logo





جشن تولد خانم بتی

چهار شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۱ - ۳۱ اکتبر ۲۰۱۲

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar-3-s.jpg
اینجا سرزمین غریبی ست , به ویژه برای غریبه ها.
همسایه ها به ندرت با هم رفت و آمد دارند. همسایه ی دیوار به دیوار را نمی شناسیم. شاید به این خاطر که " کوچه" ندارند. کوچه ها آدم ها را بهم نزدیک تر می کنند. اینجوری هم البته خیلی بد نیست. آدم ها هر چه بهم نزدیک تر می شوند از هم دور تر می شوند!
آقای استیو و خانم لیندا همسایه ی روبرویی ما هستند.10 سال است که دوست پسر و دوست دختراند. 5 روز هفته را کار می کنند. اینکه کجا کار می کننذ و چه می کنند را نمی دانم.
شنبه‌ها ، اگر هوا خوب باشد قايق‌سواري مي‌كنند، و يا وقت‌‌شان را با تفريح های ديگر مي‌گذرانند.
يكشنبه‌ها امّا به كارهاي خانه مي‌رسند. صبح‌هاي يكشنبه آقاي استيو چمن مي‌زند، و خانم ليندا به درخت‌ها و گُل‌ها و سگ‌ها و گربه‌هاي شان مي‌رسد. اوّل سگ‌ها و بعد گربه‌ها را مي‌شويد. غروب فواره حوضچه‌ي روبروي نيمكت آهني را باز مي‌كنند. روي نيمكت، كه به تنه‌ي كاجي بلند تكيه دارد، مي‌نشينند. هر دو آبجو مي‌نوشند. براي تك‌وتوكِ عابران، كه بيشتر براي ورزشِ عصرگاهي بيرون زده‌اند، دستي تكان مي‌دهند ،و آبجو تعارف مي‌كنند.
يكشنبه است، غروب مي‌آيد. آقاي استيو ميزي كوچك كنار حوضچه مي‌گذارد، و دورتادورش صندلي مي‌چيند. همسايه‌هاي كناري و روبروئي‌اش را به نوشيدن آبجو دعوت مي‌كند.
از هر دري سخني گفته مي‌شود. بيشتر از من و همسرم سئوال مي‌كنند، درباره ايران.
آقاي اشميت همسايه‌ي كناري آقاي استيو است . شوخ و بذله گو به نظر می رسد.
"استيو نبايد به اينها آبجوي امريكائي بدهي، اينها امريكائي‌ها را گروگان گرفتند، مگر آن گروگانگيري كثيف را فراموش كردي؟ اين‌ها روي پرچم امريكا مي‌شاشند. آن را آتش مي‌زنند و لگدكوب مي‌كنند".
و دست بزرگ اش را به شانه من می کوبد و می خندد. استيو هم مي‌خندد:
"امّا اشميت اين آبجوها امريكائي نيستن، آلماني هستن"
آقاي اشميت رو به من دارد:
"مي‌دوني كه شوخي مي‌كنم؟ همه‌ي ايراني‌ها مثل هم نيستند، مثل ما امريكائي‌ها، همه‌جا خوب و بد دارد"
خانم بتي مي‌آيد. چند خانه آنطرف‌تر مي‌نشيند. تنهاست. يك‌سال پيش شوهرش خودكشي كرد. پيرمرد سرطان مغز داشت، از شدت درد گلوله‌اي بر شقيقه‌ي خود شلیک کرد.
"راحت شد. امّا براي من دوري از او خيلي سخت است. برای اش دلم تنگ مي‌شود"
و چشم‌هاي اش پُر از اشگ مي‌شود.
آقاي استيو به خانم ليندا اشاره مي‌كند، او به طرف خانه مي‌رود.
چند دقيقه بعد با كيكي زيبا و بزرگ برمي‌گردد. خانم بتي كف دست‌هاي اش را روي صورت اش مي‌گذارد:
"آه خداي من"
آقاي استيو شمع را روشن مي‌كند. غير از آقاي استيو و خانم ليندا هيچكس نمي‌دانست دليل جمع‌شدنِ آن‌ها چه است. آقاي استيو و خانم ليندا شروع مي‌كنند و بلند مي‌خوانند:
"تولدت مبارك، تولدت مبارك بتي"
و همه با هم مي‌خوانيم. پيرزن به گريه مي‌افتد. شمع را فُوت مي‌كند.
كاردي به‌دست اش مي‌دهند تا كيك را تقسيم كند. با دست‌هاي لرزان اش اينكار را مي‌كند. هيچكس از او نمي‌پرسد چندساله شده است، خودش هم چيزي نمي‌گويد، فقط يك شمع، به شكل علامتِ سئوال، روي كيك گذاشته شده است. كيك‌ها كه خورده مي‌شود، صحبت از هواي خوب مي‌شود. ماه اكتبر و هواي بهاري آنقدرها هم در ايالت فلوريدا غيرطبيعي نيست. خانم ليندا ليوان اش را پُر از آبجو مي‌كند:
"Halloween هم نزديك است بايد كاري كرد"(*)
آقاي استيو و خانم ليندا بيش از همه‌ي همسايه‌ها جلوي خانه‌شان را تزیین مي‌كنند. ترسناك‌ترين و عجيب و غريب‌ترين آذين‌بندي خيابان است. آقاي استيو چشم به همسرش مي‌دوزد:
"امسال هم نبايد آن اسكلت را از درخت آويزان كنيم، يادت نره؟"
"نه حواسم هست"
و خانم ليندا آبجوی اش را مي‌نوشد.
آقاي اشميت حيرت‌زده مي‌نمايد:
"راستي چرا اسكلت را چندسالي‌ست از درخت آويزان نمي‌كنيد، آن اسكلت و آن عروسك سفيد رنگ كه از همين كاج حلق‌آويز مي‌شدند، خيلي جالب بودند، خيلي"
خانم ليندا به من و همسرم اشاره مي‌كند:
"به‌خاطر اين همسايه‌هاي خوبمون"
آقاي اشميت بيشتر تعجب مي‌كند:
"چرا؟"
خانم ليندا سر زير گوش اش مي‌برد و چيزي مي‌گويد. آقاي اشميت سري تكان مي‌دهد:
"آه، بله، ايران، بله ايران، عكس‌هاي زيادي ديدم، بله آنجا در خيابان‌ها و ميدان‌ها، بله، ايران"
خانم بتي از جا بلند مي‌شود:
"من بايد بروم استراحت كنم، از همه‌ي شما متشكرم"
آقاي استيو و خانم ليندا را مي‌بوسد، و مي‌رود.

سال 1997/ اورلاندوـ امريكا

*- آخرین روز ماه اکتبر با آرایش و پوشیدن لباس های ترسناک , و گاه حرکاتی وحشت آور, و آذین بندی وحشت آور تر , آمریکاییان بر آنند تا بدی ها و ارواح خبیثه را بترسانند و از خود دور کنند. شب بچه ها کاری شبیه به " قاشق زنی" هم انجام می دهند تا شکلات بیشتری جمع کنند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد