سرانجام پس از چند روز انتظار پر تب و تاب و پرهیجان برای ایرانیان محترم، به خصوص مقیم لس آنجلس، تلویزیون PBS دیشب (جمعه ۱۸ دسامبر) فیلم مستند «ایرانی-آمریکائیان» را پخش کرد.
نمی دانم صحبت دربارۀ این فیلم را چگونه و از کجا باید شروع کرد. این فیلم مستند که از نظر تکنیک و استتیک، که شاید با چشمپوشی از بسیاری جنبهها بتوان حداکثر آن را یک پروژۀ مدرسه ای تلقی کرد، جز در کنار هم چسباندن یک سری شات های عادی از آدمهای دستچین شده، استثنائی و تعمیم ناپذیر، حاوی هیچ ارزش اجتماعی، فرهنگی، مردم شناسانه که تصویر تمام نمای ایرانیان مقیم آمریکا باشد، نیست. این پروژۀ مدرسه ای که از ابتدا خود را در چارچوب تنگ یک نگاه ابتدایی، ناپخته، خام و سطحی محبوس ساخته، به سراغ آدمهایی میرود که ظاهراً، لابد از نظر پروژه ساز، شخصیتهای برجستۀ جامعۀ ایرانیان در آمریکا هستند. این طرز نگاه و برداشت از همان تصاویر اول که پروژه ساز ظاهراً سعی دارد تخیل و تصور ایرانیان را از آمریکا ترسیم کند، آشکار است. او تصور ذهنی آن نوع ایرانیانی را ارائه میکند که حسرت زندگی در آمریکا را به دل دارند؛ حسرت آدم هایی که عقلشان به چشم شان است و صحنههای فیلمهای هالیوودی آن ها را شیفته و فریفتۀ خود کرده و آن صحنهها را به جای واقعیت زندگی در آمریکا پذیرفته اند. تصاویری از تبلیغات تجارتی تلویزیونی سال های ۶۰ و ۷۰ آمریکا که پروژه ساز به زعم خود کوشش دارد سرزمینی دلکش، زیبا، بخشنده و پر از فراوانی ترسیم کند.
این فیلم به اصطلاح مستند مرا یک بار دیگر، اما این بار با برجسته شدن همۀ ابتذال درون و پنهان آن، به سال های پیش از انقلاب، به سال هایی که پول نفت گروهی تازه به دوران رسیده، دلال، کنتراتچی، حق العملکار و شارلاتان پرورید و بناهای سنگی و بتونی و شیشه ای، ماشینهای آخرین مدل آمریکایی و آلمانی، لباسهای آخرین مد، که به تن صاحبانشان زار می زد، (در این فیلم چند شات از همین نوع را می بینیم) و یک مشت آدمهای عقب مانده و مبتذل و پروار شده که از دانش کاربرد آن چه به دستشان رسیده بود و یا چپاول کرده بودند، از فرهنگ این تولیدات و محصولات غربی، پشیزی بهره نداشتند.
این فیلم به اصطلاح مستند شاید در کنار پروژۀ آشتی دولت آمریکا با دولت جمهوری اسلامی، قصد دارد به بینندگان غیر ایرانی خود نشان دهد که ایرانیان همهشان آن عمامه به سرها، عباپوشان، ریش و پشم داران و تروریست ها نیستند؛ آن متجاوزان به دختران و پسران ایرانی، آن اوباشان که در تظاهرات چند سال پیش به مردم هجوم می آوردند و آنها را به قصد کشت لت و پار می کردند، آن موتورسواران وحشی، آن بسیجی ها، آن لباس شخصی ها، آن جنایت پیشگان و... نیستند. ایرانیها، کلیمی، ارمنی، بهایی، سکولار، حتا مسلمان نیز هستند که اصلاً ربطی به آنها ندارند و در این جا، در آمریکا از موهبت «رؤیای آمریکایی» بهره برده اند، کاندیدای شهردار بورلی هیلز بوده اند، معاون سیتی کورپوریشین هستند، معاون مدیر کل صلیب سرخ بینالمللی هستند، کسانی که هنگام معرفی شان به کابینه توسط کاندالیزا رایس در زمان بوش، رایس آرزو کرده که ایکاش جورج واشینگتن زنده بود و میدید که یک آفریقایی_آمریکایی و یک ایرانی-آمریکایی، جفت هم، به مقاماتی چنین بلند پایه رسیده اند.
این فیلم به اصطلاح مستند، درست بدیل همان اتومبیل آخرین مدل زیر پای یک ایرانی تازه به دوران رسیده در اوایل سالهای ۱۳۵۰ در ایران است، که امروز، در اینجا، ابزار پیشرفته ای ساخت غرب (دوربین)، به دست فردی بی تجربه و کم دانش نسبت به حرفۀ فیلم سازی، و ناآگاه از موضوعی که به آن پرداخته، افتاده است. برای تصویر واقعی زندگی ایرانیان، حتا در همان لس آنجلس، لازم نیست که فقط به سراغ پولدارهای ایرانی و به خانههای پر زرق وبرق آنها رفت و میز پر برکت پلو و خورشت و چلوی زعفرانی را به جای فرهنگ ایرانی جا زد. همان دوربینی که شات های این فیلم با آن گرفته شده، اگر به خیابان وست وود، به بقالی ها و مغازه های ایرانی، یا فقط به ایلات مارکت، میرفت و از زنان و مردان ایرانی که در فروشگاه های مواد غذایی خرید میکنند، تصاویری را ثبت می کرد، میتوانست کمی از این زرق و برق تصنعی و مبتذل، و لباسهای گران قیمتیی که به تن زار می زنند در بیاید، و لایهای واقعی، اگر چه نازک، از زندگی ایرانیان را هم نشان بدهد.
من نمیخواهم بگویم که این فیلم فیلمی سفارشی است از آن نوع که در ایران هم، از طرف دولت، مستقیم یا غیرمستقیم، ساخته می شود. اما، این فیلم به اصطلاح مستند، نمایش ناشیانه، ساده لوحانه و مبتذل در معرفی معدودی ایرانی از بخش کوچکی است که قصد دارد به نام جامعۀ ایرانی-آمریکائیان در آمریکا قالب زده شود. همۀ ایرانیان با ذخیره های بانکی موجودشان در آمریکا و با چمدان های پر و با هواپیما به این سرزمین نیامدند. بسیاری از ایرانیان با از دست دادن هستی ناچیز خود، که از دسترنج سال ها کار و زحمت فراهم شده بود، به این سرزمین و سرزمین های دیگر مهاجرت کرده یا تبعید شدند. میلیون ها ایرانی مهاجر و تبعیدی از وابستگان و خانوادههای بانکداران و نظامیان عالیرتبه و مقامات بالای دولت شاهنشاهی و ساواک نبودند. بی اغراق بگویم، میلیون ها ایرانی که پس از انقلاب بناگزیر وطن را ترک کردند، از بهترین، هوشمندترین، وطن پرست ترین مردم ایران بودند که نمی توانستند با رژیم جمهوری اسلامی کنار بیایند و یا جان شان در خطر بود. در حالی که از نوع همین ایرانیانی که در این فیلم باصطلاح مستند تصویر شده اند، هماکنون در ایران و در کنار جمهوری اسلامی به زد و بند و تجارت مشغولند. بی دلیل نیست که دولت آمریکا هم به اقسام خانم گلی عامری مقام می بخشد، و هم به سید حسین موسویان، همدست آدمکشان میکونوس در آلمان، در دانشگاه پرینستون مقام تحقیقاتی. هم از مجاهدین، که مخالفین سرسخت رژیم جمهوری اسلامی هستند حمایت میکند، و هم پشت پرده با دلالان جمهوری اسلامی مذاکره می کند. هم به سروگوش رضا پهلوی دست می کشد، و هم به مأموران شناخته شدۀ جمهوری اسلامی امنیت می دهد. از موضوع دور نشوم.
هنگامی که دربارۀ تبعید یا مهاجرت صحبت می شود، آیا باید بر آن چه که به دست آمده تأکید داشت، یا بر آن چه که از دست رفته؟ آیا باید بر آن ده ها موفقیت چشم دوخت، یا بر آن میلیون ها که ویران شدند؟
فیلم به اصطلاح مستند «ایرانی-آمریکائیان» فیلمی مبتذل، ضعیف، سطحی، نازل از نظر هنری، و مشکوک است. فیلمی است که با بلاهت تمام، تصویر کج و معوجی از ایرانیان مقیم آمریکا ترسیم کرده است. این فیلم نشان نمادین یک جماعت مهاجر ثروتمند و موفق، اما توخالی و بیفرهنگ را کامل می کند.
نظرات خوانندگان:
فیلم مستند ایرانی - امریکائیان بهروز ستوده 2012-12-21 02:20:39
|
ناصر عزیز
حق مطلب بدرستی ادا کردی . سپاسگذار بخاطر افشاگری بجا و مفیدی که در مورد این فیلم مبتذل انجام دادی . |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد