logo





پرسشگرى و نقد را بيآموزيم كه تقبيح خود و پيشينيان تدبیر نيست

دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۶ اوت ۲۰۱۲

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
مقدمه:

در دور تسلسل باطل و تکرار مکررات و این همانی زمان بر بستر بی تاریخی مان، به بن بستی گیر هستیم که تمام هستی فکری و راه و روش عقلانی بر زندگی عرفی را به پیچش خود گرفته و ما را قادر نمی سازد تا بیاندیشیم، پرسش کنیم و روش نقد را بر متن رویدادهای زندگی جهت پیشرفت به فاز جدید، جاری سازیم. همدم و محرم راز شاه سابق ایران خانم فرح پهلوی از جمله کسی است که به این درد جانگداز گرفتار است و این گرفتاری، موجب آن شده تا همه چیز را یا سیاهِ سیاه ببیند یا سقیدِ سفید. مظلوم نمایی ایشان در فیلم مستند "ازقاهره تا تهران" در برانگیختن حس ترحم ایرانیان، شگردی است بر توجیه عملکردهای شاه سابق و بی گناهی این خاندان و جالب این است برخی هواداران آنها بیانات کم ارزش خانم فرح پهلوی را فرصتی یافتند بر خودزنی خود و آن را مستمسکی ساختند بر گناه کاری همه ی دیگران. و بدین صورت با جایگزنی احساس و ترحم بر عقل، امکان اندیشیدن، پرسش کردن و روش نقد را کاملا بر خود و این خاندان بسته و خود را در مطلقیت سیاهِ سیاه و یا سفیدِ سفید حصر می کنند. هدف اصلی این سطور تأمل و قیاس در باره چگونگی عنصر دموکراسی و جامعه مدنی در نظام پیشین و جمهوری اسلامی است.

مدت هاى مديدى است كه دموكراسى و جامعه مدنى بر سر زبان ها از جمله ما ايرانيان است. براستى آنها چيستند؟

از آزادى است كه الگوى دموكراسى بعنوان آرايش سياسى و زندگى اجتماعى بر مناسبات انسان در جامعه نضج و بسط مى يابد. گفته نشده حيوانات آزادند، چونكه نمى انديشند و امر طبيعت بر آنها حكمرانى مى كند، اما انسان بايد آزاد باشد زيرا مى انديشد و از پى آن حكم طبيعت را بر خود نقض مى كند. پس، از طُرق انديشيدن است كه آزاد زيستن انسان بر آن صحه گذاشته مى شود يعنى انديشيدن و آزاد زيستن لازم و ملزوم هم اند. دموكراسى بر حسب اين الزامات در جامعه معنا مى يابد. در حيات خلوت انسان چنين الزاماتى هنوز مسلم نشده است.

پس شرط الگوى دموكراسى، آزادى و شرط آزادى انديشيدن است. براى استقرار دموكراسى، انسان بايد از نيروى انديشيدن و همزادش آزادى بهره جويد يعنى بدان آگاهى برسد كه بفهمد آزاد زیستن حكم طبيعت انديشيدن اوست وقتى به اين درجه از فهم نائل آيد، آغاز مشاركت او بر تقدير خويش رقم ميخورد، و اين يعنى مشاركت مدنى.

آميختگى انديشيدن، آزادى، دموكراسى و جامعه مدنى، اساس پيوند فرد و جامعه مدرن در دو غايت متفاوت است. به اين خاطر پيوند در دو غايت متفاوت، كه انسان تومأن تولید کننده ارزشهاى فرديت ( موضوع مستقل خويش) و جامعه است.

از اين منظر، يعنى ارزشهاى فرديت و جامعه، مى توان به بى همتايى نقش انسان بر ارزش آفرينى پى برد. جامعه مدنى كه در قلمرو حوزه خصوصىِ انتزاع از دولت قلمداد مى شود، با بسته شدن غل و زنجير بر دست و پاى انسان از سوى خدايان زمين و آسمان ( استبداد عرفى و استبداد دينى) محتمل نمى شود. اجتناب نا پذيرى واژگونی سلطنت مطلقه شاه ايران از طريق يك انقلاب همه جانبه ريشه در غيبت جامعه مدنى و مشاركت نيافتن مردم بر سرنوشت سياسى و مدنى خود، داشته است. ديكتاتور ايران(شاه سابق) با لغو حزب مردم و ايران نوين و با معركه گيرى سيستم تك حزبى و تنها حزب شه ساخته رستاخيز خود، روند رستاخيز مردم كه مشاركت بر امر خود وجه بارز آن است را، به تباهى كشاند و تخريب كرد و سیاست "دروازه تمدن" اش که شیر بی یال و دم و اشکم بود، بدانجایی ختم شد که انقلاب اسلامی را در دل خود پروراند و به منصحه ظُهور رساند.

به دور از كوچكترين تمجيد از جمهورى سياه اسلامى ايران، بر اين باورم وضعيت عنصر جامعه مدنى در جمهورى اسلامى اگر نگويم از همان آغاز شكل گيرى اين جمهورى اما در حال حاضر بسيار مشهود و غیر قابل اغماض است و اساساً همين بگير و ببندها را که شاهدیم خود مؤيد همين ادعا به حضور قابل توجه عنصر مدنی در جامعه است. آخرين نمونه ى اين بگير و ببندها در حوزه جامعه مدنى دستگيرى تعدادى از كارگران در جلسه اى در كرج بوده است كه مجال تشكيل هيئت مؤسس سنديكا را يافته بودند. واژه مجال را به عمد گفتم تا نشان دهم که چنين مجالى در دوره پهلوى ها به زير صفر رسيده بود.

گروه سلطنت طلب چه در قباى مشروطه خواهى و چه غير آن، سرنگونى حكومت شاه را اشتباه مردم ايران ارزیابی می کنند اما به نفس سرنگونى اهتمام مى ورزند، و اين نشان مى دهد كه بضاعت درک و آگاهى شان نسبت به دموكراسى و جامعه مدنى چقدر در سطح نازلی قرار دارد. دموكراسى نه اینکه هيچ پيوند و قرابتی با سرنگونى ندارد بلكه درست برعكس، بواسطه نيروى جامعه مدنى یعنی مدنیت شهروندان، مستقر، قوام و دوام مى يابد. شيفتگان به "شبه مدرنيسم" شاه سابق ايران نمى خواهند به اين آگاهى دست يابند و بفهمند كه اعلیحضرت با لغو حتى حزب هاى خود ساخته و با بيان اينكه هر كس نمى خواهد بليط بگيرد و از كشور برود(نقل به معنى ) عملاً بر بى اعتقادى خود به مشاركت دادن مردم بر سرنوشت خویش، مُهر تأييد مى نهد.

اخيراً خانم فرح ديبا همسر شاه سابق ايران در فيلم مستندى ظاهر شده و بخشاً به تمجيد عملكرد هاى شاه ايران پرداخته است، اگر حتى همه ى موارد تمجيدى از جانب ايشان را درست هم بدانيم هيچ دلیلی نیست و توجیهی ندارد از اينكه پرسيده نشود چرا در ايران انقلاب اسلامی رخ داده است؟ اگر مى خواهيم از تجربه هاى نسل پيشين پند بگيريم بايد اين پرسش ها را مطرح و مقايسه كنيم تا بدانيم مثلاً چرا در كشور سوئد وقوع انقلاب منتفی است اما در ايران زمان شاه،آن، اجتناب ناپذیر می شود؟ از ذهن من بدور است که بخواهم انقلاب اسلامى ايران را حاصل تلاش كشورهاى قدرتمند خارجى القاء نمايم. انقلاب ايران در صورت شنيدن صداى آن كمى زودتر از آن زمان كه شاه ايران شنيده بود مى توانست رُخ ندهد و اگر در يك انتخابات آزاد اسلامى ها هم پيروز آن می شدند كشور ايران امروز چنين موقعيتى نمى داشت كه دارد. من براى اولين بار سالها پيش در يك مقاله اى به موضوع شعار انقلاب ايران اشاره نمودم و گفتم كه در آن روزها ما انقلابيون مى گفتيم "تا شاه كفن نشود اين وطن وطن نشود" شاه كفن شد ولى وطن وطن نشد، امروز گرفتارى سلطنت طلبان همين است كه ميخواهند براى استقرار دموكراسى جمهورى اسلامى را كفن كنند غافل از اينكه بدانند که تنها با كفن كردن مناسبات استبدادى كه اين هم ملزوماتش به تمهیدات و تلاش همه جانبه در تقويت شبكه هاى جامعه مدنى بستگی دارد، مى توان امكان و شرايط دموكراسى را در جامعه مهيا نمود. بنابراين اگر نسل امروز ايران بخواهند اشتباه پدران انقلابى خود را تكرار نكنند، مى بايست خود را از انقلابى ديگر منزه سازند و به عنصر اصلى استقرار دموكراسى و قوام و دوام آن يعنى تقويت جامعه مدنى، كمر همت ببندند.

با بزرگنمايى و غوغا سالاری به برخى پروژه هاى آمرانه و به اتمام رسيده و یا نرسیده در زمان شاه سابق و نیز با بيان، اشتباه وقوع انقلاب در ايران نمى توان مدعى پى بردن به اشتباهات نسل پيشين بود. كسب تجربه و تكرار نكردن اشتباهات پيشينيان، از طُرق بكارگيرى نيروى پرسشگر ممكن مى شود نه اينكه با خودزنى خود و با تمجید بی شائبه از درستی کاری به قطعيتی برسیم تا هر نوع نقدی بر آن بسته شود. نخستين پرسش نسل امروز ايران براى تجربه اندوزى اين است كه پرسش كند؛ چرا انقلاب ٥٧ رخ داد؟ و اگر مشاركت مردم بر سرنوشت سیاسی خود در زمان شاه سابق وجود مى داشت، آيا انقلاب اجتناب ناپذیر بود و تحقق مى یافت؟

نسل امروز ايران بايد بداند كه، اگر در جامعه اى سازمان هاى مسلح نظير سازمان چريك هاى فدايى و مجاهدين اعلام وجود ميكنند و دست به خشنونت مى زنند، اين خشونت محصول يك سلسله مجموعه اى از يك فرهنگ خشونت بوده كه از صدر تا ذيل جامعه بدان آلوده بوده است. مگر مى شود جامعه را با سيستم تك حزبى و امنيتى اداره كرد اما منتظر عواقب آن نبود؟ فقدان چنين پرسش هایی در نزد برخى هواداران رضا پهلوى كه خود را از نسل امروز ايران معرفی کرده و ميخواهند اشتباهات پدران انقلابى خود را تكرار نكنند، آنها را به بن بست قطعيت امر مى كشاند تا به جای پرسش هاى عمیق و پٌرمایه و تأمل بر انگيز، به فلان پروژه موفق در زمان شاه اكتفاء كنند و متعاقباً به مدرنيسم بودن فرح ديبا فخر بفروشند بدون اينكه بدانند مدرن كسى است كه داراى ذهن مدرن باشد و ذهن مدرن از نقد خود مى آغازد و به نقد جامعه و ديگران مى رسد. با تعريف و تمجيد از نظام تك حزبى گذشته است كه براى برخى سلطنت طلبان و هواداران رضا پهلوى، اين نوع پرسش ها مطرح نمى شوند.

آنچه ما انقلابيون ديروز درس گرفتيم اين است كه ديگر به قهر انقلابى براى آزادى، دموكراسى و جامعه مدنى، تن ندهيم و با آگاهى به اينكه آزادى طبيعت ما انسانها است، آن را از كسى طلب نكنيم بلكه بر مقام شامخ آن، آن را به نظام سياسى تعميم و بسط دهيم تا سپهر دفاعى برای شهروندان و آزادى آنها باشد.

فقدان مفهوم ارزش دولت-ملت در حاكميت پهلوى و جمهورى اسلامى

دولت به مفهوم جامعه شناسی مدرن، به مجموعه اى از دستگاه هاى اداره كننده و مديريت سياسى گفته مى شود كه بر شالوده قواى سه گانه و تفكيك آنها از هم استوار باشد. در واقع اين تفكيك، نقش مستقلانه مسئوليت دولت را بر آحاد جامعه مبين ساخته که در تمايز با صورت ديگرى از نهاد هاى جامعه قرار مى گيرد اما مجموعه اين تمايزات بر اصل و پايه آرايش سياسى دولت-ملت با ضمانت تأمين حقوق شهروندى استوار مى شود.


اين ويژه گى ساختار و نهاد دولت در غرب محصول انديشه ها ايست كه اساس سامان بخشى زندگى اجتماعى و فردى استوار بر محور كشفِ حقيقت، الگوهاى شيوه زندگى را مى سازند؛ از اينرو نهاد دولت امرى ايجابى و عقلائى و مربوط به آن نوعى از انديشيدن است كه زندگى حقيقى و حقوقى در آن بازتوليد مى شوند و سبك هاى جديدى را مى آفرينند.

با وجودى كه ايران پس از گذر از دوران باستان همچنان يكى از كشورهاى بزرگ درگير در مناسبات جهانى بود اما با مناسبات جديد ناشى از تفكر غرب و دولت هاى برآمده از آن بيگانه و در وفادارى به نظام ارزشى سنت ها از خود جان سختى نشان داده و با صلابت بود. بقايا و مرده ريك نظامات پيشامدرن تا دوره پهلوى ها و جمهورى اسلامى دامنگير نظام سياسى ايران بوده و از آن متأثر مى شده است. در اين دوران ايرانيان با دولت به مفهوم مدرن يعنى مفهوم ارزشى دولت- ملت كه فضاى مشاركت همگانى بر سرنوشت خود از طريق نهاد هاى جامعه مدنى، که این نیز عنصر حقيقى آن را تشكيل مى دهد، مواجه نشدند و اين نشان مى دهد انديشه إيرانيان از حد فرمانروایی پادشاهى و ولايى كه توانمندى تشكيل بنیان های دولت-ملت را داشته باشد، فراتر نرفته است. شهريارى در ايران مبتنى بر دو عنصر دين و سلطنت كه هر دو، دو ركن اساسى استبداد بر نظام مناسباتى شاه- رعيت و فقيه- امت بوده است بطور مستمرتمركز قدرت را در رأس حكومت بازتوليد مى نمود و به شرايط سلبیِ فرسودگى نظام بى كفايت سياسى در ايران منجر نمی شد.

تهاجم غرب به شرق كه از قرن ها پيش آغاز شده بود و منجر به تشكيل برخى كشورهاى مستقل داراى ارتش و حكومت در چهارچوب زيست-جغرافيايى، شد، به معناى توانايى براى فرايند شكلگيرى دولت-ملت نبوده است و ارزشهاى گذشته همچنان استيلاى خود را بر فرهنگ شرقيان از جمله ايران حفظ كرده بود، اين ارزشها و باورها ممانعت جدى بر سر راه سكولاريزاسيون بود هرچند عنصرى از آن ظاهر گشته بود. اين ممانعت و كمبودها به نظام بى كفايت سياسى استمرار بخشيده و مشاركت عموم مردم را از جميع جهات ناكام می گذاشت و بى مسئوليتى ملت در شكل جامعه ای با نظام توده وار تداوم يافت و به مسئوليت دولت مستقل نيز خدشه وارد شد و تفكيك مسئوليت بين دولت و ملت صورت واقعی نیافت. بدينسان نيز تفكيك قوا انجام نگرفت و اصل تمركز قدرت در ساخت قدرت حكومت تداوم یافت و بقاى خود را ضمانت نمود.

دو عنصر دين و سلطنت مطلقه در حاكميت پهلوى ها در فرم و قدرت فرمانروايى شاهنشاهى، قرار بود تا "عظمت" ايران را در يك اقتصاد شكوفا(تو بخوان اقتصاد تك محصولى) واكسينه كند اما فقدان مشاركت مردم كه اين نيز نيازمند بازسازى نيروى انسانى، تربيت و آموزش بود و نيز ممانعت از مشاركت مردم در امر سياسى كه تكثرگرايى حزبى اهم آن بود و هست، نشان داد كه اين "عظمت" و " شكوفايى" حبابى بيش نبود؛ پيروزى انقلاب اسلامى و تأسيس جمهورى اسلامى اين حباب را تركاند.

تفكر "شهريارى" و "عظمت ايران" در پيوند دين و سلطنت مطلقه، طبعأ با تشكيل سازمان ارتشى نيرومند همراه بوده و بودجه عظيمى را به خود اختصاص مى داد، اين بودجه از كيسه مردم برداشته مى شد و عليه خود مردم بكار مى رفت. ارتش هاى شاهنشاهى در ايران قبل از اينكه در دفاع از ميهن در مقابل تهاجم بيگانگان باشد در جهت سركوب مردم خود بوده است.

از اينرو مردم بايد تابع اميال ها و مقاصد شاهان مى بودند، نظام "شهريارى" و گره خوردنش با " عظمت ايران" بدون تابعیت و خدمات مردمی به آن ممكن نبود. هر دو ركن اساسى استبداد در ايران، يعنى دين و سلطنت كه در عمل عهد اخوت و برادرى بسته بودند، جاى مهمى را در فرمانروايى شاهنشاهى اشغال كرده بودند. انديشه استمرار يافته " سلطنت موهبت الهى" و يا " شاه سايه خداست" ناشى از همين برادرى دين و سلطنت بوده است و با ادغامى از اين دو بود كه تمركز قدرت در فرمانروايى شاهنشاهى، قلمروهاى فتح شده را در يك واحد مركزى گرد هم مى آورد ضمن اينكه هر قلمرو قومی تابع آداب و رسوم خود بوده اند و آنها را به جا مى آوردند اما اين مسئله از تلاش براى تحكيم سلطنت مطلقه و تمركز قدرت كه منشأ استبداد بود، نمى كاست.

يكى از ويژه گى هاى تفكر "شهريارى" و " عظمت ايران" تقويت نيروى ارتش و اختصاص بيشترين امكانات مادى و معنوى بدان بوده است. بواسطه همين ويژگى در طول تاريخ فرمانروايى شاهنشاهى چه پيش از اسلام و چه پس از آن بود كه در عين توجه بى شائبه به سازمان نظامى، همزمان نه اينكه به وضعيت اسفبار زندگى معيشتى مردم وقعى نهاده نمى شد بلكه مردم بار اصلى هزينه هاى سازمان نظامى كشور را به دوش مى كشيدند و با پرداختن ماليات سنگين مى بايست تأمين كننده هزينه هاى لشكركشى هاى شاهان باشند. سيد جواد طباطبايى در كتاب " ديباچه اى بر نظريه ى انحطاط ايران" در حمله ايران به هندوستان مى نويسد: پس از فتح هندوستان( از سوى نادر شاه) و با غارت ميليون تومان پول مى توانست مردم ايران را از پرداختن ماليات هاى كمر شكن معاف دارد، در حاليكه كشاورزان، افزون بر پرداخت ماليات هاى سنگين، ناچار بودند نيرو و جان خود را در اختيار او قرار دهند"

بطور كلى تفكر فرمانروايى شاهنشاهى در ايران در هر دو فرهنگ زرتشتى و اسلامى بر اصل فرمانده و فرمانبر استوار بوده است و اين معنا يش آن است كه در اين نوع دستگاه فكرى و سياسى، مردم بطور مستقيم و غير مستقيم بر سرنوشت خويش حاكم نيستند. اين نوع تفكر به لحاظ مضمون حكومتى تا اسقرار جمهورى اسلامى تداوم يافت و همه ى مشخصه هاى فرمانروايى اما اين بار به شكل دينى و خشن تر بر پيكره ى ايران نشست.

با چنين پيكره اى از تمركز قدرت در رأس فرمانروايى يعنى در نزد يك فرد و رقم خوردن سرنوشت قاطبه مردم به اراده او در زمان حكومت پهلوى و حاكميت فقيه، اين شكل و مضمون نظام سياسى در تضاد آشكار با كاركرد نظام ارزشى مدرن و دولت- ملت بوده است و نمى توانست و نمى تواند معطوف به مشاركت مردم در امر سياسى بوده و به انتخاب مردم در نوع مديريت سياسى بيانجامد. در واقع در نظام سياسى ايران دولت به مفهوم پيشبرد امر مردم و ضمانت كننده حقوق شهروندى ايفاى نقش نمى كند بلكه بالعكس اين مردم هستند كه بايد خادم و مطيع فرامين و فرمان هاى يك فرد باشند زيرا فرمانرويى چه از نوع شاهى و چه فقيه يعنى تمركز قدرت سياسى در رأس هرم قدرت که مهمترين و با صلابت ترين اعتبار نهاد قدرت محسوب مى گردد.

در فرمانروايى پادشاهى پهلوى اول و دوم و فرمانروايى فقيه، دولت به مفهوم جميع نهادهاى داراى مسئوليت هاى مستقل از نهاد هاى ملت و جامعه مدنى نمى توانسته بوجود آيد، زيرا نهاد هاى دولت و ملت يكجا مجموعه اى از تمركز قدرت بوده است و تفكيك آنها تنها از طريق شكستن چنين قدرتى ممكن بود. در ساخت قدرت سياسى و مدنى ايران تمايل به چنين تفكيكى هويدا نشد.

انديشه فرمانروايى شاهنشاهى و محتواى دينى چنين فرمانرويى اى بنا بر خصلت و ويژه گى عنصر درونى آن داراى آنچنان ظرفيتى بود تا که تداوم آن به يك حكومت دينى نظير جمهورى اسلامى امری طبيعى و قطعى باشد. "شاه سايه خداست" كه در دوران پهلوى ها تبليغ مى شده حاكى از آن است كه تفكر شهريارى در ايران در شكل دينيت تداوم يافته و عنصر مدرنيت كه وجه مهم آن مشاركت شهروندان در امور خود از جمله امر سياسى است، تحت الشعاع دينيت قرار گیرد.

چنين دستگاهى از تفكر فرمانروايى بوده است كه مانع بوجود آمدن اشرافيت مستقل در ايران مى شده آنگونه اشرافيتى كه در اروپا قبل از پیدایش و ساخت نظام مدرنيته در تخالف با سلطنت و كليسا و مستقل از چنين آرايشى بوجود آمده بود. از درون اين اختلافات بود كه مسير آزادى و دموكراسى در اروپا گشوده شد و ساختار نظام دولت-ملت پيكر گرفت.

نیکروز اولاد اعظمی
niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد