logo





درخت آرزو هایم

سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۱ - ۲۵ دسامبر ۲۰۱۲

رضا بایگان

bayegan.jpg
آرزو هایم شباهتی یافته ست
به درخت
نه آنکه سبز باشد
تا که طراوتش چشم را بخود مشغول دارد
نه
نه
آرزو هایم درختی شدست
پاییز را مهمان


درختی که ،
برگهایش زردی پاییز را گرفته
و اندامش خوابِ ناخواسته ی زمستان را چشم انتظار نشسته

درختی که ،
خمیازه های سرد و بی حوصله اش
جنگلی را به خماریِ قبل از خواب گرفتار می تواند که بگرداند .

* * * *

آرزو هایم بدرختی شباهت دارد ،
که شاید
آخرین پاییز را دارد به زمستانِ نرسیده
با خود به خوابی بدون بیداری دعوت می کند .

دیگر باران هم از سبز سازی این تنِ فرسوده دل کندست
و نا امید ، از آنکه
به بیداری ی دو باره بازآرد ، آرزو هایم را .

چنان شدست که ،
پروانهِ های هم آغوش طالبِ پُر پرواز هم ،
او را به خواستن باز نتوانند که بگرداند .

آرزو هایم
باغ کودکیم بود
باغ مهربانی های
باغ تفنگ های چوبی بی فشنگ
کارتون های خنده و خنده و خنده
)بی زخم و وحشت و خون (

آرزو هایم ، همه ی کودکیم بود
درختی بود سبز و جوان
و حضورش در باغی بود ، که خود بهشتی بود پر ز عطرِ مهربانی . . .

بدون ، خبرمرگهای روز دراخبار شب .
بدون ، وحشت و جنگ .
باغِ دستهای بی خنجر
باغِ عشق ها
و معشوقِ های پر ز لطف
و عاشقانی که نیم لبخندِ معشوق را به التماس می ایستادند
با نگاهی که شرم را تا انتهای جان فرو می برد .

* * * * *

آرزو هایم درختی شدست
زخم پاییز را از خنجر دوست و دشمن
در جای جای تن سرد خود دیده
و برگهایش زمین را فرش ،
تا چکمه ی سربازان را میزبان .

آرزو های من درختی ست پاییز دیده ،
برگ ریخته ،
و از رنج زمانه تن به زمین رسانیده .

آلمان اول زمستان ۲۰۱۲

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد