(برای محمد مصدق)
از جنس ما نبود
اگربود
خود را به آب و آتش می زد
تا زخمهای تاريخی را
با قصه های کهنه بپوشاند
از جنس ما نبود
اگر بود
با يک اشاره از نفس ديو می رميد
خود را به آب و آتش زد، اما
تا دود ِ ديو شعبده ما را رها کند
تا ما صدای ساده خود باشيم
در کوچه های تنگ دل ما چه می کند
مردی که آبروی جهان است
مردی که اهالی فرداست
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد