logo





آنارشیسم در پاریس و مونیخ

(۲ مقاله کوتاه )

دوشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۲۷ اوت ۲۰۱۲

نصرت شاد

nosrat-shad.jpg
آنارشیست ها در کمون پاریس

در کمون پاریس در سال 1871 ، بعد از قرنها میرفت که نخستین اتوپی سوسیالیستی عملی گردد ، ولی حاکمیت کمون و شوراها فقط 70 روز طول کشید . فرانسه برای سومین بار جمهوری شد . کمون پاریس انقلابی ایدئولوژیک نبود بلکه انقلاب احساسات بود . بعد از شکست آن، 20000 نفر در خیابانها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند ، 40000 نفر دستگیر شدند ، و 270 نفر از طرف دادگاهها به اعدام محکوم شدند . از آنرمان زحمتکشان در سراسر دنیا، بورژوازی را دشمن طبقاتی می نامند .

مارکس کمون پاریس را نخستین دولت پرولتری نامید . آگوست بابل ، رهبر معروف سوسیال دمکراتهای آلمان آنرا پیشگام انقلاب جهانی بحساب آورد . رهبران آنارشیسم ؛ باکونین و کروپتکین آنرا جشن گرفتند و نخستین کوشش برای واقعیت دادن به سوسیالیسم بدون دولت معرفی کردند .

زمانیکه روسو کتاب " قرارداد اجتماعی " را در سال 1762 نوشت ، او نمی دانست که این کتاب پایه تئوریک مکتب لیبرالیسم خواهد شد . گرچه او در آنجا گفته بود که هیچ دولتی ابدی نیست ، ولی این نظر آنارشیستی خود را تکمیل نکرد .

آنارشیستها می گفتند اگر خلق در راه استقلال خود کوشش نکند ، دولت آنرا انکار خواهد کرد . روسو که متفکری لیبرال بود ، خواهان انقلاب نبود ولی عقایدش موجب روشنگری ذر اروپا شدند . آگاهی انتقادی توسط او سرانجام میان سالهای 1799-1789 موجب انقلاب فرانسه شد .

در اروپا روسو تنها نبود . هیوم و هابس و ولتیر از آغاز قرن 17 در باره شکل دولت بحث و جدل میکردند . انقلاب فرانسه برای بورژوازی و قدرت سیاسی بیشتر او مفید بود . طبقه متوسط بعد از 2000 سال یک نقش تاریخی مهم بازی نمود . سرانجام چون مشکلات اجتماعی مردم حل نشدند ، زمان رشد تئوریها شروع شد . در انگلیس گودوین در سال 1793 خالق عقاید شبه آنارشیستی در تاریخ سیر اندیشه گردید .

کمون پاریس در سال 1871 میان ماه مارس و ماه مه حاکم شد و لی بعدا شکست خورد . رهبران نظری آن افرادی مثل وارلین ، فرانکلین ،دابروسکی ، و لویزه میشل بودند . امروزه بعضی منابع تلفات شکست آنرا تا 30000 نفر حدس میزنند .

در کمون پاریس دو گروه ؛ هواداران بلانکو و هواداران پرودن ، فعال بودند . از جمله خواسته های آنان غیر از جدایی دین از دولت ، برابری حقوق زن و مرد بود . امروزه اشاره میشود که مارکس و انگلس در سهای مهمی از کمون پاریس آموختند که برای تاکتیک و استراتژی بعدی مبارزه پرولتاریا بسیار مهم بودند .

باید اشاره کرد که در کمون پاریس ، کمونیستها و آنارشیستها اختلاف نظر عمده ای نداشتند . مارکس در نامه ای خصوصی اعتراف میکند که آخرین فصل کتاب " 18 برومر ... " او ، تحسین از مبارزات آنارشیستی نیز است . البته مارکس آنزمان هنوز از طرف هوادارانش، مارکسیست ! نشده بود . امروزه حتی ادعا میشود که مارکس نسبت به آنارشیستها سیمپاتی داشت و از آنان هواداری میکرد ، گرچه آنزمان سوسیالیستها ، آنارشیستها و جمهوریخواهان با همدیگر رقابت میکردند .

مارکس و انگلس به کارگران بیش از سایر اقشار زحمتکش امید بسته بودند . آنارشیستها سرانجام بهای گزافی در راه اتوپی سوسیالیسی خود پرداختند ، چون دو رهبر آنان یعنی وارلین و فرمل اعدام گردیدند. فراز و فرود کمون پاریس برای جنبش آنارشیستی ، تایید و تجربه ، شکست و پیروزی بود .در میان آنارشیستها نظرات باکونین و پرودن مورد توجه خاصی قرار گرفتند . آنارشیستها غیر از کمونهای انقلابی ، خواهان فدراسیون سراسری کمونهای آزاد شدند .

لویزه میشل ، یکی از زنان آنارشیست در سال 1855 بعنوان معلمی جوان به پاریس آمده بود . او تا زمان مرگ در سال 1905 چهره فعال و محبوب تبلیغات آنارشیستی بود . برای او حوادث مهم سال 1871 مبارزه ای در راه زندگی واقعی بودند .

او نخستین بار خواسته های فمنیستی را وارد مبارزه انقلابی نمود . وی خطاب به حاکمان گفته بود ، ما برای احقاق حقمان التماس نمی کنیم بلکه با نیروی خود آنرا خواهیم گرفت ، و در دادگاه محاکمه اش گفته بود بهتر است حکم اعدام بگیرد تا بدلیل زن بودن جرمی سبک دریافت کند . امروزه اشاره میشود که داستانهای ادبی و یادداشتهای روزانه او سندی مهمتر از ثبت تاریخ از طریق کارشناسان در باره تحولات کمون پاریس هستند .

در انقلاب فرانسه در حالیکه بوژوازی قدرت خود را در مجلس تثبیت میکرد ، تودهها بتدریج در حال ایزوله شدن بودند و خرده بورژوازی خواهان جمهوری اجتماعی شد . طبقات استثمارگر آرزوی سلطنت و مونارشی میکردند . بورژوازی کلان امید به اریستوکراتی و سلطنت بسته بود . سرانجام بعد از اعدام روبسپیر در سال 1794 ، ناپلئون از طریق کودتا در سال 1799 بقدرت رسید و تمام مخالفان را جاروب نمود .

کساد آنارشیسم در تاریخ آلمان .

باکونین میگفت ایده دولت خواهی تا مغز استخوان آلمانها رسوب کرده چون آنان در اروپا با تاخیر فراوان بشکل ملتی واحد درآمدند . ایده آنارشیسم هیچگاه در آلمان توده ای نشد چون همیشه بصورت پسرخوانده ای غریب در حاشیه مبارزات اجتماعی زیست .

جنبش آنارکوسندیکالیستی در آلمان ضعیف بود و هیچگاه شانس عظیمی نیافت چون کارگران بیش از 150 سال بود که میان شعار دیکتاتوری کمونیستی و دولت سوسیال دمکراسی سرگردان بودند . کارگران در این کشور همیشه بره نامزد قربانی سوسیال دمکراتها بوده اند ؛ سوسیال دمکراتهایی که بجای شعار سرنگونی دولت بورژوایی همیشه خواهان اصلاحات و رفرم آن بوده اند .

کساد آنارشیسم آلمان معمولا به سبب مواضع سوسیال دمکراتهای این کشور بوده است . پروسه سوسیال دمکراسی آلمان را امروزه مورخین بصورت مارکسیستی ، رویزیونیستی ، اپورتونیستی ، و سازشکارانه ثبت کرده اند . دلیل دیگر ضعف آنارشیسم در آلمان ، وجود پاپ هایی ملی مانند مارکس و انگلس بوده است .

از زمانی که بیسمارک سوسیالیستها را خائن و بی وطن نامید ، در فرهنگ عامیانه مردم ، اطاعت از دولت امری بدیهی بوده و سوسیالیستها بدنام شده اند . کارگران آلمان همیشه میانه رو و معتدل بوده اند ؛ آنان در سال1914 گوسفند قربانی جنگ جهانی اول و در سال 1933 هورا کشان بقدرت رسیدن هیتلر شدند گرچه آنان بجای دیکتاتوری پرولتاریای کمونیستی ، شعار دیکتاتوری شورایی را مطرح نمودند .

اتحادیه کارگران آنارشیست (FAUD) بعد از 40 سال در سایه سوسیال دمکراتها بودن ، در سال 1919 تشکیل شد و خواسته 6 ساعت کار روزانه را عملی نمود . در زمان اوج آن در سال 1925 تعداد اعضایش به 150000 نفر رسید . یکی از خواسته های آن، انحلال مجلس از طریق دمکراسی شورایی بود .

سازمانهای کمونیستی شورایی دیگری هوادار نظرات گراماشی شدند . بعد از اینکه فاشیسم آلمان در سال 1933 اتحادیه کارگران آنارشیست را تار و مار کرد ، آنان در سال 1936 با نام یک سازمان آلمانی مستقل در جنگ داخلی اسپانیا شرکت نمودند .

ضعف تاریخی سازمان کارگران آنارشیست تا پیش از سال 1918 به دلیل غیاب یک جنبش آنارشیستی در آلمان بود گرچه بعضی از آثار پرودن از سال 1844 در سوئیس به زبان آلمانی ترجمه شده بودند .

آنارشیستها در جریان انقلاب ناتمام 1918 آلمان غیر از سرنگونی قیصر ، خواهان تشکیل شوراهای کارگران و سربازان شدند . این انقلاب سرانجام در سال 1920 با شکست کامل روبرو شد . در دوره حکومت وایمار غیر از حظور یک سوسیال دمکراسی متزلزل ، فضای اجتماعی میان طرفداران فاشیسم و استالینیسم دوقطبی شده بود . امروزه در باره اشتباه آنارشیستها اشاره میشود، از کسانی که ساختار فکری استالینیسم و فاشیسم را شبیه هم بدانند ، چه انتظاری میتوان داشت ؟

نخستین جمهوری شورایی استان بایرن در جنوب آلمان ، 6 روز طول کشید . آنان نظام سیاسی فدرال را بجای حکومت مرکزی مطرح نمودند . این انقلاب نسبتا غیرخونین بود و هدف آن خلع قدرت دولت پروس و نابودی قدرت مرکزی در برلین بود .

در آن زمان کسانی بودند که ادعا میکردند خواسته و علایق کاپیتالیستی در بعضی از انسانها غریزی و ژنتیک است . حزب کمونیست آلمان آنزمان حکومت آنارشیستها را جمهوری شورایی ظاهری نامید و جمهوری شورایی کمونیستی خود را بدل میدانست . از دیگر کوششهای آنارشیستها ، برابری حقوق زن و مرد و عملی نمودن انقلاب جنسی بود . عمیق ترین فیلسوف آلمانی آنارشیست آنزمان، گوستاو لانداور بود .

نخستین گروه آنارشیستی آلمان در سال 1874 تشکیل شد و در سال 1881 آنارشیستهای آلمان در کنگره آنارشیستی لندن شرکت کردند . با اعدام آنارشیست معروف ؛ جولیوس لیسکه در سال 1885 مبارزه مسلحانه آنارشیستی در غالب دورههای تاریخ اجتماعی آلمان به کنار گذاشته شد . در طول مبارزات چپ ، اسپارتاکوسها و سوسیال دمکراتهای مستقل ، متحد کارگران بودند .

در سال 1924 به دلیل یک عفو عمومی نه تنها هیتلر بلکه یک مبارز آنارشیست و روشنفکر یهودی تبار بنام اریش موسام نیز از زندان آزاد شد . 10 سال بعد هیتلر صدراعظم آلمان بود و موسام به یک پایه برق در اردوگاههای فاشیسم آویزان شد .

وی مشهورترین آنارشیست جمهوری وایمار بود و بعد از شکست جمهوری آنارشیستی مونیخ به 15 سال زندان محکوم شده بود . انقلاب 1918 او را از زندان آزاد نمود ولی در سال 1924 دوباره دستگیر شد . با بقدرت رسیدن نازیها در سال 1933 موسام از نخستین دستگیرشدگان بود .

در سال 1919 اریش آیزنر ، آنارشیست دیگر یهودی تبار آلمانی در خیابات ترور شد . مبارز آنارشیست یوهان ماست کتاب سرمایه مارکس را بطور خلاصه و بزبانی ساده با عنوان " سرمایه و کار " بچاب رساند .مدتی بعد روزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت از جمله رهبران سازمان کمونیستی اسپارتاکوس توسط راستگرایان و با تایید سوسیال دمکراتهای حاکم بقتل رسیدند .

از جمله مشهورترین رهبران روشنفکری جمهوری شورایی آنارشیستها، لانداور ، موسام ، رت ماورت ، ارنست تلر ، ارنست نیکیش ، و سیلویو گزل بودند . ماورت همان آلیاس تراون بود که تحت تاثیر عقاید روسو ، باکونین ، کروپتکین ، و اشتیرنر بود . او میگفت روشنفکر موقعی انسان است که علیه دولت ، سرمایه ، جنگ ، کلیسا ، شوینیسم ، و رسانه های بورژوایی موضع داشته باشد .

با موفقیت کودتای 1919 علیه آنارشیستها ، کمونیستها طرفداران زیادی یافتند . کودتاگران نه تنها به قلع و قمع آنارشیستها پرداختند بلکه لانداور را تا حد مرگ کتک زدند و لوینه را بعد از یک محاکمه نمایشی کوتاه اعدام کردند .

موسام را به زندان تادیبی محکوم کردند . او به مکزیک گریخت و در آنجا آثاری ادبی مانند کشتی مردگان ، دولت ، شورش ، و غیره را منتشر نمود .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد