logo





میزبان

يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹ سپتامبر ۲۰۱۲

جهان آزاد

زیباست،
مثل حریر باور، زیباست
مثل صدایِ باران
و چتربالهای کبوتر
زیباست
مثل طلوع صبح
مثل بلور نور
و مثل مهربانی مادر
زیباست،
مثل شکست نیزه ی رنگین کمان
در موجهایِ سبزِ شناور،
زیباست!
مثل تراشه ی شفقِ سرخ
در آسمان خاور، زیباست.
*
زیبایی اش،
دنیای آرزوی مرا رنگ می کند
زیبایی اش سکوت شب انتظار را
سرشار از نوازش آهنگ می کند!

من می شناسمش
و در کتابهای قدیمی،
خواندم: که مرغکان میانرودان
هر صبح نامِ پارسی اش
در باغهایِ بابل می خوانند
وکاهنانِ ساده ی عهدِ عتیق
هرشب پیام آشتی اش را
همراهِ بندهای مزامیر
از"گلبهار*" تا موصل،
می خوانند
و دخترانِ عاشق میناب
نام قدیمی اش را
درتپه های" قلعه ی بی بی مینو
یا در کنار ساحل
می خوانند!

من می شناسمش.
همرنگ مهربانی است
گرم و سپید و روشن!
و در شبان سرد مقوایی
مثل فروغ آتش،
رویای کودکان خیابانی است
در کوچه های برفی بهمن!
*
من می شناسمش
ونام،
نام واقعی اش را
جایی شنیده ام
و رنگ سبز پیرهنش را
در خواب دیده ام
***
زیباست
مثل بهار پامیر،
یا پوشش گیاهی بهمنشیر
*
فریاد رنگهای پریشان است
در سبزه زار دامنه ی رودخان!
یا عطر ماندگار گل سرخ
در کوچه های قمصر کاشان!
*
وقتی که می رسد،
شبتاب می درخشد.
و در هوای و سوسه انگیز شب
مهتاب می تراود،
مثل نوار نقره، از آنسوی ابرها.
*
وقتی که می رسد
چشم ستاره ی سحری شوخ می شود
دیوار می شکافد و زندان
منسوخ می شود!
*
وقتی که می رسد،
باعطرمشکسای نفسهایش
اعجاز می کند
وبا صدای سبز قدمهایش
آهو زدام می رمد و مرغ از قفس،
پرواز می کند!
*
پیران ِ کامیاران
از روزگار سلطنت ماد
در جست و جویش بودند
و تیسفونیان
همراه با قباد، پیامش را
در "زند" و "پادزند"
سرودند!

در دیلمان و تالش، گالش ها
خاموش وخسته اند
و خشمگین و چالاک،
چشم انتظار شیهه ی اسبش نشسته اند
*
مردان خاش، عشق صدایش می کنند
و دختران گنبد،
شادی!
زیباترین حکایت تاریخ است،
و نام آشنایش:آزادی!

این میهمان سبز توانا
فردا
می آید
تا قفل این طلسم قدیمی را
بگشاید!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد