logo





از ماست که برماست...

در بابِ «تزریقِ فرزانگیِ» روشنفکر و چگونگیِ «جامۀ منتخبِ زنِ ایرانی»

يکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۱ - ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲

ناصر زراعتی

Nasser-Zeraati.jpg
نشر ثالث کتابی منتشر کرده است از خانم سولماز نراقی با عنوانِ «میرزاده عشقی»، در سِرِیِ «مجموعۀ ادبیاتِ معاصرِ ایران (زندگی و آثار)» [چاپِ اول، ۱۳۸۸]. در این کتاب ۱۶۰ صفحه‌ای، نویسنده به زندگی و آثارِ این شاعرِ مترقی و متجدد که به فرمانِ رضاخانِ سردار سپه [رضاشاهِ پهلویِ بعدی] جوانمرگ شد، پرداخته است.

در این مختصر، قصد ندارم به چندی و چگونگیِ کارِ نویسنده بپردازم. فقط به یک نکته اشاره می‌کنم.

در صفحۀ ۶۰، در بخشِ «زن در کفنِ سیاه» که به تحلیلِ منظومۀ عشقی (کفنِ سیاه) اختصاص یافته، اظهارِنظری از خانم سولماز نراقی خواندم که برایم غریب بود و برایِ چندمین بار متأسفانه دریافتم که انگار مرحومِ ناصرخسرو قبادیانی بد نگفته بوده است که: «از ماست که برماست!»

این تکّه را بد نیست شما هم بخوانید:

برای ما که در این نقطه از تاریخ ایستاده‌ایم نقد اندیشۀ پیشینیان آسان است. بی‌تردید امروز مسائلی همچون حجاب زن که یکی از دغدغه‌های اصلی روشنفکران آن دوران بود، به گونه‌ای دیگر دیده و ارزیابی می‌شود؛ تجربۀ دومین انقلاب سدۀ اخیر نشان داد که حجاب در این سرزمین یک انتخاب است، نه اجبار! اگر وقایعی که بر یک ملّت می‌رود [کذا فی‌الاصل!]، همچون سایر رویدادهای جهان تابع یک زنجیر علّی باشد، می‌توان به این نتیجه رسید که پاسخ آن کُنش ناهنگام، چیزی به جز واکنشی تدافعی در ابعادی وسیع نمی‌توانست باشد. در تاریخی که ما از آن سخن می‌گوییم، اقدام برای رفع حجاب به مثابه یکی از مظاهر عقب‌ماندگی، چه از سوی روشنفکران و چه از سوی دولت تجددخواه بعدی، کنشی عجولانه و سهل‌انگارانه بود. روشنفکر اگر [اگر؟!] رسالتی هم دارد، تزریق [ایضاً کذا فی‌الاصل!] فرزانگی در لایه‌هایِ عمیق جامعه است نه مبارزۀ رویارو با عادات و آدابی که خود مصادیقی از یک سامانۀ فکری محکم‌ترند. شاید اگر عشقی اکنون خودش سر از خاک برمی‌داشت و جامۀ منتخبِ زن ایرانی را پس از سی سال می‌دید، منظومه‌ای خطاب به خویشتن می‌سرود، به اقتفای این سخن حافظ که: «خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی»! [تأکیدها از من است.]

من خانم سولماز نراقی را نمی‌شناسم و نمی‌دانم ایشان چند سال دارند. حدس می‌زنم جوان باشند. احتمالاً سی و چند سال پیش، زمانی که تازه به حکومت رسیدگان «زهراخانم»ها و چماقدارانشان را راهیِ خیابان‌ها می‌کردند تا ضمنِ پرتابِ سنگ و فرود آوردنِ ضرباتِ چوب و چماق و زنجیر و تیغ‌کشی و نثارِ مُشت و لگد بر سر و صورت و تنِ زنان و مردان، عربده بکشند: «یا روسری یا توسری!»، مُشارالیها یا هنوز از بطنِ مادر زاده نشده بودند، یا اگر هم به دنیا آمده بودند، کودکی شیرخواره بوده‌اند، وگرنه حتا اگر در آن زمان، محصلِ دبستان نیز می‌بودند، نباید امروزه، دچارِ چنین نسیانِ زودهنگامی شده باشند که چنین فرمایشاتی را قلمی بفرمایند. البته می‌توان از ایشان توقع داشت و گفت که می‌باید از خانم والده یا ابویِ محترم یا اخوی‌ها یا همشیره‌ها یا دوستانِ بزرگ‌تر از خودشان می‌پرسیدند که این «جامۀ منتخبِ زنِ ایرانی» واقعاً چگونه «انتخاب» شده است؟ چه کس یا کسانی آن را «انتخاب» کردند؟ و چگونه وقتی نخستین بار، حضرات با آن واکنشِ تندِ مردم، به‌ویژه زنان روبرو شدند، حتا امامشان، آقای خمینی، نیز ابتدا جا زدند و حرفشان را پس گرفتند تا بعد سرِ فرصت و آرام آرام، میخِ «حجابِ اسلامی»شان را چنان بکوبند که یکی دو سال بعد، از زبانِ حزب‌اللهی‌هایِ به شهادت رسیده‌شان دائم تکرار کنند و با خطوطِ درشت بر در و دیوارها بنگارند که: «خواهرم! حجابِ تو کوبنده‌تر از خونِ من است!»

ما حالا کاری به ناشرِ محترم نداریم که کتابی را که چاپ می‌کند احتمالاً باید خودش یا زیردستانش خوانده باشند و نمی‌گوییم آیا ایشان نباید به نویسنده تذکر می‌دادند که چنین خطایی مُرتکب نشوند و آبروریزی راه نیندازند و به اعتبارِ این انتشاراتی لطمه نزنند و خودشان را هم مایۀ مضحکه نکنند؟

از سویِ دیگر، تصور نمی‌کنم وزارتِ جلیلۀ ارشاد نیز به نویسنده دستور داده باشد که چنین بندی در این کتاب بگنجانند.

پس، چنین حرفی از قلمِ خانمِ نویسنده اگر از اعتقاداتِ اسلامیِ مؤمنانۀ ایشان برنخاسته باشد، مصداقِ روشنِ اصطلاحِ «خوش‌رقصی» است و کاسۀ داغ‌تر از آش شدن یا همان دایۀ مهربان‌تر از مادر بودن...

باری، گیرم بپذیریم آن «دولتِ تجددخواهِ بعدی» و آن قاعدِ عظیم‌الشأن «عجولانه و سهل‌انگارانه» در سالِ ۱۳۱۷، فرمانِ «کشفِ حجاب» را صادر کردند و آن مسخره‌بازی‌ها را درآوردند که نتیجه‌اش معلوم شد، اما حالا این خانم نویسنده چرا دیواری کوتاه‌تر از دیوارِ «روشنفکر»جماعت گیر نیاورده‌اند و یقه‌شان را چسبیده‌اند که: چرا «فرزانگی» را «در لایه‌هایِ عمیقِ جامعه» «تزریق» نکرده‌اند و از سرِ بلاهت، به «مبارزۀ رویارو با عادات و آدابی» پرداخته‌اند «که خود مصادیقی از یک سامانۀ فکری محکم‌ترند»؟ عجب! کدام «سامانۀ فکری» خواهرِ محترمه؟ آن‌هم از نوعِ «محکم‌ترش»؟...

اکنون، خوشبختانه، این بانویِ پژوهشگرِ فرهیخته و البته «روشنفکر» که بی‌تردید خودشان از همان «یک سامانۀ فکری محکم‌تر» برخوردارند، با نگارشِ چنین کتاب‌هایی، حتماً کارِ آن «تزریقِِ فرزانگی» را «در لایه‌هایِ عمیقِ جامعه»، برعهده گرفته‌اند و احتمالاً به‌دلیلِ چنین «تزریقات»ی هم هست که بانوان و دوشیزگانِ آن سرزمین این‌گونه با کمالِ میل و رغبت و از صمیمِ قلب و با جان و دل و رضایتِ صد در صد، و نه ـ استغفرالله! ـ از سرِ «اجبار»، «جامۀ منتخبِ زن ایرانی» را در بَر کرده، مشغولِ خرامیدن در کوی و برزن‌اند و بسیار هم راضی و شادمان از این «روزیِ بنهاده» و هیچ «طلب»ی هم ندارند از کسی و اصلاً نیازی هم به «خون» خوردن وجود ندارد، به حولِ قوۀ الهی.... این هم که مُشتی «امر به معروف»کن و «نهی از منکر»نمای نر و ماده، باتوم به دست و هفت‌تیر بسته به کمر، توی آن اتومبیل‌ها و مینی‌بوس‌ها و گاه اتوبوس‌ها می‌نشینند و در خیابان‌هایِ شهرها جولان می‌دهند، نه برایِ تذکر دادن به «بدحجابان» و دستگیری آنان همراه با تحقیر و توهین و توسری زدن، که تنها برایِ حمایت از زنان و دختران مؤمنه‌اند که مبادا خدای ناکرده کسی به آنان چپ نگاه کند!

باید شکر باریتعالی را به جای آورد که این احتمال در میان نیست که عشقی و دیگرروشنفکرانِ موردِنظر این سرکارِ خانمِ نویسنده (مانندِ ایرج میرزا، عارف قزوینی و مانندِ آنان) سر از گور درآورند؛ وگرنه خانمِ سولماز نراقی مطمئن باشند نه «سخنِ حافظ» را موردِ «اقتفا» قرار می‌دادند و نه سخنِ هیچ شاعرِ کُهن یا معاصرِ دیگری را... بلکه با دیدنِ این اوضاع و احوالی که حضراتِ دارای این «سامانۀ فکریِ محکم‌تر» ایجاد کرده‌اند و بلایی که در این سه دهه و اندی بر سرِ ایران و ایرانیان به‌خصوص زنان (یعنی همجنسانِ همین بانویِ محترمه) آورده‌اند و همچنان هم دارند می‌آورند، از شدّت حیرت و اندوه و خشم، بلافاصله، سکته کرده، دوباره جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کردند و فرصت نمی‌داشتند مثلِ ما چنین کتاب‌هایی را بخوانند تا به این نتیجۀ غم‌افزا برسند که: آری، «از ماست که بر ماست!»

۱۲ اکتبرِ ۲۰۱۲
گوتنبرگِ سوئد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد