logo





"تئاتر شهر" غريبانه می‌ميرد

دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۱ ژانويه ۲۰۱۳

س. حمیدی

Theatre-Shahr1.jpg
ساختمان تئاتر شهر نمادی برای كل تئاتر كشور به شمار می‌آيد كه از سوداگری سياسی آقايان و حضرات حكومتی رنج می‌برد. چنانكه به آشكارا در فضای عمومی‌ آن ايستگاهی برای مترو ساخته‌اند و بدون هيچ فاصله‌ای در ضلع جنوبی آن هم مسجدی در چند اُشكوب با زير بنایی چندين برابر زمين آن، می‌سازند. به طبع نبايد آنچه را كه در اين فضا صورت می‌پذيرد به حساب جهالت و يا ولنگاری عمله‌ی سياسی رژيم نوشت. چون آنان دانسته و آگاهانه ترفندی را به كار می‌گيرند كه در پوشش كار به ظاهر فرهنگی برای احداث مسجد، رونق و بساط تئاتر كشور را در هم پيچند.
برای نمادهای شهری حريمی را نيز در نظر می‌گيرند، چنانكه هر نمادی با فضا و حريم بيرونی خويش شناسانده می‌گردد. مگر می‌شود در حريم و منظر اختصاصی برج ايفل آسمان‌خراش‌های ديگری در رقابت با آن بنا نمود و يا برج‌های كرملين را از ميدان سرخ ورچيد و حذف كرد؟ حتا در ايران خودمان اگر كنار تنديس فردوسی پيكره‌ای ديگر جانمایی گردد نه فقط تنديس فردوسی به حاشيه‌ رانده می‌شود بل‌كه با اين رويكرد به فردوسی نيز بی‌مهری و اهانت روا داشته‌اند. به طبع دست ‌بردن به فضا و حريم ويژه‌ی نمادهای شهری، از ارزش و اعتبار هنری آن نيز می‌كاهد.

ساختمان تئاتر شهر نمادی برای كل تئاتر كشور به شمار می‌آيد كه از سوداگری سياسی آقايان و حضرات حكومتی رنج می‌برد. چنانكه به آشكارا در فضای عمومی‌ آن ايستگاهی برای مترو ساخته‌اند و بدون هيچ فاصله‌ای در ضلع جنوبی آن هم مسجدی در چند اُشكوب با زير بنایی چندين برابر زمين آن، می‌سازند. به طبع نبايد آنچه را كه در اين فضا صورت می‌پذيرد به حساب جهالت و يا ولنگاری عمله‌ی سياسی رژيم نوشت. چون آنان دانسته و آگاهانه ترفندی را به كار می‌گيرند كه در پوشش كار به ظاهر فرهنگی برای احداث مسجد، رونق و بساط تئاتر كشور را در هم پيچند.

در همين فرآيند مبتكران نوظهور مديريت شهری، بافت عمومی و طراحی "بوستان دانشجو" را نيز به هم ريخته‌اند كه در گذشته‌ای نه چندان دور به نسبت با فضا و نمای بيرونی ساختمان همخوانی داشت. چنانكه از هر سو نقش‌ها‌ی از پيش نوشته شده‌ای را برای فروپاشی ساختمان تئاتر به اجرا می‌گذارند. همچنين بنا به گزارش كارشناسان امور شهری آب‌های زيرزمينی نيز پس از راهيابی به ديواره‌ی مترو درياچه‌ای‌ را برای پی سازه فراهم می‌بيند.‌ بر اساس همين بررسی‌ها ديواره‌ها‌ی بتونی مترو همانند حايل و سدی جريان‌ آب‌های زيرزمينی را به پی‌ ساختمان آن كشانده‌اند تا آنجا كه در لايه‌های د‌ه‌ها متری خاك حفره‌های عظيمی نيز ايجاد شده‌اند.

در همين راستا سه سال پيش هم به دليل حفاری‌های غيركارشناسی‌ و بی‌رويه‌ی‌ مترو، حفره‌هایی از همين دست بخش وسيعی از ميدان منيريه را به زير خاك كشاند و هم‌زمان با آن حفره‌های ديگری، فضایی از حاشيه‌ی تونل توحيد را در هم نورديد. همچنين در ميدان جمهوری طی پنج سال گذشته به دفعات حوادثی از اين دست اتفاق افتاده كه حتا تلفات جانی در بر داشته است. ضمن آنكه در سال جاری هم عمليات مترو باعث گرديد تا در فاصله‌هایی پايين‌تر از تئاتر شهر تا ميدان منيريه، معابر آن چهار بار فروريزند.

از سویی ديگر كار به ظاهر فرهنگی احداثِ مسجد را شهرداری تهران از زمان تصدی‌گري احمدی‌نژاد در شهرداری، برنامه‌ريزی و به اجرا گذاشت كه هم اكنون اجرای بيش از پنجاه در صد سازه را به انجام رسانده‌اند. به همين منظور خودسرانه و غاصبانه بخش عمده و اصلی مسجد را بر پهنه‌ای از زمين پاركينگ تئاتر شهر بنا نهاده‌اند تا جايی كه زمين پاركينگ و خيابان جنوبی تئاتر شهر را نيز به فضای مسجد مُنضَم نموده‌اند.‌

با ترفند سياسی حاضر شهرداری نه فقط از مِلك غصبی برای ساخت مسجد سود می‌جويد بل‌كه در شگردی ابتكاری از فضای خيابان‌های شهر نيز برای بنای مسجد بهره می‌گيرد. انگار مديران شهری جمهوری اسلامی، شهر را بدون گذر و خيابان می‌خواهند! چنانكه بنا به رويكردهای عوامانه، مسجدی با ظرفيتی بيش از هزار نفری احداث می‌گردد ولی نيازی نمی‌بينند تا از خود بپرسند كه ساز و كار‌های رفت و آمد اين گروه، از كدام معبر و خيابان تأمين شود.

سازمان توسعه‌ی فرهنگی شهرداری تهران، از جايگاه كارفرما بر اجرای طرح احداث مسجد نظارت دارد؛ بنایی كه "مجتمع مذهبی و فرهنگی مسجد حضرت وليعصرعج" نام می‌گيرد. همچنين سازمان نمونه‌ای همانند آن را دو سال قبل در خيابان انقلاب – نامجو، آماده‌سازی و افتتاح نمود كه "مجتمع مذهبی و فرهنگی امام رضا ع" نام گرفت. گفتنی است كه سازمان توسعه‌ی‌‌ فضاهای فرهنگی در بنای مسجدهای خود از نمادها و نشانه‌های پست مدرنيسم هم ياری می‌ستاند. در همين فرآيند كارگزاران فرهنگی حكومت، به منظور واپوشانی تحجّر خود سويه‌های مبهم و گنگی از نوجویی را با واپس‌گرایی خويش به هم می‌آميزند. چنانكه طرّاحان و مُجريان سازمان با تظاهر به آموزه‌های اسلامی، در بنای گنبد و مناره‌ی مسجدِ جديد، سازه‌ای بلندتر از ساختمان تئاتر را هدف نهاده‌اند تا نمای بيرونی مسجد بر سازه‌ی عمومی تئاتر شهر اِشراف داشته باشد. چون بنا به آموزه‌های اسلامی گنبد و يا منار مسجد از حيث ارتفاع بر هر سازه و ساختمانی برتری می‌گيرد.

مديران شهری تهران كه آموزش‌های اصلی خود را در سپاه و جبهه‌های جنگ فراگرفته‌اند، هنر و فرهنگ را به سياست می‌كشانند. هم اكنون سرداران سپاهی در كسوت مديران شهری آرزوی خامی را در دل می‌پرورانند تا ضمن برآوردن آن هنر را نيز به همان ظلمات و كوره‌راهی بسپارند كه از پيش سياست را در همان كوره‌راه به بن‌بست كشانده‌اند. با همين آرزو آنان به راحتی از شلختگی جبهه و جنگ برای چيدمان شهری سود می‌جويند و از آن، شهر بی‌قواره‌ای را هدف می‌گذارند كه نفرت و انزجار همگانی را برمی‌انگيزد.

در نتيجه شهروندان تهرانی هيچ عُلقه و علاقه‌ای به چيدمان و اِلمان‌‌های شهری نوظهور نشان نمی‌دهند. همچنان كه مديران ارشد شهر تهران هم هيچ‌گونه‌ علاقه‌ای به يادمان‌ها و نماد‌های پيشن شهر ابراز نمی‌كنند. پيداست نمادهای پيشين به اين دليل حسّ دوستی آنان را برنمی‌انگيزد كه وجاهت كاری و جايگاه حكومتی و دولتی خود را با آن در تضاد می‌بينند. زيرا اگر اين"دُن كيخوته"های شهرنشين علاقه‌ای به سازه‌‌ها و الگوهای شهری نشان می‌دادند، شهر همانند جبهه‌های جنگ تصور نمی‌شد تا در دنيایی از بی‌هويتی با بيل‌های مكانيكی نماد‌های ‌آن را تخريب نمايند.

آنان از جايگاه شهرنشين‌های تهرانی الزامات شهری را رعايت نمی‌كنند چون شهروند تهران به حساب نمی‌آيند و به فضا و كالبد عمومی آن‌ نيز علاقه‌ای ندارند. پيداست كه شهر تهران تعلق اجتماعی آنان را برنمی‌انگيزد چون بين هويّت آنان و سازه‌ها و دست‌كاره‌های شهری همخوانی و سازگاری مشاهده نمی‌شود. هويّت اين آشوبگران برآمده از جنگ و جبهه را، فقط در بی‌سامانی ِ سامانه‌هایی از ويرانی و واپس‌گرایی بايد سراغ گرفت كه خود نيز به دنبال آن‌اند.

اما اينك "دن‌كيخوته"های شهرنشين با رويكردهای خردستيزانه‌ی خود زيستن را از تئاتر شهر بازداشته‌اند. تا آنجا كه اگر هم زندگی هنری آن ادامه يابد ديگر كسی نخواهد توانست تصوير و عكسی از آن ارايه نمايد كه منظر و نمای مستقلی را بنماياند. چون اسكلتِ مسجدِ نيمه ساز و يا ديواره‌های بيرونی و زوايدِ فيزيكی مترو از هرسو به درون نما راه می‌يابند. هم اينك مستندهایی كه در رسانه‌ها از نمای عممومی ساختمان تئاتر شهر منعكس می‌گردد، به تمامی از آرشيو بيرون كشيده می‌شوند. چون با رويكرد حاضر عكس و تصويربرداری مستقل از منظر ساختمان آن امكان‌پذير نخواهد بود.

تئاتر شهر نزديك به نيم قرن حيات هنری خود دستاوردهای سترگی را به يادگار نهاد و از مهلكه‌های سياسی بزرگی جان به در برد. همچنين بخش بزرگی از تاريخ تئاتر معاصر ايران بر گستره‌ی تئاتر شهر جان می‌گيرد. چنانكه ضمن بازگويه‌های تاريخی، پيشينه‌ی تئاتر شهر را با نام‌های افتخارآفرينی آذين می‌بندند كه اين‌ نام‌ها برای هميشه با مردم خواهند زيست. زيرا قريبِ نيم قرن هنرمندانی در آن نقش آفريدند كه با هنرنمایی‌ خويش سويه‌هایی روشن از زيستن و زندگی را به اجرا گذاشتند. همين هنرمندان در صورت لزوم از حريم و ساحت هنری خود جانانه دفاع نمودند و چه بسا در دفاع از آرمان‌های مردمی و هنری خويش شكنجه شدند و حتا قهرمانانه جان باختند.

هم اكنون تئاتر شهر در سكوتی‌ ناخواسته و تعزيتی همگانی، خود از زندگی بازمی‌مانَد. چنانكه در غربتِ خويش مقابل چشمان ما جان می‌سپارَد و چه غريبانه می‌ميرد. اما هرگز چنين مباد و پتياره‌ی مرگ ارزانی آنان كه مُردگی را بر ساحت هنر می‌نشانَند./


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد