logo





خشونت علیه زنان در جنگ و تحریم

پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ - ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲

غزال مرادی

ghazal-moradi.jpg
مدرسه فمینیستی: خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است. خشونت حالتی از رفتار است که فرد خشن با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت را می توان عملی آسیب رسان برای پیشبرد مقاصد دانست كه صرفاً جنبه فیزیكی نداشته، بلكه می‌تواند ابعاد روحی _ کلامی، جنسی و اقتصادی به خود گیرد. هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد، رفتار خشونت‌آمیز نام می‌گیرد. رفتار خشونت‌آمیز می‌تواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه هم صورت گیرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است.

خشونت‌ را می‌توان از زاویهٔ کیفیت آسیب نیز به دو دسته تقسیم کرد: الف) خشونت روانی (روحی) ؛ و ب) خشونت تنانی (جسمانی)؛ البته هیچگاه مرز کاملا ْ‌مشخصی میان این دو نوع خشونت وجود ندارد. حال که تاحدودی به تعریف خشونت علیه زنان پرداختیم، در ادامه اين نوشتار ابتدا به آسيب شناسي خشونت رواني عليه زنان در تحريم و در بخش دوم آن به خشونت هاي ناشي از جنگ مي پردازيم. به طور حتم این موضوع، نوشتاري بيش از اين مي طلبد اما در اينجا فقط موارد به اختصار بيان خواهد شد.

بخش اول: تحريم

تحريم فعالیتی است که به وسیله یک یا چند کشوری (یا گروهی بین‌المللی) علیه یک یا چند کشور دیگر (هدف تحریم) به منظور مجازات این کشورها، با اهداف محروم ساختن آنها از انجام برخی مبادلات یا وادار ساختن آنها به پذیرش هنجارهایی معین و مهم (از دید مجریان تحریم)، اعمال می‌شود.[1]

خشونت ناشي از تحريم كه در اين جا مقصود تحريم اقتصادي است بيشتر ابعاد خشونت رواني را به خود مي‌گيرد اگرچه تاثير آن مي تواند به شكل جسماني هم بروز كند. مهم‌ترين پيامد تحريم اقتصادي، بروز مشكلات در وضعيت معيشتي مردم است. گرچه اين وضعيت روي كليه افراد یک جامعه تاثير مي‌گذارد اما اين مسئله روي زنان اهميت ويژه اي مي يابد چرا كه زنان آسيب‌پذير ترين قشر اجتماع مي‌باشند.

تحريم ‌ها در ايران دو پيامد بزرگ به دنبال دارند: بيكاري و عدم همخواني دخل و خرج در میان خانواده ها. به علت تحريم‌ها بسياري صنايع به مشكلات ناشي از تحريم ها به طور مثال عدم تامين بخش يا تمامي از مواد اوليه خود به صورت نيمه تعطيل يا تعطيل در آمده اند برخي ديگر نمي‌توانند حتي حقوق كاركنان خود را پرداخت كنند پس بنابراين بسياري از مردم در شرايط تحريم فقير و يا فقيرتر مي گردند ماركس معتقد است:« كه جنايت، فحشا، فساد، رفتار خلاف اخلاق و خشونت در درجه ي نخست ناشي از فقر است» از سوي ديگر از مهم‌ترين علل خشونت در خانواده به بيكاري و درآمد پايين است و ميزان نسبتاً كم درآمد با ميزان نسبتاً زيادي از خشونت ميان زنان و شوهران ارتباط دارد به نوعي فقر وخشونت رابطه ي معني داري با هم دارند همچنين تحقيقات نشان مي دهند بيكاري و در آمد پايين بزهكاري را در جامعه آفزايش مي دهند. زنان معمولاَ مورد هدف افراد بزهكار هستند زيرا به دليل آسيب‌پذيري بيشتر مورد كيف قاپي و زور گيري و تهديد وارعاب قرار ميگيرند.

مطالعات نشان داده است كه نابرابري هاي درآمد به عنوان يك عامل خطر در سطح جامعه اي و اجتماعي است. خشونت ناشي از آن عمدتاً متمركز است بر قتل و خود كشي. مجموعه اي از عوامل همچون بيكاري، محروميت اقتصادي، نااميدي و تشتت اجتماعي است كه يك رابطه ي پيچيده با قتل و خودكشي مي سازد. از سوي ديگر زناني كه خود سرپرست بوده و يا سرپرستي خانواده را به عهده دارند نيز با همين فشارها روبرو مي‌گردند و خشونت در اينجا به شكل روحي است. شايد اين زن ها در معرض خشونت خانوادگي قرار نگيرند اما به آن‌ها هم آسيب وارد خواهد شد البته در اين جا شايد در معرض خشونت قرار نگيرند اما به لحاظ رواني صدمه مي‌بينند از آنجايي‌كه زنان هيچ وقت به عنوان نان‌آور محسوب نمي‌شوند بنابراين خطر از دست دادن شغل بيش از مردان آنها را تهديد مي‌كند چرا كه تحریم‌ها منجر به کم‌رونق شدن کسب و کار و ورشکستگی کارخانه‌ها، شرکت‌ها حتي در مواردي تعديل نيروي ادارت وسازمان‌ها مي‌گردد و هميشه تعديل زنان در اولويت است.درمواردي نيز زنان به دليل مشكلات و براي تامين نياز هاي مادي خود به كارهاي طاقت فرسا و يا خواسته هاي غير معقول كارفرمايان خود تن مي‌دهند كه خود نوعي تحمل خشونت است. بنابراين مي‌توان نتيجه گيري كرد كه تحريم ها بسياري از زنان را درمعرض خشونت ‌هاي خانوادگي و جامعه مي ‌دهند كه ممكن است به اشكال مختلف خشونت مانند خشونت جسمي ويا روحي بروز كند. يا در موارد حادتر به شكل قتل، خودكشي وخود سوزي بروز كند.

بخش دوم : جنگ

جنگ به درگیری سازمان‌یافته، مسلّحانه و غالباً طولانی‌مدتی گفته می‌شود که بین دولت‌ها، ملت‌ها یا گروه‌های دیگر انجام شده و با خشونت شدید، گسیختگی اجتماعی و تلفات جانی و مالی زیاد همراه است. از آن‌جا که جنگ یک درگیری مسلحانه‌ی واقعی، ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است می‌توان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد.[2] اگرچه خشونت عليه زنان در زمان تحريم كمترعيني بوده وبيشتر به شكل غير مستقيم بروز مي‌كند اما درجنگ اين مورد كاملاَ عيني است چرا كه جنگ خود خشونت است . جنگ‌ها با خود كشتار و نابودی زیرساخت‌ها و منابع كه در نتيجه‌ي آن قحطی، بیماری و ... را به همراه داشته‌اند. شهروندانی که در مناطق جنگی زندگی می‌کنند در گير بی‌رحمی‌های جنگ مي شوند.خشونت بر زنان بيشتر از قدرت ونيروي نا برابر اجتماعي، سياسي و فرهنگي که ساخته مردان است، ناشي مي‌شود. چون در جوامع سنتي تعرض به زنان آخرين و بلندترين صدمه است. گرچه قربانيان خشونت ها بيشتر از آنچه كه در آمارها منعكس ميگردد هستند اما آمارهاي موجود نيز بسيار تكان دهنده مي باشند در تمام جنگ ها ،این زن ها هستند که همیشه بار سنگین آسیب‌های جنگ را به دوش می کشند. بسياري از خرابي هاي بوجود آمده در طول جنگ قابل ترميمم هستند اما در طي جنگ ها روح و روان در بعضي موارد منزلت اجتماعي زنان به شدت آسيب مي‌بيند به طوريكه گاهي ترميم آن غيرممكن مي گردد چرا كه آمارها نشان داده است زنان اغلب، هدف خشونت‌های جنسی قرار می‌گیرند. براساس گزارشات سازمان ملل: 94% درصد از زنان مورد مطالعه در سيرالئون در درگيري هاي اين كشور هدف خشونت هاي جنسي مانند تجاوز،شكنجه وبردگي جنسي بوده اند همچنين در جریان نسل‌کشی سال 1994 میلادی در روآندا به دست‌کم ۲۵۰ هزار زن تجاوز شده است ودر جنگ بوسني نيز اين آمار به 40 هزار نفر مي رسد. به طور كلي این خشونت ها شامل تجاوز جنسی، قطع اعضای جنسی، آبستن سازی و سترون سازی های اجباری، و خشونت های جنسی مي باشد .قاچاق زنان واستفاده از آنان به عنوان نيروي كار اجباري ويا كارگران جنسي نيز در بسياري از جنگ ها گزارش شده است.

خشونت هاي جسمي و رواني: اثار ثانويه رواني ناشي از كشتارها وهمچنين استفاده از موادشيميايي ويا ميكروبي زنان را بيشتر دچار مشكلات مي كنند چرا كه به دليل نظام هاي مرد سالارانه بيشتر اين زنان در خانه هايشان مورد پرستاري قرار نمي‌گيرند در بهترين شرايط به خانواده پدري خود برگردانده شده ويا در آسايشگاه‌ها نگهداري ميگردند. حتي اگر زنان با خشونت جنسي مواجه نشوند ممكن است با انواع خشونت فيزيكي ويا روحي مواجه شوند. زنان با از دست دادن خانواده شان با بحران هاي متعددي روبرو مي‌شوند.بحرانهاي مالي، آواره‌گي ،آسيب هاي جسمي و رواني، نقص عضو و... مواردي هستند كه زنان را بيشتر از مردان دچار آسيب ميكند.

خشونت هاي پس ازجنگ: خشونت ناشي از جنگ نسبت به زنان محدود دوران جنگ نمي گردد گفته اند كه جنگ زن ها پس از دوران جنگ آغاز مي‌گردد. به طور مثال در دوره 15 ساله ی پس از جنگ ایران و عراق یعنی بین سال های 1367 و 1382 شمسی تعداد 252 زن و دختر در استان های پنجگانه مرزي توسط انفجار مین کشته شده یا مبتلا به نقص عضوگردیده اند. [3] خشونت عليه زناني كه همسران و يا فرزندانشان در جنگ دچار عارضهPSTD و... شده اند نيز صورت مي‌گيرد معمولاَ زنان اين افراد در معرض رفتارهاي پرخاشگرانه آنها وحتي مورد ضرب وشتم شديد قرارمي‌گيرند خشونت و تهاجم چيزي است كه بيشتر با آن روبرو مي‌گردند.

پانوشت ها:

1- طبق تعریف گالتانگ از «تحریم» در سال ۱۹۷۶.
2- ويكي پديا فارسي
3- دشمني كه در زمان صلح قرباني مي گيرد ،تهيه وتنظيم نيكزاد زنگنه 3 ارديبهشت 1391.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد