logo





هیچ ورزشی به اندازه بوکس قهرمان تحویل ادبیات نداده است

چهار شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵ اوت ۲۰۱۲

عیسی صفا

issa-safa.jpg
1) نقد تکنیکی و تاکتیکی ادبیات بوکس


اشاره : در ادبیات جهان با رشته ای به نام ادبیات بوکس روبرو هستیم. در ایلیاد هومر، در بخش هیجدهم نبرد بین اپوس و اوریال بوکس است. نویسندگان نامداری چون جک لندن و ارنست همینگوی که هردو بوکسور بودند، وارد این دنیای افسانه ای ـ واقعی شده اند. زندگی قهرمانان بوکس بخش دیگری از این ادبیات است. انبوهی از کتاب و مقاله در باره قهرمانانی چون محمد علی کلی وجود دارد. هدف من معرفی این ادبیات است، اما از زاویه ای دیگر. نقد نویسندگان بوکس از دید گاه تکنیک و تاکتیک بوکس و این که تا چه حد با این « هنر متعالی» آشنایی داشته اند. تا آنجاییکه من می دانم چنین نقدی در ادبیات وجود ندارد.



روی رینگ ـ جک لندن

ژانویو جایی روبروی رینگ نشست. بخشی از تماشگران در زاویه کور رینگ نشسته اند. رینگ با چراغ گازی بدون سرپوش بخوبی روشن است. در صف اول خبرنگاران جای گرفته اند. ماموران آتش نشانی در کنار پلیسها صف کشیده اند. هنگامی که چند جوان با بطری آب حوله و صندلی وارد سالن شدند، جمعیت با کف زدن از آنها استقبال کرد.
دو چندان استقبال و هل هله از گروه دیگری شد که بعد از آنها به عنوان رقیب وارد شدند. در این لحظه ژانویو جو را دید که در یک متری او در گوشه رینگ نشسته بود. با موهایی خرمایی و شنل به تن ، آقایان سیگار نکشید ! کسی که روی رینگ این جملات را با صدای بلند اعلام کرده بود با هو و سوت جمعیت روبروشد. با وجود این همه دود سیگار جو چگونه مبارزه خواهد کرد؟ از ذهن ژانویو این سوال عبور کرد. با اشاره داور در رینگ جو شنل را رها کرده و لخت و فقط با شورت به میان رینگ آمد. ژانویو با اینکه در گوشه خود تنها و دور از دید دیگران بود ، با شرم نگاهش را برگرداند. عشق او با بدنی زیبا و برهنه در برابر وی قرار گرفته بود. دوباره بی اختیار نگاهش بر جو افتاد. احساس گناه می کرد. اما چه گناه دلپذیری !او میدانست که گناه است ولی سرش را با غرور بلندکرد ، مصمم فکر گناه را بی هیچ ابایی رها کرد.
رنگ پوست جو سفید بود. مانند یک زن حتی با درخشش بیشتر، اندام زیبا ، نیروو عضله، لبهایش آراسته به لبخند به او حال و هوای کودکانه می داد.جو فلمینگ غرور اوکلاند غربی ! صدای رسا ی جارچی رینگ با صدای کف زدنها و هورا در آمیخت.
جون پوانتا از گوشه دیگر رینگ به میان آمد. ژانویو وحشت زده شد. حیوانی با پیشانی کوتاه، بینی فراخ ، لبهای کلفت و دهان تهدیدگر، با چانه چارگوش ، سینه فراخ و رنگ پوست مسی که به سیاهی می زد، موجودی وحشی. نفر سوم ادی جونز داور جوان بود که وارد رینگ شد.
با صدای زنگ پوانتا حملات سنگین خود را شروع کرد. زنجیره ای از ضربات چپ و راست، در مقابل جو با گارد بسته بیشتر ضربات را با عقب کشیدن بدن جاخالی می داد. لحظاتی بعد جو نشان داد که در مقابل حریف شیوه تن به تن را برگزیده است. داور چند بار دو بوکسور را برک داده و ازهم جدا کرد. ژانویو یادش آمد که جو چند بار با وی از تاکتیک « تن به تن» حرف زده بود. زنگ پایان روند اول را اعلام کرد.
سودا با یخ لطفا ! ژانویو بدون اینکه سرش را بلند کند پرسید با چه اسانسی؟ ژانویو عادت نداشت به پسرها نگاه کند. تنها لحظه ایکه لیوان را به جو می داد نگاهش به وی افتاد. چه پسر قشنگی !در نگاه دیگر فکر کرد « قشنگ» تعریف درستی از وی نیست. جذابیتی بیش از اندازه دروی موج می زد. فکر کرد شاید کلمه « زیبا» شایسته تر باشد. جو هم در مورد زنان بی تفاوت بود. اما نمی توانست به دختر روبرو بی اعتنا باشد. چند نگاه دیگر ردو بدل شد. ژانویو با صراحت بیشتری نگاه می کرد. جو با این که دلش می خواست بیشتر در مغازه بماند و سودای دوم سفارش دهد، ولی جرات نکرد. تمام بعد از ظهر ژانویو به این پسر موخرمایی فکر می کرد. عاشق شده بود !
صدای زنگ روند دوم را اعلام کرد. پوانتا همچنان در موضع حمله قرار داشت و جودر موقعیت دفاعی و گارد بسته, بیشتر ضربات چپ و راست مستقیم پوانتا با رد کردن ضربه با ضربه چپ و راست بطرف داخل از طرف جو روبرو می شد. پوانتا در روند سوم سعی می کرد که ضربات سنگین و مستقیم چپ و راست خود را با هوک چپ تمام کند ولی هر بار با جاخالی جو به صورت کشیدن بخشی از بدن به عقب و یا یک گام کامل به عقب روبرو می شد. جو ضربات او را که شکم وپهلو را نشانه می گرفت با حرکت آرنج بلوکه می کرد. در پایان روند سوم آثاری از خستگی در سیمای پوانتا دیده می شد که از دید تیز بین جو پنهان نماند. روند سوم بدون نتیجه به پایان رسید.
جو بیست ساله بود و ژانویو هیجده سال داشت .اکنون هفته ها بود که با هم دیده می شدند. لمس سرانگشتان ،گرفتن بازو و به ندرت لب به لب ! ژانویو در هر تماس بدن جو احساس گناه می کرد. او قبلا نام جو فلمینگ قهرمان مشهور بوکس را شنیده بود ، اما جو برخلاف تصور وی هیچ شباهتی به یک بوکسور نداشت. چشمهای مهربان و صورت ظریف که البته برروی هیکلی عضلانی و ورزیده قرار گرفته بود.
روند چهارم هم بدون برتری محسوس بین دو بوکسور تما م شد. اما در روند پنجم جو در گوشه رینگ با « ترفند» اینکه قصد نبرد تن به تن دارد ، لحظه ایکه شکم پوانتا باز و بی دفاع بود چهار ضربه مستقیم چپ و راست بر آن فرود آورد. ضربات زنجیره ای که با ضربه مستقیم بر دهان رقیب تکمیل شد. جمعیت طرفدار جو با هیجان بپا خاسته و فریاد زدند « کارش ساخته است ». هوک دیگر جو که چانه رقیب را نشانه گرفته بود با جاخالی پوانتا هوا را شکافت. جو همراه با ضربه خود بجلو پرتاب شد. پوانتا از این عدم تعادل جو استفاده کرده و ضربه چپ خود را با قدرت تمام به گردن بی دفاع جو زد. ژانویو افتادن جو به زمین را دید. داور شمارش را شروع کرد. یک ، دو ، شش . جو روی زانویش بلند شد. هشت ، نه ! جوروی پاهایش ایستاده بود. خیلی آرام. پوانتا بدون « زمان مرده» با یک آپرکات و ضربه راست « حمله مستقیم» را شروع کرد. جو هردو ضربه را « بلوکه» کرد و سومی رابا« یک گام به پهلو» جا خالی داد. تاکتیک بعدی جو نبرد تن به تن و گرفتن حریف بود. داور مجبور بود دایما « برک» داده و دو بوکسور را از هم جدا کند.
روند ششم شروع شد. جو نیروی خود را باز یافته بود. روند نهم سیمای نبرد تغییر کرد. حتی ژانویو شاهد این برگشت شرایط بود. جو در موضع تهاجم قرار گرفته بود. آپرکات جو بر شکم و هوک وی بر چانه پوانتا فرود آمد. نیروی پوانتا به تحلیل می رفت بدون اینکه به انتها برسد. در سه روند بعدی رگبار مشت جو بود که بر سروبدن پوانتا می بارید. در زمان استراحت مربی پوانتا و دستیاران وی بر بدن و سر وی مرتب بطری آب خالی می کردند و آنقدر عجله داشتند که یکی از این بطریهای آب روی رینگ افتاد و آب روی رینگ را خیس کرد. داور قبل از شروع روند با یک لگد بطری را به بیرون شوت کرد. در روند سیزدهم پوانتا ناک دان شد و تنها در شمارش نه بود که بپا خاست. ژانویو در طول سپری شدن روندها چهره دیگری از جو را می دید. چهره ناشناخته بوکسور جنگنده و خونسرد مانند یخ با چشمها و دهانی پولادین، چه فاصله عمیقی بین آنها بود !
روند چهاردهم با برتری کامل جو ادامه یافت. ناک دان ،پشت ناک دان، پوانتا در لحظه « برک» هم ضربات مهلک دریافت می کرد. لحظه ای پای جو روی کف خیس رینگ لغزید و تعادلش را از دست داد. چشمان تیز بین پوانتا لحظه را قاپید. ضربه محکم پوانتا برچانه جو فرود آمد. ژانویو صدای برخورد سر جو با کف رینگ را شنید. جو ناک اوت شده بود. مربی جو و دستیاران او جو را از رینگ خارج کرده و به اتاق دیگری بردند. ژانویو همراه آنها بود. دست جو را در دست گرفت. سرد بود و سنگین ، در این هنگام کسی که ظاهرا دکتر بود وارد اتاق شده و خواهان خروج همه شد. دکتر با تعجب از ژانویو پرسید شما کی هستید؟ کسی جواب داد ، نامزد جو است. در بیمارستان بوی انواع داروها مشام ژانویو را می آزرد. دکتر با معاینه سر جو با صدای گرفته گفت که تا کنون چنین مرگی را ندیده است ! برای ژانویو یایان همه چیز بود. قالی ، خانه اجاره ای ، مبل ، گردشها ،عشق ، دوست داشتن ، ژانویو روی صورت جو خم شد و لبهایش را بوسید. هنوز گرم بود.
شاید برای خواننده پذیرفتنی نباشد که من بعد از مرگ تراژیک یک بوکسور جوان به نقد تاکتیک و تکنیک بوکس در اثر« روی رینگ » جک لندن بپردازم. در این اثر ما در عین حال با جامعه آمریکای 1930 روبرو می شویم. جامعه ای سنتی ـ مذهبی و اخلاق گرایی مبتنی بر آن، جامعه مرد سالار که در آن زنان حتی بعنوان تماشاگر حضور ندارند. جک لندن که در مدرنیزه کردن فرهنگ آمریکا و جهان نقش دارد از جمله از راه بوکس ورزش مورد علاقه خود وارد نقد جامعه می شود. یعنی هنگامیکه بدن نه تنها قابل تحسین نیست ، بلکه مرکز « گناه» است. جک لندن خود بوکسور بود و بارها برای تامین زندگی روی رینگ رفته بود. بوکس در این تاریخ ، وشاید اکنون هم، ورزش مورد پسند فقرا است. امکانی برای دفاع از خود در برابر « نظم موجود» و شاید دست یافتن به شهرت و ثروت. بطور واقعی جنبه ای از « تراژدی» در بوکس وجود دارد که من در نوشته های بعدی به آن خواهم پرداخت اما قبل از آن باید چهره واقعی بوکس را بازسازی کرد.
مرگ جو یک صحنه سازی است! پوانتا حریف جو در انتهای نیرو و هشیاری خود است. جو از روند ششم برتر از رقیب است. در روند آخر پوانتای خسته فاقد نیروی ضربات سهمگین است . بنابرین ضربه وی نیست که موجب مرگ جو می شود. جک لندن کوشش می کند در این صحنه سازی با سر زمین خوردن جو را علت مرگ قلمداد کند. اما کف رینگ جایی است نسبتا نرم زیر پارچه رینگ ماده شبیه به ابر و یا الیاف نرم دیگر وجود دارد. برخلاف تصور عمومی بوکس یکی از ورزشهایی است که تعداد مرگ و زخمی شدن در آن به مراتب کمتر از برخی ورزشهای دیگر است. هنگامی که من دوره مربیگری بوکس را در فرانسه می گذراندم ، پروفسور« ژرژ پرز» که خود بوکسور هم است طی کنفرانسی برای مربیان با آمار و ارقام آسیب دیدگان بوکس را در مقایسه با دیگر ورزشها ارائه داد که برای ما حیرت آور بود. در ورزشهایی مانند فوتبال ،رگبی، دوچرخه سواری ده ها برابر آسیب دیدگی و مرگ بیشتری وجود داشت. آسیب دیدن در این ورزشها بسیار شدید ، یعنی دست و پای شکسته بود. از نظر آسیب مغزی هم ایشان توضیح می دادند که هیچ خطری از این نظر وجود ندارد. و مثلا در مورد محمد علی کلی که همه فکر می کنند در اثر ضربه ها ی مشت دچار اختلال شده است حقیقت ندارد و وی مانند هر فرد دیگری دچار بیماری پارکینسون است. در جهان بیش از شش میلیون نفر دچار این بیماری هستند ، بدون اینکه بوکسور باشند. بدون تردید بوکس حرفه ای خطرات بیشتری برای بوکسورها دارد. این نوع بوکس که بیشتر شبیه نبرد گلادیاتورها است بر ذهن انسانها و تصویر بوکس بیشتر سنگینی می کند تا بوکس آماتور و انواع دیگر بوکس که من در کتابی جداگانه آنها را معرفی خواهم کرد. حتی اکنون در بوکس حرفه ای ما با تغییرات چشمگیری روبرو هستیم. ورزش بوکس دایما انسانی تر می شود. داورها از « خنثی» بودن نسبت به سلامت بوکسورها خارج شده و اصل را برمراقبت سلامتی بوکسورها می گذارند. مثلا در آخرین مسابقه بوکس جهانی بوکس حرفه ای بین مورمک از فرانسه و کلیچکو از اوکراین داور در روند چهارم با مشاهده نابرابری بین دوبوکسور مسابقه را به نفع کلیچکو پایان داد.خطری که جان بوکسورها را تهدید می کند، مانند همه انسانهای دیگر در خارج از رینگ و در حوادث دیگر است. بوکسور محبوب جک لندن جک جونسون که وی در مسابقه قهرمان جهان شدن وی حضور داشت . کوتاه مدتی بعد در تصادف اتوموبیل کشته شد ! از نظر من این واقعا یک تراژدی است. و اما نقد تکنیک و تاکتیک بوکس : باید بطورخلاصه گفت که» بوکس زنجیره ای از حمله و دفاع است « . در حمله با دونوع آن روبرو هستیم. مستقیم و تدارک دیده شده. حمله مستقیم بدون هیچ تدارکی از طرف بوکسور انجام می شود و تاثیر آن غافلگیر کردن حریف است. این نوع حمله را نمی توان زیاد تکرار کرد چون تاثیر غافلگیری را از دست می دهد. ما چند روند شاهد بودیم که پوانتا از این روش اشتباه استفاده می کرد. تدارک حمله در بوکس اصل است و در تمام روندها فقط یک بار در روند پنجم شاهد بکار گیری آن از طرف جو هستیم. آنجا که او با "ترفند" سعی می کرد حریف را به اشتباه بیاندازد. تدارک حمله شامل تکنیک های مختلف مانند جابجا شدن ، ترفند برای نشان دادن حمله ولی انجام ندادن آن ، بدست آوردن سریع اطلاعات در برابر شیوه بوکس حریف ، کار با ضربات چپ به قصد محدود کردن میدان دید حریف ، آنکادره کردن حریف ، آماده کردن بدن برای حمله با چرخاندن کتفها برای تمرکز نیرو ، فشار روی زانوها و... هدف تدارک قرار دادن حریف در موقعیت دشوار و برعکس کسب موقعیت مناسب برای حمله است. نبود « تدارک حمله» ضعف بزرگ تاکتیکی این اثر جک لندن است.
پوانتا تاکتیکی بکار می برد که در بوکس « زنجیره عمل» نامیده می شود. چیزی که در فیلمهای بوکس هم زیاد دید ه می شود. رگبار مشت ! دو اشتباه در این تاکتیک وجود دارد : خسته شدن بوکسور و بی اعتنایی به خطر ضد حمله، در موقع حمله بوکسور در گارد دفاعی نیست و بهترین فرصت برای ضد حمله است. این جمله مشهور که می گوید : " بهترین دفاع حمله است" حداقل در بوکس غلط است . چون ضد حمله را نادیده می گیرد. در واقع باید به بوکسورها یاد داد که بعد از هر حمله وضربات مشت چپ و راست ، چپ راست و چپ و یا حد اکثر پنج ضربه از حریف « جدا » شده و دوباره در پوزیسون حمله و دفاع قرار گیرند ، یعنی نفس تازه کنند و هم از خطر ضد حمله کناره گیری کنند. چه گوارا بزرگترین چریک جهان در جایی در مورد تاکتیک حمله واندیشه در مورد ضد حمله می گوید که: اگر ما دارای مهمات کافی برای حمله به اولین دسته نظامی را داشته باشیم و امکان موفقیت هم در این نبرد قطعی باشد ، ولی خطر این باشد که بعد از پیروزی بر دسته اول دسته دوم به کمک آنها خواهد شتافت ، نباید حمله کنیم. چونکه مهمات ما در نبرد با دسته اول نظامی به پایان رسیده و در نبرد با دسته دوم شکست قطعی خواهیم خورد. چه گوارا می گوید این فکر که ما در شکست دسته اول مهمات انها را مصادره کرده و به نبرد با دسته دوم خواهیم پرداخت ریسک غیر قابل محاسبه و غیر قابل کنترل در عمل خواهد بود و نباید تن به چنین ریسکی داد. نمونه این ریسک خیالبافانه در عملیات نظامی سازمان مجاهدین خلق ایران بنام« فروغ جاویدان» است ، مسعود رجوی طراح این عملیات فکر می کرد که در این حمله ازپوشش هوایی رژیم صدام برخوردار خواهد بود واز طرف دیگر ارتش ایران که در جنگ عراق و پذیرش توقف آن روحیه خود را باخته است ، قادر به مقابله با چند هزار نفر ارتش مجاهدین نخواهد بود. رجوی همچنین فکر می کرد که با ورد نیروهای مسلح وی، مردم به شورش برخاسته و به آنها خواهند پیوست.روشن است که در محاسبه « موازانه نیروها» همه این انتظارها خیال بافی بیشتر نیستند و در عمل هم به شکست مجاهدین منتهی شد و باردیگر معلوم شد مسعود رجوی در درک « تعادل قوا» مشکل اساسی دارد. باید اضافه کنم که حمله بدون نگرانی از دفاع، در بوکس ممنوع است و بوکسوری که بدون نگرانی از ضد حمله و دفاع از خود مبارزه می کند ، از طرف داور حذف خواهد شد . بوکس زدوخورد نیست !
در روند پنجم بعد از این که جو از ناک دان بپا می خیزد ، پوانتا باضربه آپرکات حمله را شروع می کند. شروع با آپرکات که ضربه ای برای نیم ـ فاصله است خیلی ناشیانه است ! دربوکس ما سه مفهوم از« فاصله» سروکار داریم. فاصله ، نیم ـ فاصله و تن به تن، آپرکات ضربه ای است که در نیم ـ فاصله و تن به تن کار آیی دارد. نمی توان مستقیم به نیم فاصله وارد شد. ورود به نیم فاصله بعد از ضربه مستقیم و یا جاخالی است. ضربه بعد از آپرکات پوانتا، مستقیم یعنی در« فاصله» است. باز هم عبور وی از نیم ـ فاصله به فاصله مشخص نیست.
بدون تردید در اشتباهات تاکتیکی و تکنیکی بوکس از طرف جک لندن، ما با هم با محدودیتهای شناخت وی از بوکس و هم با ضعف این ورزش درآن دوره روبرو هستیم. بوکس دینامیک با تکنیک وتاکتیکهای پیچیده و پیشرفته متعلق به سالهای بعد از 1950 است.
2012-08-13 پاریس



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نقدی مثبت
شهین معماران
2012-08-16 15:53:22

وقتی تیتر مقاله رو دیدم مو ضو ع به نظرم بسیار جالب آمد و از خود پرسیدم ؟ چه ربطی بین ادبیات و بوکس وجود دارد ! با اینکه عاشق ادبیات و رمان هستم اما همیشه در نظرم بوکس و مشت زنی یک ورزش بسیار خشن است . در مورد رینگ همیشه تصورم این بود که جنگل مربعی است که قانونی ندارد و مسابقات و فیلمهایی که از مشت زنی دیده ام برایم این مساله را تداعی کرده بود که بوکس ورزش بسیار متفاوتی است ، زیرا همیشه دو انسان با تمام قدرت مانند گلادیا تور ها ی زمان برده داری با هم میجنگند و سعی میکنند که با مشت به سر وکله و شکم هم بکوبند و طرف دیگر را ناک اوت کنند و مسابقه را ببرند . "جمله هیچ ورزشی به اندازه بوکس قهرمان تحویل ادبیات نداده است " نیز نظرم را بسیار جلب کرد و هنگامی که عکس جک لندن نویسنده مورد علاقه ام و تیتر کتاب را به نام روی رینگ دیدم صد برابر اشتیاقم به خواند ن این مقاله بیشتر شد و اشتباه نکرده بودم داستان با مسابقه یک بوکسور و دختر جوانی که روبروی رینگ برای خود جایی انتخاب میکند شروع میشود مسابقه این بوکسور جوان با رقیبش با جملاتی بسیار گویا و زیبا آغاز میشود و تا آخر مسابقه گویی که خواننده کنار رینگ نشسته و این مسابقه را به طور زنده می بیند و در این حال شخصیتهای داستان را هم میشناسد . بوکسور ، رقیبش ، دوست دخترش و داستان عاشقانه ای که بسیار جذاب است و تراژدی غمناکی که با مردن بوکسور جوان به پایان میرسد و انهم بر اثر یک اتفاق که سبب زمین خوردن بوکسور و مرگ او میشود و اما در جایی که نویسنده با استفاده از این تراژدی به نقد تکنیک و تاکتیک در بوکس میپردازد نوشته هایش بسیار دقیق و حرفه ای است و حتا برای منی که از بوکس و قوانین ان و تاکتیکها و تکنیک هایش چیزی نمیفهمم جالب است واین که کف رینگ جایی است بسیار نرم وغیر ممکن است که برخورد سر بوکسور با زمین رینگ موجب خونریزی مغزی و مرگ او بشود . و دادن آمار و حقایقی که نشان میدهد تعداد زخمیها در این ورزش برخلاف ظاهر خشنش بسیار کمتر از دیگر رشته های ورزشی است. برای اولین بار متوجه شدم بوکس زنجیره ای از حمله و دفا ع است و نویسنده بسیار هوشمندانه با طر ح مثال ها مفهوم حمله و دفا ع به موقع را برای خواننده شرح میدهد و روشن میکند که تاکتیکهای اشتباه ممکن است موقعیت بوکسور را به یکباره تغییر دهد و به نقد از مفهوم بهترین دفا ع حمله است میپردازد و کاملا برای خواننده روشن میکند که این تاکتیک در ورزش بوکس کار آمد نیست استفاده از تجارب چه گوارا و آوردن فکت شکست حملات فروغ جاویدان توسط مجاهدین خلق نکته بسیار جالبی در این نقد است و پایان اینمقاله که با جمله بوکس دینامیک با تکنیک وتاکتیکهای پیچیده و پیشرفته متعلق به سالهای بعد از 1950 است. نشان دهنده تفاوت و تازگی این نوشته است به امید دنباله این سری مقالات که فکر میکنم برای طرفداران این ورزش آموزنده و قابل استفاده است
ست

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد