|
در همين راستا در يكی از اتاقها، تصوير بخشی از كتابها و ادبيات دههی چهل و پنجاه بر ديوار نقش میبندد كه بيش ازهمه كتابهای شاملو، اخوان و پرويز شهرياری را به همراه تصويری از چهرهی آنان مینمايانند. جالب اينجاست كه در خصوص زندهياد شهرياری فقط كتابهای رياضيات او به نمايش در میآيد بدون آنكه از نوشتهها و ترجمههای سياسی و مبارزاتی او بتوان نشانی يافت. به هر حال عوامل فرهنگی رژيم در جای جای موزهی قصر خط قرمزهای كلی حاكميت را مراعات نمودهاند كه شايد با اين ترفند، ادامه كار برای آنان تضمين و تأمين گردد. | |
علیرغم اينكه طبق كارگردانی عوامل پشت صحنهی رژيم بنا به انگيزههای خاصی قسمتهای ويژهای از زندان قصر تخريب گرديد، ولی با اين همه ساختمان اصلی زندان كه ماركوف روسی آن را در سال ۱۳۰۸ ساخته بود، برجای ماند. هم اينك اين ساختمان به همراه ساختمان شمالی آن كه به زندان سياسی معروف است از معركهی تخريب جان به در بردهاند. ضمن آنكه فضای درونی و بيرونی تمامی ساختمانهای باقی مانده ظرف چند سال گذشته بازسازی گرديدهاند تا آنجا كه بناها و ساختمانهای نوسازی شدهی امروزی بيش همه به قصری قديمی شباهت دارند تا آنكه بتوان از آن به عنوان زندان و مَحبس نام برد.
هم اكنون تمامی اين مجموعه ضمن بازسازی و ترميم و يا نوسازی و حتا تجديدِ بنا افتتاح شده كه تزيين درونی آن نيز با مشاوره و همفكری گروههایی از هنرمندان و يا زندانيان سابق وابسته و يا نزديك به حاكميت پايان پذيرفته است. با اين رويكرد آنچه كه هم اكنون با نام زندان به نمايش در میآيد با آنچه كه در زندانهای رژيم پهلوی به اجرا گذاشته میشد از زمين تا آسمان فاصله میافتد. همان سنّتی كه جمهوری اسلامی نيز ضمن نوآوری و ابداع ابزار و آلات جديدتر و تكميل و توسعهی شگردهای رژيم پيشين همچنان به ماندگاری آن وفادار ماند.
در مجموعهی جديد عوامل فرهنگی رژيم ضمن تزيين درونی بنای زندان، نمونههایی از اتاقهای انفرادی و يا جمعی و گروهی را طراحی نمودهاند تا در فضای آن، بخشها و قسمتهایی از مستندات تاريخی را كه فقط خودشان آنها را میپذيرند و قبول دارند، به نمايش گذارند. پيداست كه در همين نمايشها حاشيه را بر جايگاه متن تاريخی مینشانند تا بنا به گمانهزنیهای خود به راحتی متن را به فراموشی سپارند. اما متن تاريخی كه به گونهای طبيعی هنوز هم در ذهن مردم ما جای دارد به همين آسانی زدودنی نيست ضمن آنكه گسترهی مستندات تاريخی نيز پشتوانهی مُتقنی برای حافظهی عمومی مردم قرار میگيرد. همچنان كه به تعمّد در چنين سامانهای از تاريخسازی، سلولهای زنان را كنار اتاق آقايان جانمایی نمودهاند تا اهداف ناگفتهای با آن تعقيب شود!
در فضای سلولهای موزهی قصر آگاهانه ضمن دستسازههایی، تيمورتاش، سرداراسعد بختياری، نصرتالدولهی فيروز را كنار فرخی يزدی نشاندهاند تا جایی كه جمع صميمانهای از اين افراد فراهم میبينند. در همين برآيند فرخی كه خود شاعر آزادی است در جمع و گروهِ افرادی قرار میگيرد كه چه بسا زمانی مسلخی را برای قهرمانان آزادی فراهم ديده بودند. در عين حال هر كوته نظری نيز میفهمد كه فرخی را نمیتوان با دستسازههای سخيف هنری پاس داشت؛ دستسازههایی كه آن را بر گوشهی تختی از سلول جا نمودهاند. حدّ و شأن فرخی آن است كه تنديس و يا سرديسی از او در مقابل موزهی زندان و يا در ميدان و دانشكدهای از شهر برآورند. همچنين رژيم جمهوری اسلامی تيمورتاش و سرداراسعد بختياری را از ياد نمیبرد اما به زعم خود آموزگاری همچون زندهياد ارانی و رهبران حزب كمونيست ايران را به آسانی میتواند به فراموشی بسپارد.
در عين حال ضمن الگوبرداری از زندان توحيد (موزهی عبرت) كه اداره و مديريت آن را به طور مستقيم وزارت اطلاعات میچرخاند حدود صد عكس از زندانيان عصر پهلوی را در چندين نقطه بر ديوار موزهی قصر نصب نمودهاند. اما در اينجا نيز آقايان حكومتی با بُخل و حسادت همچنان تاريخ را به نفع خويش تحريف و مصادره مینمايند چون بيش از نصفی از عكسها به معمّمان و روحانيانی اختصاص میيابد كه چه بسا در گذشته و حال همسو و همراه با مَجاری حكومتی عمل نمودهاند. مابقی عكسها هم امثال عسكراولادی مسلمان را مینمايانند كه در ولايت آقا ذوب شدهاند.
همچنين دوگانهبينی و اختلافهای درون حكومتی در نصب همين عكسها نيز نمود میيابد. چنانكه عدهای حتا به عكس افرادی همچون رفسنجانی، مرضيه حديدهچی دباغ و لطفالله ميثمی حمله میبرند تا از نمايش آنها جلوگيری به عمل آورند. ضمن آنكه به منظور ارايهی فضایی طبيعی عكسی از زندهياد خسرو گلسرخی را نيز در جمع خودیهايشان نصب نمودهاند كه همچنان از الطاف گزمههای (لابد خودسر) حكومتی بینصيب نمیماند.
هر چند گردانندگان موزه تلاش میورزند تا به گمان خويش در كار اجرایی خود خط قرمزهای نظام را مراعات نمايند ولی پيداست كه عوامل دور و نزديك حاكميّت يكپارچه عمل نمینمايند و گروههایی از آنها هر از چندگاهی پيدايشان میشود تا شايد با ايجاد جوّ ارعاب و فشار بخشهایی از عكسهای نمايش داده را حذف نمايند.
با اين رويكرد يورش و حمله به عكسها، جنگ و گريز مداومی است كه همچنان ادامه دارد و آن را پايانی نيست. شايد به همين دليل عكسهایی از عمویی و صفرخان را بر ديوار يكی از سلولهای دربستهی موزه آويختهاند تا شايد افراد "خودسر" را به درون آن راهی نباشد. گويا عوامل فرهنگی رژيم میخواهند به گمان خويش با بزك چهرهی ضد مردمی خود نقشی از گروهها و انسانهای دموكرات را بازی نمايند تا در پوشش نمايش چينن تصويرهایی، به گونهای طبيعی گذشته و تاريخ سراپا مجعولی را برای مردم ما به اجرا گذارند.
همچنين تعدادی از سلولها را در هر دو ساختمان اصلی و ساختمان شمالی، در اختيار گروهی از هنرمندان نهادهاند تا بنا به موضوع زندان نسبت به طراحیهای ويژه و نقاشیهای مناسب اقدام ورزند؛ كاری كه همچنان ادامه دارد. اما چه بسا در طراحیهای به عمل آمده و نقاشیهای صورت پذيرفته نوآوریهایی نيز به چشم میآيد كه میتواند برای بيننده و مخاطب جذبه داشته باشد. در همين راستا در يكی از اتاقها، تصوير بخشی از كتابها و ادبيات دههی چهل و پنجاه بر ديوار نقش میبندد كه بيش ازهمه كتابهای شاملو، اخوان و پرويز شهرياری را به همراه تصويری از چهرهی آنان مینمايانند. جالب اينجاست كه در خصوص زندهياد شهرياری فقط كتابهای رياضيات او به نمايش در میآيد بدون آنكه از نوشتهها و ترجمههای سياسی و مبارزاتی او بتوان نشانی يافت. به هر حال عوامل فرهنگی رژيم در جای جای موزهی قصر خط قرمزهای كلی حاكميت را مراعات نمودهاند كه شايد با اين ترفند، ادامه كار برای آنان تضمين و تأمين گردد.
در سویی ديگر طرحی را در اتاقكی به اجرا نهادهاند كه ضمن آن مجموعهای از روزنامهها را در قالب مكعبی به ابعاد تقريبی دو متر با طناب به هم پيچيدهاند. همين شگرد هنری را در اتاقكی ديگر برای كتاب به كار بستهاند. با چنين نگاهی، ديدگاهی به مخاطب القا میشود كه در زندان روزنامه و كتاب را نيز همچون انسان به بند میكشانند.
در گزارش موزهی قصر از تاريخ، انگار گروه پنجاه و سه نفر و رهبران جنبش كارگری و كمونيستی ايران چنين زندانی را نديدهاند. با اين شگرد زندهياد ارانی و گروه همفكرانش از قطار تاريخسازی آقايان جا میمانند. همچنين مرتضا كيوان همراه با افسران تودهای و ياران خود به هيچ شمرده میشوند. حتا بنيانگذاران و مبارزان نخستين دو سازمان عمدهی مسلح و و مبارز فدایی و مجاهد به هيچ انگاشته میشوند تا بخشهای ويژهای از تاريخ معاصر ما از سر افلاس و بیهويّتی به نفع آقايان حكومتی مصادره گردد.
كارگزاران فرهنگی حاكميّت همچنين آگاهانه و دانسته جايگاه و عملكردِ زندان قصر را پس از پيدایی جمهوری اسلامی ناديده میانگارند. در نتيجه هر چند مسجدی كه خلخالی از آن برای برگزاری دادگاههای تصنّعی خود سود میجست، پا بر جا مانده است ولی در موزهی قصر از شگردهای قضایی او و شاگردانش چيزی انعكاس نمیيابد چون مسؤولان غيرمسؤول جمهوری اسلامی دوست ندارند در آينهی زمانه به تماشای چهرهی تاريخی خويش بنشيند. زيرا آنان میپندارند همچنان خواهند توانست با همين ترفندها بخشهایی از چهرهی واقعی خود را از تاريخ معاصر محو نمايند.
جمهوری اسلامی تحريف تاريخ را تا آنجا میكشاند كه حتا خنده و مضحكهی عوامل حكومتی را نيز برمیانگيزد. چنانكه آقای قرائتی ضمن بازديدی كه در تاريخ ۵/۱۰/۹۱ از موزه داشته به رسم يادبود در دفتر آن نوشتهاند: "كتك را ديگران خوردند، پلو را ما میخوريم." در روشنای طنز گزندهی آقای قرائتی به آشكارا همه چيز از تاريخ انقلاب برملا میشود. اما پيداست كه اين سيمای روشن از تاريخ را همچنان دوستان ديروز و امروز آقای قرائتی برنمیتابند.
ديماه نود و يك
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد