logo





فروغ: خانه سیاه است

پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ - ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲

بیژن باران

bijan-baran.jpg
میان همه چیزهای قطعی، قطعی ترینشان تردید است. - برشت

مستند خانه سیاه است فروغ شاهکار و راهگشای مستندسازی در ایران است. این مستند تلفیق شعر و فیلم بوده؛ فروغ با حافظه قوی خود دکوپاژ را دور زده؛ فیلمبردازی و تدوین را بطور بداهه خود انجام داد. فروغ در 1341 مستند خانه سیاه است را در باره بهکده بابا باغی تبریز کارگردانی کرد. این شاهکار یکی از مستندهای عالی جهان است که در جشنواره های اوبرهازن آلمان، پزارو ایتالیا، لوکارنو سویس، فیلم آمریکا جایزه برد.

در بازه زمانی 37-45 فروغ 8 سال در کارگاه فیلم گلستان با هنرمندان تراز اول ایران و غرب در ارتباط بود. در 1341 مستند خانه سیاه ‌است با هزینه 120 هزار تومان ساخته شد. فروغ از درآمد کم و كنجكاوی در اجرای نقش سیاهی‌لشگر فیلمها در روم 1335 به حضور در دوران طلایی دوبله تهران برای معیشت رسید. سپس از گفتار نویسی برای مستندهای گلستان به كارگردانی و تدوین چند سفارش‌ او ارتقاء یافت.

پس از 4 سال اشتغال فروغ در کارگاه فیلم، او این مستند را کارگردانی کرد. با صدای مونث فروغ و تک گویی گلستان، با دید تجریدی ساده گرایانه در حذف دولت در جامعه شرقی، او آدمی را چاره ساز بیماری/ زشتی قلمداد می کند: "دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر بود، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود. امّا آدمی چاره ساز است."

صفاریان در باره نحوه ایجاد این مستند می نویسد: در میانه مهر 1341، فروغ با 5 نفر از كاركنان کارگاه فیلم وارد این بهکده شد. نه او و نه هیچ یك از همراهانش تصورش را هم نمی كردند می خواهند اثری را كلید بزنند كه بعدها بهترین مستند تاریخ سینمای ایران شناخته خواهد شد. این 5 نفر- محمود هنگوال، سلیمان و هراند میناسیان، امیر كراری، رحمان اسدی- هیچ كدام در جریان جزئیات مستند نبودند.

امیر کرّاری، همکار فروغ در این مستند، در خاطرات اش از فروغ، گواهی می دهد که فروغ خود کارگردان و تدوینگر این مستند بوده؛ گلستان نقشی در آن نداشته است. گلستان در مصاحبه با جاهد هم، کارگردانی کامل فروغ را تصدیق می کند. http://forougham.blogfa.com/page/forough112.aspx

جاهد در مصاحبه با گلستان در نوشتن با دوربین می گوید: اوایل ۱۳۴۱ از طرف مسئولان موسسه روزنامه کیهان به سازمان فیلم گلستان سفارش می شود که از افتتاح بیمارستانی در مشهد و هم چنین درباره وضع بیماران جذامی گزارش مصوری تهیه کند. گلستان برادرش را با یک دستیار به مشهد می فرستد. پس از بازگشت او با دیدن راش/ عجله ها به صرافت می افتد تا فیلم مستندی درباره جذامی ها بسازد.

در آن ایام این سازمان در اوج فعالیت های سینمایی خود بود. گلستان ترجیح می داد که کسی غیر از خودش فیلم پیشنهاد شده را بسازد. به ویژه این که قرار بود فیلم خارج از تهران، تبریز، ساخته شود. در آن زمان مناسبترین آدم برای ساختن فیلم فروغ فرخ زاد بود.

در تابستان ۱۳۴۱ فروغ سفر مقدماتی خود را به تبریز، برای آشنایی با وضع جذامیان باباداغی و محیط زندگی آنها، آغاز کرد. فروغ و 5 نفر از همکارنش در مهر همان سال وارد باغ بهکده حومه تبریز می شوند. این بار تنها کسی که از دیدن جذامیان به وحشت نمی افتد خود او است.

به سفارش دکتر راجی و رییس بهداری جذام خانه 2 اتاق در مجاورت بهداری در اختیار آنها می گذارند- هم برای نگه داری وسایل فیلم برداری هم برای استراحت و خواب اعضای گروه. دکتر راجی و رییس بهداری، که ظاهرا آدمی به شدت وسواسی بود، اطمینان داده بودند که راه سرایت جذام مستقیم است؛ نه با واسطه لمس اشیاء. اما اعضای گروه به جز فروغ، با کراهت و اشمئزار 12 شبانه روز کشدار و ملال آور را در آن «خانه سیاه» و جذام زده تاب می آورند.

گلستان ادامه می دهد: در تابستان ١٣٤١ آقاي مصباح‌زاده، صاحب امتیاز کیهان، آقاي دکتر راجي، رئیس انجمن كمك به جذامیان، را آورد توي استوديوي من. يک فيلمي را که کيهان مي‌خواست درست کند، تماشا کند. وقتي آقاي راجي اين فيلم را تماشا کرد، اصلاً به همين قصد هم آمده بود، به من گفت که ممکن است ما از شما خواهش کنيم که چيزي هم راجع به اين جذام خانه‌ي ما در مشهد درست کنيد؟

من گفتم خيلي خوب و به يکي از بچه‌هايي که با من کار مي‌کرد، ميناسيان، گفتم پاشو دوربين‌ات را بردار و برو. حالا يا او رفت يا هايراپتيان، يادم نيست. اين‌ها رفتند يک فيلم خبري کوچولو از آن‌جا تهيه کردند. اين را که آوردند آقاي دکتر راجي آمد پهلوي من. او گفت: اصلاً شما يک فيلمي درست کنيد از بهکده ‌اي که ما در تبريز داريم.

به فروغ گفتم پاشو برو اين فيلم را درست کن. او هم رفت، درست کرد و آورد. مونتاژ هم کرد خودش؛ تکه‌ي اولش را که راجع به وصف جذام است من نوشتم و حرف زدم. فروغ هم براي نوشتن گفتار فيلم کتاب عهد عتيق را مطالعه کرد. از آن جملاتي را که مي‌خواست و به دردش مي‌خورد درآورد. خودش هم چيزي ننوشت. منتها اديت کرد. از کتاب مزامير داوود، از جامعه بني‌ سليمان يا از کتاب ايوب چيزهايي گرفت و روي فيلم گذاشت.

براي اين‌که ظهور فيلم ارزان تمام شود و زود ساخته شود، در لابراتور هنرهاي زيبا کارهايش را انجام داديم. امّا وقتي آن چه را ضبط شد تماشا کرديم، ديديم به کل خراب ضبط کردند. خيلي بد بود. صدا خراب بود. من رفتم و گفتم چرا همچون مي‌کنيد، لج مي‌کنيد با فيلم‌هايي که من دارم درست مي‌کنم. يک مرتبه قبلا هم ما فيلم براي شما آورديم درست کنيد، آن را هم خراب کرديد.

گفتند نه خير، ما دستگاهمان خراب شده، مي‌خواهيم دستگاه نو وارد کنيم. دستگاه نو وارد کردند. مهندس فرانسوي به ما گفت آقا اين‌ها بي‌خود مي‌گويند. اين دستگاه فقط با يک آچار پيچ گوشتي درست مي‌شود. اگر من فوکوس کنارحاشيه‌ي فيلم را درست کنم، صدا درست مي‌شود. اين‌ها اين کار را نمي‌خواهند بکنند. اين‌ها مي‌خواهند خرج بتراشند.

به ما مربوط نبود. صدا درست شد. فيلم هم درست شد. از آن زمان که اين فيلم درست شد، صداي فيلم پيش من هست. نگاتيو آن هم پيش من هست. ما به کسي هم چيزي نداديم از اين فيلم. فقط يک نسخه از آن را به فستيوال ابرهاوزن دادم. يک نسخه هم به موزه‌ي هنرهاي مدرن نيويورک دادم که در سينماتک آمريکا هست. يک نسخه هم سينماتک دانمارک ازمن خريد که من حتي پولش را نگرفتم؛ همين‌طور بهشان بخشيدم. رک به پانویس. پس گلستان از وجود 4 نسخه در 1341 برای خود، ابرهاوزن، نیویورک/ سینماتک، دانمارک می نویسد.

خود اين فيلم هم که ساخته شد 4 نفر يعني خانم مصباح‌زاده، آقاي دکتر راجي، کسي/ الموتی؟ که يک وقتي وزير دادگستري بود، يک نفر ديگر آمدند، گفتند ما پول مي‌گذاريم، چه‌قدر خرجش مي‌شود. حساب کرديم ديديم ١٢٠هزار تومان خرجش مي‌شود. گفتند ما نداريم. ما فقط مي‌توانيم به اين انجمن جذاميان قرض بدهيم و بعد از فروش فيلم، پولمان را اگر توانستيم در بياوريم.

ولي خوب، آن‌ها مي‌خواستند فقط 50 هزار تومان بدهند که دادند. ولي با 50 هزار تومان نمي‌شد اين فيلم ساخته شود، اصلاً به کلي ماتريال اين فيلم، مواد خام، صدابرداري و اين حرف‌ها بيش تر تمام مي‌شد. من در حدود 65 هزار تومان، بيش‌تر از آن‌چه آن‌ها گذاشته بودند، گذاشتم. بابت آن از کسي پول نگرفتم. پس هم نگرفتم.

فروغ برای ساختن فیلم خود هیچ متن، طرح، فیلمنامهء دکوپاژ شده ای از پیش نداشت. او صرفا بداهه سازی کرد. هر چه بود، در ذهن فروغ بود. تنها خودش می دانست كه می خواهد چه كند؛ نماهای گرفته شده را چگونه پشت هم خواهد چید. به همین دلیل، خانه سیاه است نمونه شاخص مستندهایی است كه سر میز تدوین شكل می گیرند؛ بیش از هر چیز به طرح تدوین وابسته اند.

حیدری متن فیلمنامه را از روی نسخهء پزیتیو فیلم پیاده کرده؛ آن را با جزییات فنی، تصویری، زمانبندی نماها منتشر ساخت. اگرچه خواندن فیلمنامه هرگز نمیتواند جای تماشای فیلم را بگیرد، انتشار آن قطعا برای درک خوانندگانی که فیلم بلند را ندیده اند، مفید است.

او و اعضای گروهش 2 روز اول را به مطالعه احوال و قیافه جذامیان می گذرانند تا به الهام از محیط زندگی آنها عناصر فیلم، به تعبیر فروغ «شعر سینمایی»، خود را بپردازند. در همان شب اول ورودشان به باباداغی در مراسم عروسی یک زوج جوان جذامی شرکت می کنند. فروغ در محفل شادمانه آنها دست افشانی می کند. او برای خوش آمد یک زن و دختر جذامی انگشتر و گردنبند خود را می بخشد. حتی ابا ندارد که به سر و رو و زخمشان دست بکشد.

به این ترتیب در سومین روز اقامت گروه، بی آنکه هنوز به طرح کامل و مشخصی دست پیدا کرده باشند؛ شروع به گرفتن نماهایی از فضای جذام خانه می کنند. از نظر فروغ هر نمایی که گرفته می شود، مانند شعر، گونه ای «راه بیان» است که باید از "ارزش نسبی برخوردار باشد."

در حقیقت می توان گفت که خانه سیاه است نخستین آزمایش فروغ در تلاقی سینما و شعر است. این فیلم نماینده برخورد شاعرانه او با سینما است. خانه سیاه است سینمایی است که شعر می شود یا سینمایی است که از شعر مایه می گیرد.

خانه سیاه است فیلمی تلخ «وحشتناک» درباره زندگی آدم هایی است که «همه خصوصیات و احساسات یک انسان را دارند، اما از چهره انسانی محروم اند.» فروغ کوشیده است این «محرومیت/ تراژدی» زندگی جذامیان را به صورتی برهنه و خالص به تصویر درآورد. بی آنکه خواسته باشد به تلخی و سیاهی طبیعی آن چیزی بیافزاید. منبع فوق.

فروغ جز هنرمندانی نیست که به تراژدی های زندگی از دیدگاه دور می نگرند، کنار می ایستند؛ در آرامش می اندیشند. پیدا است که او خانه سیاه است، نیز اشعارش، را از سر فراغت نساخته است. بدیهه و بدعت، یا جوشش طبع در زندگی و اثرش محسوس اند. او عقیده نداشت که هنرمند می تواند هنرش را از خودش جدا کند. او «شاعر بودن» را فقط به معنای شاعر بودن در تمام لحظه های زندگی می دانست.

خانه سیاه است نخستین بار در 30 بهمن۱۳۴۱در 82مین جلسه کانون فیلم به همراه 3 فیلم کوتاه از Germaine Dulac ژرمن دولاک- خانم بوده خندان ۱۹۲۲، واقعه کلو داوتان لارا ۱۹۲۳، بازگشت به عقل من ریThe return to reason, 1923, Man Ray به نمایش در آمد. فروغ و گلستان، کارگردان و تهیه کننده فیلم، در جلسه حضور داشتند؛ پس از نمایش فیلم به پرسش های بینندگان پاسخ دادند.

سپس گلستان، درمقام تهیه کننده، فیلم را به شانزدهمین جشنواره بین المللی فیلم کن مه ۱۹۶۳/ اردیبهشت ۱۳۴۲ فرستاد تا در بخش مسابقه نمایش داده شود. اما وقتی فیلم پذیرفته می شود گلستان تلگرافی به دبیرخانه جشنواره می فرستد؛ درخواست خود را برای نمایش فیلم در بخش مسابقه پس می خواند. مسئولان جشنواره کن در تلگرافی به تاریخ 14 مه ۱۹۶۳ به سازمان فیلم گلستان اعلام می دارند: با درخواست آنها موافقت می نماید، به این ترتیب خانه سیاه است از بخش مسابقه جشنواره کن حذف می شود. نوشتن با دوربین.

اما پس از آن تهیه کننده و سازنده خانه سیاه است برای شرکت در دهمین جشنواره بین المللی فیلم اوبرهاوزن آلمان غربی اعلام آمادگی می کند. فیلم در بخش مسابقه جشنواره شرکت می کند؛ به عنوان بهترین فیلم مستند انتخاب می شود.

در این مستند گفتنیهای لفافه ای subtext فراوانند. ولی اینهم پرسشی است که هجوم غریزه درونی هنرمند با حظ زیبایی در محیط چه رابطه دارد؟ شاید حرکت، حجم، تکرار، رنگ در محیط در تحریک عواطف دردناک و ادراک گویای هنرمند دخیل باشند. برخی نماهای فیلم یاد طرحهای نقاشان کلاسیک چون فرانچسکو گویا با نقاشی اعدام برای ضبط لحظات فررار زشتی ظاهری با زیبایی معانی را تداعی می کنند. گویا در طرحهایش سلطه و ستم اجتماعی را افشاء کرده؛ فروغ بیماری و ستم طبیعت را نماد ظلم اجتماعی قلمداد می کند.

واقعیات حضور جذامی‌ها نماد جامعه بسته دهه 40 ش ایران اند. ساختار در ژرفای این مستند جبر تقدیری محکومیت انسان خیامی، اصالت وجود/ اگزیستانسیالیستم سارتری می باشد. ضربآهنگ روزمرگی انسان گرفتار بیماری با کلامی شیوا بسبک جبر انجیلی 3 هزار ساله می آمیزد. شعر نه فقط کلامی بوده؛ بلکه به یک اثر خلاق، پرتخیل، حسی بصری-سمعی هم اتلاق می شود.

در 2012 سایت اند ساوند نظرسنجی بهترین فیلم‌های تاریخ سینما را برگزار کرد. در آن از گروهی منتقد و فیلمساز جهان خواسته شد تا بهترین فیلم‌های‌ تاریخ سینما را از دید خودشان انتخاب کنند. خانه سیاه است فروغ پس از ۴۹ سال از ساختش، بعداز کلوزآپ، هنوز مورد توجه منتقدان جهان و از بهترین های ایران است. یادداشت‌ها، نقدها و گزارش‌های فراوانی در این باره آمده اند. 14 فیلم ایرانی حاضر در این فهرست به ترتیب جایگاه‌شان در زیر آمده: http://sohrab-forough.persianblog.ir/

1. کلوزآپ- ردۀ 43 با 31 رأی.
2. خانه سیاه است- ردۀ 235 با 7 رأی. خانۀ دوست کجاست- ردۀ 235 با 7 رأی. باد ما را خواهد برد- ردۀ 235 با 7 رأی. نون و گلدون- ردۀ 235 با 7 رأی.
6. زیر درختان زیتون- ردۀ 283 با 6 رأی. طعم گیلاس- ردۀ 283 با 6 رأی.
8. جدایی نادر از سیمین- ردۀ 377 با 4 رأی با جایزه اسکار.
9. ده- ردۀ 447 با 3 رأی.
10. بچه های آسمان- ردۀ 588 با 2 رأی. گبه- ردۀ 588 با 2 رأی. سیب- ردۀ 588 با 2 رأی. رونوشت برابر اصل کیارستمی- محصول مشترک فرانسه، ایتالیا و بلژیک- ردۀ 588 با 2 رأی.

منابع.

پانویس. جذام leprosy مرضی ناشی از باکتری از راه تنفس است که 95% مردم مصونیت دارند. این بیماری از 4 هزار سال پیش در مناطق حاره ای مصر، هند، چین شناخته شده؛ زیرا ناسوری پوست، صدمه عصب، ضعف عضله ماه به ماه بدتر می شود. ابن سینا 980-1037 پس از چین نخستین توصیفگر این بیماری است. در 1995 در جهان 2-3 میلیون جذامی وجود داشت؛ از 1930 با داروی dapsone مداوا می شوند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد