logo





پ. مهرکوهی

ما، المپیک و آینده

پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶ اوت ۲۰۱۲

godarzi-s.jpg

آنچه که در المپیک لندن در سایه ی تلاش های ورزشکارانمان برای ایران به دست آمد نشانگر گنجایه ها (ظرفیت ها) و توانایی های جوانان ایران است که به خود باوری رسبده اند و می خواهند به بزرگی یی که شایسته گی اش را دارند دست یابند، اگر چه آن بزرگی در شکم شیر نر نهفته باشد. از سوی دیگر، در کنار این بزرگی ها آنچه بیش از پیش بر همگان روشن شد بی مایگی، نادبیری، بی برنامه گی، بی خردی و مسئولیت ناپذیری ی سرکردگان ورزشی ی کشورمان بود که حتا سود دراز مدت خویش را در نمی یابند.
سه مدال طلا!؟، آن هم در کشتی ی فرنگی!؟ سرانجام با پشتکار و پایمردی ی یک مرد که برای سالیان زیادی همه ی سختی ها را به جان خرید تا به ایرانیان دزس امید بدهد، کار بزرگی انجام گرفت و برگ زرینی در تاریخ کشور ما رقم خورد. چهار مدال طلا به همراه هشت مدال نقره و برنز کشور ما را به روی پله ی هفدهم جدول مدال های المپیک قرار داد. این بهترین جایگاه و دستآوردی است که ایران در سراسر تاریخ المپیک به آن دست یافته است، دستآوردی که بر آمده از کوشش همه ی ورزشکاران کم ادعا و ایران دوست بوده و هست. ولی نقش محمد بنا در این ییروزی یگانه است. او همه ی بی مهری ها، بی اخلاقی ها، رشگ ورزی ها، دروغ ها و تازه به دوران رسیده گی های آقایان خفته گان تاریخ را به جان خرید و به راستی از جان خویش مایه گذاشت تا به آینده گان بگوید ما هم در زمانه خود در اندیشه ایران بودیم و برای سربلندی ایران کوشبدیم، اگر چه گروهی ایرانی ستیز بر ما فرمان راندند.

آنچه که در المپیک لندن در سایه ی تلاش های ورزشکارانمان برای ایران به دست آمد نشانگر گنجایه ها (ظرفیت ها) و توانایی های جوانان ایران است که به خود باوری رسبده اند و می خواهند به بزرگی یی که شایسته گی اش را دارند دست یابند، اگر چه آن بزرگی در شکم شیر نر نهفته باشد. از سوی دیگر، در کنار این بزرگی ها آنچه بیش از پیش بر همگان روشن شد بی مایگی، نادبیری، بی برنامه گی، بی خردی و مسئولیت ناپذیری ی سرکردگان ورزشی ی کشورمان بود که حتا سود دراز مدت خویش را در نمی یابند. این بر همگانی که مسابقه ها دنبال می کردند آشکارتر شد که اگر آقایان موش دوانی نمی کردند و سنگ بر سر راه ورزشکاران ایرانی نمی گذاشتند ایران می توانست دست کم یک مدال طلا و یک مدال نقره در رشته ی تکواندو و یک مدال طلا و د ست کم دو برنز در کشتی ی آزاد و یک برنز دیگر در وزنه برداری بدست آورد. از آن گذشته من ایمان دارم اگر کسانی که در کشور ما سروری می کنند برای ورزش ما کمی دلسوزی می کردند ما براستی می توانستیم در رشته ی تقنگ بادی زنان به جای جایگاه ششمی به مدال دست یابیم و برای نخستین بار یک بانوی ایرانی مدال همین المپیک را به گردن می آویخت. براستی چه می شد اگر چنین می شد؟ تصور کنیم: در جریان مراسم پخش مدال ها، لیلا احمدی ناچار می شد با مردی از فدراسیون تیرانداری که مدال را به گردن او می آویخت دست دهد. آنگاه زمین و زمان به هم می ریخت و ناموس آقایان که برای بیش هزار و جهار سد(ضد) سال است پاک و دست نخورده مانده دستخوش هرزگی ی کفار می شد و فاجعه ای با بعد های باور نکردنی پدید می آمد. شیخ های اشکنه خوری که مرغ خوری را به غیر خودی ها حرام فرموده اند، آنک بهانه می یافتند تا همه ی زمین لرزه هایی که از دیرباز تا کنون در سرزمین های اسلامی رخ داده است را به حساب گناه کبیره الاهه احمدی بنویسند. گروهی کقن پوش که پس تر ها فیلم ساز خواهند شد، خیابان ها را به زیر غبار کتانی هایشان می گرفتند و جند تایی رهگذر را که به ایشان کج نگاه کرده بودند چاقو می زدند و از خر شیطان پایین نمی آمدند تا دولت خدمت گذار برای مفرح سازی ی هوای کشور آن بیچاره قهرمان را به زندان می انداخت و شلاق می زد تا او به جاسوسی ی فیس بوکی خستویش کند. امام جمعه شهرستانک رودهن هم وظیفه و خویشکاری ی خود می دانست که فتوای قتل المپیک را صادر فرماید! پس تا زمانی که صحابه ی حضرتش به او حالی کنند المپیک نام مسابقه است و نام فرد نیست و جضرتش فتوا را یک جوری ماست مالی کند، هزاران بلا در کشور به پا می خاست که کام المپیکی مردم ما را تلخ می کرد. این تنها یکی از جلوه های خطرآفرین المپیک می تواند باشد!
در سراسر روز ها و شب هایی که مسابقه های المپیک رادنبال می کردم بارها نتوانستم از یادآوری خاطره ای از دوران مسابقه های مقدماتی فوتبال در سال ١٩٩٨و بازی ی ایران و ژاپن خودداری کنم: به همراه یک دوست ژاپنی ام نشسته بودم و مسابقه را تماشا می کردیم. او در سراسر مسابقه دست نیایش به درگاه خدا می برد و از خدا می خواست ژاپن برنده شود. هنگامی که دلیل اش را از او پرسیدم گفت:«در ژاپن زمین لرزه ای رخ داده است که ویرانی ی زیادی به جای گذاشته. بجران کدیوری (اقتصادی) ژاپن را به مرز فلج کشانده است. یک پیروزی می تواند مردم ژاپن را خوشحال سازد و امیدوار. یک پیروزی می تواند چرخ ها را دوباره به راه اندازد». این دزست همان کاری است که محمد بنا برای مردم ایران انجام داد. ولی وارونه ی ژاپن، در ایران ما آنان که بر ما فرمان می رانند نه از شادی ی مردم ما دلشاد می شوند و نه از پیروزی های قهرمانان ما. پس طبیعی خواهد بود اگر دیر یا زود بکوشند نام محمد بنا را خراب کنند تا درس بزرگ دل سردیی شود برای آنان که می خواهند پا در جای پای محمد بنا بگذارند. آنچه امسال در لندن روی داد برای ایران یک استثناء بود که شاید تا سالیان دراز دوباره (تکرار) نشود ولی همین استثناء چشم جوانان و نوجوانان بسیاری را بر روی بسیاری از امکان ها در رشته های گوناگون ورزشی باز نمود، اگر چه این چشم گوشودن نمی تواند بر روی واقعیت ها پرده بیاندارد. واقیعیت آن است اگر همه ی امید ها بر بستره ی درستی روان نشوند به پیروزی نمی انجامند. برای آنکه ورزشکاری در سطح جهانی به پیروزی برسد نیاز به پشتیبانی دارد. براستی از مدال آوران ایران چه پشتیبانی یی تاکنون انجام گرفته است؟ با جایزه ای که می خواهند به حمید سوریان بدهند، اگر بر سر گفته ی خود بمانند و جایزه را بدهند!!، او می تواند یک آپارتمان سی و پنج متری در شهباز جنوبی بخرد. ولی تازه به دوران رسیدگان دوست دارند در رشته های ورزشی یی سرمایه های مردم را هزینه کنند که از نمد قدرت کلاه ضخیم تری را برای ایشان به ارمغان آورد. برای نمونه، در سال گذشته تیم فوتبال تراکتور دست کم پانزده میلیارد تومان برای مردم ایران هزینه برداشت تا گروهی «پان» در ورشگاه تبریز گرد آیند و بکوشند برای دلخوشی اربابان آن سوی مرز نام شاخآب پارس را آلوده کنند. از بودجه های کلانی که از جیب مردم هزینه دو تیم بزرگ پایتخت، تاج و پرسپولیس، می شود ناآگاهم ولی این را همگان می دانند که نرخ قرداد فوتبالیست ها براستی کمانه می کند، قرداد هایی تا مرز چهار میلیارد تومان. اکنون برای یک آن گمان کنیم که پانزده میلیارد تومان را به جای هزینه کردن بر روی یک تیم فوتبال برای همه ی دیگر رشته های مدال آور مانند کشتی ی فرنگی و آزاد، وزنه برداری، قایقرانی و دو و میدانی هزینه کرده بودند. آنگاه دستآورد ورزشکاران ما در المپیک بسیار بیش از این بود که به آن دست یافتیم. ولی آقایان هرگز چنین نخواهند کرد، زیرا می دانند در جامعه ای که سرمشق جوانانش آدم های ارزنده و ورزشکار باشند دیگر کسی برای زالو ها تره خورد نمی کند. تا هنگامی که تک ستاره گانی می درخشند چندان جای نگرانی نیست، می توانند هرگاه اراده فرمایند ستاره را خراب کنند و کاسه و کوزه ی ناکامی ها را بر سر او بکشنند، نمونه اش علی ی دایی. ولی اگر شمار ستاره گان زیاد شد خطرناک می شوند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد