logo





در غروب کوچه‌ها میهنم...

سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۲۱ اوت ۲۰۱۲

برزین آذرمهر

در تنم شرار آتشی
در سرم زبانه‌های خشم
از حریق پرسشی گزیده لب
درغروب کوچ وار کوچه‌های میهنم پیش می روم.

آسمان سرد
ابر‌های گیج وگنگ در دل شفق
سرد و بی‌خیال
برستوه برهنه ی کوچه های میهنم نگاه می کنند.

ای ستاره ی سپیده دم
لحظه‌ای درنگ!
قصه ی غمین سرزمین من
قصه ی سیاه این پرنده ی اسیر
قصه ی نفس زدن‌های در قفس
قصه ی درفش و داغ
قصه ی بلند لحظه‌های دار و تیر
در همه کرانه‌های روشن از نگاه آفتاب،
با همه کبوتران آشنا
بگو!

***
هر نفس بگو!
با همه پرندگان رسته از قفس
بگو:
«در غروب خونبار کوچه‌های میهنم
در غروب کوچه‌های یخ زده ز فقر
در غروب کوچه‌های مثله از ستم
با چه سرعتی
آسمان
سیاه می شود!
با چه سرعتی

زندگی
تباه می شود!»

تا طلوع خشم آفتاب
یار من بخوان!

با به خواب ماندگان عصر شعله ور
این خبر بگو!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد