از آنچه شما رنج می برید , بر ما پوشیده نیست. برای اینکه ما دوستانی با درد مشترک باشیم , لازمه اش اینست که یکدیگر را آنطور که در درون ما می گذرد درک کنیم. وقتی زبان شما را فرا می گیریم و با شما سخن می گوئیم , یعنی اینکه به فرهنگ شما نزدیک شده ایم. و می خواهیم مانند شما بیندیشیم. در حالی که فاصله بین ما وسیع و عمیق است.چرا در مسیرراه موانع ایجاد می نمائید ؟ و برای عبور از موانع , هزینه های دشواری را بر ما هموار می کنید؟
برای ما مدام از نبود قانون پناهندگی , نبود آلترناتیو هائی که بتوانید با حداقل آن این خیل عظیم پذیرفته شده را سامان دهید, می گوئید. اما همچنان سیستم اداری تان درب هایش گشوده و پلیس , شبانه روز در صد د اینست که تمام مسیر های عبور از خاک ایتالیا را مسدود کند تا پای پناهجو به کشور هائی که قانون پناهنده وجود دارد نرسد؟ این همه تلاش شما برای اینکه ما در کشورهای دیگر به جقوق واقعی مان نرسیم چیست؟ از چه چارچوبی دفاع می کنید؟ با چه شرایطی و از که دستور می گیرید و سعی در خفه کردن مجرای زندگی ما تلاش می کنید؟
این را باید بپذیرید که ما شرایط بسیار دشوارتری را پشت سر گذاشته ایم و لایق زندگی بهتری هستیم.
بگذارید شما را دوست بداریم.
پناهجویان که از دوستان و همقطار هایشان وصف کشور ایتالیا را شنیده اند , نمی خواهند در اینجا خود را به پلیس معرفی کنند و تمایل دارند به کشور دیگری در قاره اروپا بروند و این حق طبیعی شان است. کشور های بلا زده و پر از بحران را پشت سر گذاشته , با مرگ دست و پنجه نرم کرده وو قتی از شما می گریزند , در مکان هائی که به قرق خود در آورده اید , یک گردان پلیس شما, پناهجو را مانند قوچی زخمی به دام می اندازند و در انظار عمومی با ضرب و شتم دستگیر کرده و به اداره پلیس برده اثر انگشت اش را بر می دارند که , چه شود؟ او را محکوم به ماندن در سرزمینی می کنید که خود اذعان دارید قانون پناهنده وجود ندارد! این کارارزشمند اثر انگشت ! , چه مبلغی از قانون " دوبلین " یا تعهدات با اتحادیه اروپا را شامل می شود؟ برای پناهجوئی که فردا در خیابانها سرگردان است.
مگر چند بار دنیا می آئیم که بخواهیم شرایطی را که شما برای ما مهیا می نمائید را تحمل کنیم؟ ما فراریان , تبعیدیان , پناهجویان , گرسنگان و جویای کار و نان , وقتی سرزمین های ما از هجوم اربابان سرمایه با کمک دولت ها, و حکومت های که در فروش سرمایه ها ی ملی ما پایبند هیچ اصول و قاعده انسانی نیستند چه باید بکنیم؟ در باره سرنوشت تک , تک ما که از مناطق پرآشوب و خطرناک می آئیم , در کنفرانس ها و اجلاس ها تصمیم می گیرید و انواع ماده و تبصره را بر اندام ناساز ما روی کاغذ هموار می کنید. تفاوت ها را ما با گوشت و پوست و استخوان خود درک می کنیم.
این چه نیروئی است که می کوشد , ایتالیا را برای ما سرزمین دشمن , مهیا سازد؟
ما برای افشای این دست های نابکار که , با چهره نظم بخشیدن به فضای عمومی , اما با تزریق راسیسمی پنهان در جامعه که هر جا رد پائی از خارجی به هر عنوانی است تلاش می کند , جزو وظیفه خود می دانیم.
بگذارید شما را دوست بداریم.
دوستان ما , همان هائی که برای رسیدن به حقوق ما تلاش می کنند , وقتی در برخورد ها به بن بست می رسند با یک جمله خود را خلاص می کنند: اینجا ایتالیاست! یا ایتالیا این طوری است!
در کانون های رسیدگی به حقوق شناخته و نا شناخته ی پناهجو , با تمسخر به ما می گویند, "ما نمی توانیم حکومت های کشور های شما را عوض کنیم و تغییری در وضعیت شما بدهیم"
اما شما می توانید لااقل کمی انسانی تر فکر کنید. وقتی پای امضاء تعهدی می روید در کشور خود آن را قانون کنید و سیل بیشمار فراریان جان بدر برده که , تمامی شان علیرغم میل ماندن در سرزمین تان ثبت نام کرده اید را, در پناه خود قرار دهید!
از قاره ها و کشورهای متفاوت با فرهنگ ها و زبانهای گوناگون آمده ایم.در درون ما , همۀ آن چیزی که سبب کَندن ما شد , با ما , تا آخرین روز حیات ما , جان دارد و بهمراه علائق و نیاز های ما بسر می برد. شما نمی توانید آنچه را که نتوانستیم در میهن خود بدست بیاوریم و برای تداوم آن در جائی که سکنا گزیده ایم , تلاش می کنیم , از ما بگیرید و ما را مبدل به مترسک هائی نمائید که فقط شبانه روز بفکر دریافت غذای بسته بندی , انتظار کشیدن 8 یا 10 ماهه تکرار کارت های اقامت بی فرجام , سپری کردن در داخل کمپ ها بدون امکانات حداقل انسانی همراه با سیستمی که زبونی , سرخوردگی ..... را پرورش می دهد.
زندانیان سابق فلسطینی که تجربه زندانهای اسرائیل را با خود دارند, شکل اداره کمپ هایتان را در ارائه خدمات حداقل , مانند زندانهای اسرائیل . همراه با نوعی تحقیر و مرگ تدریجی هویت درون و از نظر جسمی تحلیل قوا و بی تحرکی در اختصاص جیرۀ غذائی محدود می دانند.
زندان بدلیل اینکه , قوانین زندان حاکم است و مجریان اش از نگهبان , زندانبان و سر انجام روابط بین زندانیان , مجموعا فضائی را در حیات بیرونی به نمایش می گذارد که از درون زندان نسج یافته است. زندان محل مجازات است . زندانی بدلیل عقایدش به بند کشیده شده است. در کشاکشی که زندانی در درون زندان با قانون زندانبان دارد, قالبی خاص از او می سازد. این قالب سخت و در محیط فشار با عدم دسترسی ارادی به بسیاری از نیازها و تمایلات و وجود دیوار های متعدد ,از کنترل نور, صدا, هوا, غاری را برای ادامه حیات زندانی تدارک دیده اند. این به مقاومت زندانی بستگی دارد به زندگی درغار تن دهد یا از روی موانع پرش کند.
گردانندگان محیط های کمپ و زندان ها , از یک قانون پیروی می کنند, مطیع کردن , هر یک با تجاربی که در طول سالیان متمادی با خلق و خو های متفاوتی بر خورد داشته اند به یک جمع بندی ممکن رسیده اند و آن را منشوری جهت هدایت پروژه شان در آورده اند.
زندگی در کمپ , زندگی در یک زندان با درب بازاست.
در درون کمپ فاقد مالکیت شخصی هستید. جز لباسی که بر تن دارید هیچ چیزی از آن تو نیست. اتاق ها فاقد قفل و در هر ساعت شبانه روز چه در اتاق باشید چه در اتاق نباشید , محل زندگیتان مورد بازرسی قرار می گیرد. بارها کشمکش و نزاع رخ داده است . بارها وسایل به سرقت رفته است. از موبایل, ساعت مچی , کفش و لباس و لب تاب که به تعداد محدود بعضی از پناهجوها دارند. بارها اعتراض کرده ایم از این گونه برخوردهایشان و متذکر شده ایم باید مانند ایتالیائی های جنتلمن درب بزنید و اجازه بگیرد داخل اتاق شوید.!در کنار این برخوردها , نبود امکانات از قبیل تلویزیون , اینترنت , کتابخانه, سالن استراحت عمومی , این جمع نا متجانس را محبوس در اتاق ها کرده و شبانه روز در خود می لولند. عدم دسترسی به کار , بهره مند نبودن از حداقل پول که به نیازهای ابتدائی خود سر وسامان بدهند که شامل شامپو, صابون و تیغ اصلاح را در بر می گیرد , خود بخود دوری گزیدن از جمع و فرار از واقعیت ها و پناه جستن به درون خود و تخت خواب و اتاق که روزها را بدین منوال سپری می کنند. برای دکتر روان شناس کمپ و کارکنان این نوع روحیه نه تنها مد نظرشان نیست , از شیوه برخورد های خود رضایت هم دارند.
آنها حتی برای تعویض ملافه پناهجو ها, روشی کاملا شکننده ای را به اجراء در آورده اند. در هر پنجشنبه صبح ساعت 6 به تعداد 20 نفر ملافه شسته شده را برای 200 نفر در نظر می گیرند و هر پنجشنبه با تکرار این سریال به تعداد اعتراض ها توجه کرده مدل کارشان را تغییر می دهند. پناهجو عاصی , بیکار, نبود اساسی ترین مسائل حیات اش در بیرون از کمپ , جز ناسزاء گویی و تخلیه خشم فروخته , کار دیگری را انجام نمی دهد. انهائی که توانائی شستشو با ماشین لباس شوئی که 2 یوروهزینه اش می شود را دارند خود اقدام به شستن ملافه هایشان می کنند مابقی حتی ماهی یک بار به این کار تن نمی دهند چراکه مسائل پیچیده تری در درون شان موج می زند و انها به بهداشت شخصی اهمیت قائل نمی شوند. برای مدیر کمپ و کارکنان, بهداشت در کمپ ابدا مسئله نیست. سوسک حمام بیداد می کند. در بازرسی های خود در اتاق ها بارها شاهد بوده اند اما انگار سوسک ها هم جزو آمار است. برای آنها تنها آمار تخت ها , تعداد نفرات, چند بسته غذای بسته بندی شده و اعلام به کمون ( شهرداری) مربوطه و تحویل تعداد دیگری پناهجو و جابجا کردن تخت های دیگر که اینک به 8 عدد تخت درهر اتاق ها رسیده و تقسیم غنایم از حقوق این اسیران بین خود جزو مسئله محوری شان است.
پناهنده در کشور ایتالیا یک سوژه و پروژه است.
برای روان شناسان, جامعه شناسان, دولت در برخورد با قوانین اتحادیه اروپا, پلیس که حیات خود را در امنیت جامعه جستجو می کند, مافیا , که بالاترین سود را از نیروی کار ارزان شان بهره مند می شود و خیل کوتوله هائی از هر ملیت , چه ایرانی, پاکستانی, بنگلادشی, رومانی از زخم پهلوی این خیل بیشمار برده های مدرن به نوائی برسند.
آنچه ما را از هم متمایز می کند, چگونه بر خورد کردن با درد هاست. مشکل موجود قبل از آمدن ما در کشورشما حیات داشت.بجای پرداختن به رفع این پدیده , از ما پل برای عبورنسازید. آفرینندگان این بحرانها , سالهاست هجوم به دستاورد ها ی دیرینه تان در تمام عرصه ها مشغول بوده اند. میلیون ها مهاجر و پناهنده در خلاء ناشی از جنگ پنهان میان لایه های مختلف اجتماعی به حیات دشوار خود ادامه می دهند. و امید این دارند که در تلاش شما جهت حل مشکلات فی مابین می توانند دستی باشند و گوشه ای از کار فرومانده را , بر عهده بگیرند.
بگذارید شما را دوست بداریم.
کاوه بنائی ــ رم
