logo





تنها یک سلام و دیگر هیچ!

چهار شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۳ ژانويه ۲۰۱۳

ابوالفضل محققی

Abolfazl-Mohagheghi.jpg
دبیر ادبیاتی داشتیم شوخ‌طبع، که بسیاری از واقعیت‌ها را در قالب طنز بیان می کرد. شنیدم، این اواخر که پیر شده بود، عصرها در سر کوچه‌شان می ایستاد و به دخترانی که به دبیرستان می رفتند یا برمیگشتند، سلام میداد. مامورین دائره منکرات او را می گیرند که: به چه حقی مزاحم دختران مردم می شوی و سلام می کنی؟ می گوید: والله نمی دانستم که سلام‌دادن جرم است؛ از اسلام تنها یک سلام مانده، حال اگه میگوئید آنرا هم ندهیم، چشم نمی دهیم!

اگر از اسلام تنها یک سلام مانده، از انقلاب اسلامی نیز تنها یک انتخابات برجای مانده که آقای خامنه‌ای می گوید: نگوئید انتخابات آزاد، فقط بگوئید انتخابات!

گویا این جادوی شنل و یا عبای سلطنت و خلافت است که وقتی بر دوش کسی می افتد، آنها خود را فراتر از آحاد ملت می شمارند و بخود حق میدهند که امر و نهی کنند و برای تمام مردم تصمیم بگیرند. خمینی می گفت: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش. بشکنید این قلم‌ها را! حال آقای خامنه‌ای می گوید: دهانتان را ببندید و سخن از انتخابات آزاد نگوئید که مصداق فتنه است! اما عمر این شنل‌ها و عباها چندان دراز نیست. بر دوش‌ شاهان نپائید، مسلماً این عبای نخ‌نماشده ولایت و سلطنت دست‌دوز آقای رفسنجانی نیز عمرش به درازا نخواهد کشید و مستوجب آتش خواهد بود!

اما چرا ولی‌فقیه این چنین از این کلمه وحشت دارد؟ کلمه‌ای که اگر بر پسوند یا پیشوند هر کلمه‌ای قرار گیرد، برای بسیاری شادی و امید می آفریند و برای بعضی ترس و وحشت، و می شود کلمه رمز، کلمه توطئه!؟ بگونه‌ای که جنتی را به عربده‌کشی و گردن‌کلفتی وا می دارد و برخی از قداره‌بندان در سایه را به الدروم، بیلدروم!؟ رمزی که خود آقای خامنه‌ای بخوبی این راز سر به مُهر را می داند و برای نگهداری آن " جان ناقابل خود را وثیقه آن قرار داده است و این وثیقه برای خدا، برای اسلام نیست. برای نفس سیری‌ناپذیر خویش است، نفس قدرت‌طلب و نهایتاً مستبد. امری که اطرافیان بادمجان دورقاب‌چین آنرا بخوبی می شناسند و طی پروسه زندگی‌اش شاهد این بودند که چگونه قدم به قدم، پا بر سر ایمان خود نهاد. بی‌آنکه چون بید بلرزد. دیدند که چگونه حدیث معرفتی که ادعا می کرد بکنار نهاد و حدیث داغ، درفش، زندان و شکنجه و مرگ را برگزید و نهایتاً دست بیعت در دست کسانی نهاد که آتش بر زندگی یک ملت زده‌اند. هست و نیست یک ملت را تاراج می کنند و پشت سر او زیر عبایش جا خوش می کنند. او را در مقابل ملتی قرار میدهند که سالهاست در اشتیاق آزادی، در اشتیاق یک زندگی سالم بامنزلت یک انسان آزاد می سوزد. ملتی که تمام تاریخ او سرشار از عشق به آزادی و عدالت‌خواهی است. اما چه باک که آقای خامنه‌ای را چشم بصیرت کور گردیده و نور معرفت از او رخت بربسته است و نمی بیند که چگونه خانه آزادی مردم که بخاطر آن انقلابی به بزرگی انقلاب مشروطه با آن همه سربدار شکل گرفت و در میان آتش و خون، عدالت خانه و خانه ملت تشکیل داد به تیول مشتی دلقک در آمده که بزرگترین و عمومی‌ترین ویژگی آنها اطاعت از رهبری است. سمعاً و طاعتاً! کلمه‌ای که زیباترین کلام در نظر رهبری است! از قاضی‌القضات گرفته تا رئیس مجلس و در چنین فضائی است که سنگ بسته و سگ گشوده شده است و خود و لشگریان‌اش باغ رعیت غارت می کنند و نهال از ریشه می کنند.

خیاط در کوزه افتاده است. شعار انتخابات آزاد، شعاری است که نه می توان قورت‌ش داد و نه میتوان تف‌اش کرد. تف کنی به صورتت بر می گردد؛ قورت‌ش دهی دل و روده‌ات را بهم می ریزد. از همین روست که رهبر چنین برافروخته و خشمگین نهیب می زند و جامه می درد. از انقلاب اسلامی تنها یک انتخابات مانده است. و این آن رمزی است که خامنه‌ای بهتر از هرکس میداند که پشت این شعار چه خوابیده است. بسیج مردم برای برپائی انتخابات آزاد یعنی تن‌دادن بر اینکه انتخابات قبلی آزاد نبوده است؛ تن‌دادن به اینکه در سایه چنین انتخاب آزادی دیگر از حشم رهبری چیزی باقی نمی ماند. رئیس‌جمهور برآمده از دل یک انتخاب تقلبی، شاخ و شانه می کشد که من منتخب مردمم و رهبر با واسطه!

حال اگر براستی انتخابی آزاد صورت گیرد، تکلیف این همه لشکر اعجوج و معجوج چه خواهد شد؟ برادران قاچاقچی چه خواهند کرد؟ جواب این همه قانون‌شکنی، زورگوئی، غارت و تاراج و احکام حکومتی را چه کسی جواب خواهد داد؟

عدم خشونت، دفاع از حقوق شهروندی، وثوق ملی، بلوغ اجتماعی می تواند دستآورد یک انتخابات ازاد باشد که وجدان اجتماعی را صیقل می دهد و توده مردم در فضای آزادی انتخابات مجال نگریستن بخود می یابد. احساس نیک برابر حقوقی منزلت انسانی، حقوق شهروندی، تعهد بر رفتار اجتماعی را در خود حس می کند! قانون‌مدار میشود و مسئولانه بر روند انتخاب‌کردن و انتخاب‌شدن می نگرد. شوق نقش‌آفرینی و حس حضور خود با سیمای انسان قرن بیست و یکم را در جهان تجربه می کند. هر انتخابات آزادی با خود اندیشه دمکراسی، اندیشه احترام به حقوق فرد و حقوق دیگران و دیدن خود در سیمای دیگری را به ارمغان می آورد. انتخابات آزاد یعنی رضایت مردم، یعنی شور زندگی یعنی کم‌شدن تنش و صیقل یافتن شخصیت و استقلال آنها. امری که امروز از ملت ما دریغ گردیده است.

چرا نباید برای ایجاد چنین فضای انسانی بکوشیم؟ تنها در سایه یک انتخابات آزاد است که سره از ناسره جدا می گردد و انسانها نه براساس روابط خود بلکه بر اساس توانائی‌ها و پای‌بندی‌هایش به حقوق اجتماعی برگزیده می شوند. رهبران واقعی منتخب مردم در فضای آزاد به رهبری می رسند. کرسی دائمی، کرسی‌هایی که نیروی خود را نه از آگاهی مردم بلکه از قبل عقب‌ماندگی آنها و با چنگ انداختن در مذهب، باورهای مذهبی و هزاران دوز و کلک می گیرند، برچیده می شوند. انتخابات آزاد می تواند سرپُلی برای همگرائی نیروهائی باشد که برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کنند. به هر میزان که بر خواست و طرفداران انتخابات آزاد افزوده شود، پایه‌های قدرت خامنه‌ای و نیروهای سرکوب او سست‌تر خواهد شد و امیدها در ایران زمین در سرای امید شکوفا خواهد گردید.

آقای خامنه‌ای و سرداران زر و زور می توانند هر چیز بگویند و یا بکنند؛ اما هرگز قادر نخواهند شد، روح زنده‌شده یک ملت را دستگیر کنند یا زندان بیفکنند و یا قربانی کنند. یک روح زنده‌شده را نمی توان کشت؛ می توان آزادی را برای مدتی سرکوب کرد. اما آزادگی را هرگز. هرگز نمی توانید آزادگی ابوالفضل قدیانی، تاج‌زاده، نسرین ستوده‌ها را بگیریید. نمی توانید حتی با کشتن ستار بهشتی‌ها آزادگی را از او و امثالهم سلب نمائید.

آزادگی در بند، آزادگی در زیر شکنجه، آزادگی در غربت، حتی آزادگی در برنامه‌های اعترافات اجباری و نهایتاً آزادگی در مرگ، این چیزی است که شما قادر به درک آن نیستید. هیچ کس نمی تواند حق انتخاب را از ما بگیرد. می توانید همه چیز را بگیریید، اما حق انتخاب را نه!

و این همان رمز پایداری جاودانه‌ای است که چون رشته‌ای در سرتاسر این خاک کشیده شده، از خانه‌های در بلوچستان تا جلسه‌ای کوچک در خوزستان، و سرود زیبائی در کردستان یا آذربایجان. این رمز پیوند یک ملت و حضور آگاهانه او در صحنه است. این رمز همگرائی تمام احزاب و گروههائی است که میخواهند با پای‌بندی بر یک انتخابات آزاد، توانائی خود را در صحنه واقعی، در یک چالش اجتماعی بنمایش بگذارند. و تنها در صورت تأمین آزادی انتخابات و حق شرکت تمامی احزاب و گروههای اپوزیسیون و افراد و شخصیت‌هاست که می توان سخن از آزادی انتخابات به میان آورد، و به آن معنا بخشید. هرگونه اما و اگر گذاردن از طرف احزاب نیز برای انتخابات آزاد، روی دیگر سکه بوده و معنائی جز تحدید آن نخواهد داشت. و از درون آن بار دیگر آن زخم کهنه گروه‌گرائی دهان خواهد گشود! و از اپوزیسیون هم تنها یک پُز سطحی باقی خواهد ماند و بس!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد