آنجا با کسانی مانند لوئیس بونوئل، فردریکو گارسیا لورکا و دیگران دوست شد. در سال ۱۹۲۳ شروع به تجربیاتی درسبک کوبیسم کرد. کشف او برای کاردرا ین سبک بسیار مخفیانه بود او بیشتر در اتاقش را قفل می‌کرد. دالی بعد‌ها اعتراف کرد که او به شد ت تحت تاثیر کارهای نقاش معروف کوبیسم پابلو پیکاسو بود.

در سال ۱۹۲۶ دالی از مدرسه به این دلیل که از امتحان شفاهی سرباز زده بود اخراج شد. دالی بعد‌ها گفت که دلیل امتناع او از امتحان این بود که او خیلی بیشتراز کسانی که می‌خواستند از او امتحان کنند می‌دانست بنابراین تصمیم گرفت که امتحان شفاهی ندهد. البته اخراج او از مدرسه هیچ خللی برکارهنری او نکرد و بزودی اولین نمایشگاه انفرادی‌اش را در گالری دالمائو در بارسلون برگزارکرد.

در این سال‌ها به تدریج دالی به چهره مشهوری در دنیای هنر تبدیل می‌شد. در سال ۱۹۲۸ بود که نقاشی رنگ وروغن او به نام (سبد نان) در نمایشگاه بین المللی کارنگی در پتزبورگ پنسیلوانا به نمایش در آمد. این تابلوی مشهور نمونه خوبی از چیره دستی دالی در یک سبک هنری نوظهوراست. نقاشی مزبور در زیبا یی و سبک واقعی استادان هلندی است مانند کارهای نقاشانی مانند ژان ورمیر که دالی به شدت تحت تاثیر او بود. زمانی که نقاش این تابلورا به پایان رسانید بیست و دوساله بود.

در سال ۱۹۲۹ دو چیز برای سالوادور دالی اتفاق افتاد: نخست بخت دیدار با (گالا) در دهکده‌ای در اسپانیا. گالا در آن زمان همسر شاعرمشهورفرانسوی پل الوار بود که پس از آشنایی با دالی از همسرش جداشد. رویداد مهم دیگر دراین سال تصمیم دالی مبنی بر پیوستن به طور رسمی به سوررئالیست‌ها بود. در ماه ژانویه او بونوئل را در فیگوئرس ملاقات کرد وآن دو تصمیم گرفتند برروی فیلمنامهٔ (سگ اندالسی) کارکنند. او بک باردیگر با بونوئل در فیلم (دوران طلایی) همکاری کرد و دالی فیلمنامه این فیلم را باهمکاری بونوئل نوشت. این فیلم ۶۳ دقیقه‌ای در ۲۸ نوامبر ۱۹۳۰ به نمایش در آمد وامروز این فیلم همراه با فیلم (سگ اندالسی) از حمله فیلمهای مطرح تاریخ سینما بشمار می‌روند. دالی سپس نخستین نمایشگاه انفرادی‌اش را درپاریس در گالری Goeman برگزار کرد و بزودی راه ترقی را پیش گرفت. رابطه‌اش با گالا باعث شد تا پدرش بدون هیج حمایت مالی اورا از خانه بیرون کند. دالی همرا ه گالا به یک روستای کوچک به نام Port Ligat در شمال اسپانیا رفتند و توانستند برنامه‌های مختلفی را به مرحله اجرا بگذرانند از جمله دالی موفق شد تعدادی از تابلو‌هایش را به فروش برساند.

سرانجام دالی در سال ۱۹۳۴ با گالا ازدواج کرد. دوسال بعد وقوع جنگ داخلی اسپانیا و سپس مرگ فدریکو گارسیا لورکا دوست صمیمی دالی اورا بسیار اندوهگین ساخت. دالی سپس به ایتالیا رفت و از سبک سنتی ایتالیایی‌ها برای نقاشی برخی آثارش الهام گرفت. دراین سال‌ها که فعالیت هنری دالی همراه با نقطه نظرهای سیاسی او و به ویژه ستایش او از ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا بود باعث شد تا از گروه سوررئالیست‌های پاریس اخراج شود.

دالی و همسرش در سال ۱۹۴۰ به آمریکا رفتند و تاسال ۱۹۴۸ در این کشور اقامت گزیدند. از این دوره به بعد نقاشی‌های دالی با مضامین مذهبی وگاه درسبک کلاسیک است. دالی در آمریکا با آلفرد هیجکاک برای طراحی فصل کابوس فیلم (طلسم شده) همکاری کرد. همکاری او با دیگر سینماگران هالیوود از جمله والت دیزنی در سالهای بعد ادامه داشت.

در ششم اگوست ۱۹۴۵ زمانی که نخستین بمب اتمی در هیروشیما ریخته شد روح حساس دالی چنان آشفته شد که این فاجعه بزرگ انسانی را در برخی آثارش به تصویر کشید. از این دوره به نام دورهٔ (بمب اتمی دالی) یاد می‌کنند. زمانی که در دهم ژوئن ۱۹۸۲ گالای محبوبش را از دست داد دالی به تدریج از آفرینش‌های هنری‌اش فاصله گرفت و سرانجام در ۲۳ ژانویه ۱۹۸۹ د ر زادگاهش فیگوئرس چشم از جهان فروبست. دالی چنان شیفته میهن خود بود که می‌گفت: من هرروز صبح اولین اسپانیایی هستم که آفتاب را لمس می‌کنم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد