اگرچه از تو دورم
بسیار دور.
زندگی ظریف و گذران شکننده است.
ولی قلب من می زند-
علیرغم خشونت، بیعدالتی، جنگ.
کسی در پس پنجره
ناظر تردد خیابان است.
در تاریکی شب، حادثه در شرف اتفاق است.
دیوارهای شب فرو خواهند ریخت.
خفقان سکوت شکسته می شود.
آوار رهایی هوار می شود.
باد صدای او را
به پنجره می آورد.
به گوش تنهایی پس پنجره.
زندگی
این پرنده است بر شاخه چنار.
برای لحظه ای می خواند
سپس خالی جای او بر شاخه چنار-
نبود خواندن او در باد.
سکوت در گوش تنهای پس پنجره.
آب جو می برد با خود-
تصویر پرنده بر شاخه چنار را بدور.
03.07.12
خزان
دکتر بیژن باران
شکوفه های آبی ستارگان
بر شاخه های پاییز درختان.
زورق آزاد زرد ماه سیر می کند-
در پس میله های زندان.
از غروب شرق
به ظهر شکوه آسمان
بسوی افول افق غرب
در سفر به دره نور سحر.
اردک تنها
در سوز سرد پاییز
بر موج آب
غوطه می خورد
در خاطرات گرم تابستان.
روزهایی در پیش اند
که تاسف امروز را باید خورد.
12.15.11
20/05/2012
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد