logo





گویند خدا...

(ده رباعی)

پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۳ دسامبر ۲۰۱۲

محمد جلالی چیمه (م. سحر)

sahar.jpg
از دعویِ دین ، لوح و لوا دارد شیخ
پوتین ستمگران به پا دارد شیخ
از خِشتِ رذیله ناکجا دارد شیخ
حقا که حکومت ِ خدا دارد شیخ !



بنشسته به تخته پاره در گردابیم
چون دانه به تاوه همچنان بی تابیم
خوکرده به ظلمتیم و در وادی شب
دل بسته به نور کرمکی شبتابیم


تا دینِ خدا رقیبِ دزدان شده است
داراییِ ما به جیب دزدان شده است
دنیا سهل است ، آخرت هامان نیز
با هستی ما نصیب دزدان شده است


گویند خدا قادر مطلق باشد
گویندهء این سخن دهان لق باشد
گر قادر مطلق است ، حقش زچه روی
اینگونه به چنگ شیخ ، ناحق باشد ؟


گویند خدا خالقِ هستی باشد
بیزار ز خوی ِ خودپرستی باشد
ازچیست که ـ گر خالق هستی ست ـ چنین
معمار بنای ظلم و پستی باشد ؟


گویند خدا خیر ِ بشر می خواهد
وین عالم را رها ز شر می خواهد
گر خیر ِ خداست آنچه می گوید شیخ
او دیدهء کور و گوش کر می خواهد !



گویند خدا عین ِ عدالت باشد
نقلی ست که خالی از اصالت باشد
گر عینِ عدالت است بهر چه بشر
مقهور عداوت و رذالت باشد ؟


گویند خدا خیر ِجهان می طلبد
حق ، جاری و راستی، روان می طلبد
قولی ست خلاف ، ورنه از چیست که شیخ
با نامِ خدا ، زخلق جان می طلبد ؟



گویند : ارادهء خدا در افلاک
از بهرِ بشر ، نبی فرستاده به خاک
گر اوست نبی که شیخ دعوی دارد
دامانِ جهان هماره باد از وی پاک !



آنان که وجودِ عاری از ادراکند
ناپاک تر از هر بد و هر ناپاکند
دستار به سربسته و نعلین به پای
گویند : ارادهء خدا بر خاکند !

.........................................
م.سحر

12/12/ 12 پاریس ــ
http://msahar.blogspot.fr/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد