logo





امید

جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱ - ۰۹ نوامبر ۲۰۱۲

مجید نفیسی

nafisi.jpg
امیلی دیکنسون "امید" را
پرنده ای می خوانَد
که در جان او آشیان دارد
و بی آنکه از او دانه ای بخواهد
پیوسته آواز می خواند.

من آن را چون جیرجیرکی دیدم
که در خواب های کودکی ام ظاهر شد،
در شعرهای نوجوانی ام بالید
و در هیاهوی یک انقلاب گم شد.

امروز در تبعید تنها مانده ام
اما هنوز هم
وقتی که به ایوان می روم
تا به تنها گلدان خانه ام آب دهم
آوای جیرجیرکی را می شنوم
که از پشت خیزران های همسایه
مرا به سوی خویش می خواند.

*********

Hope

by Majid Naficy



Emily Dickinson calls “hope” a bird

Who has perched in her soul

And without asking for seeds

Sings incessantly.



I saw it as a cricket

Who appeared in my childhood dreams,

Grew in my adolescent poems

And disappeared in the hubbub of a revolution.



Today I am left alone in exile

And yet, when I go to the balcony

To water the only flower in my house,

I hear the sound of a cricket

Who is calling me

From behind my neighbor’s bamboos.


November 3, 2012

http://www.iranian.com/main/2012/nov/hope


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد