بدون شک یکی از عوامل اصلی برای ایجاد تغییر رادیکال در نظام سیاسی ایران، شکلگیری یک اپوزیسیون آزادیخواه حولِ محورِ اساسیترین معیارهای دمکراتیک میباشد. در میان این ارزشها، اعتقاد به انتخابات آزاد، سکولاریسم و حقوق مدنی، یعنی مبانی اصلی جمهوریت بسیار اهمیت دارند. در واقع هدف عمده برای اپوزیسیونِ آزادیخواه/ مترقی ایجاد یک جامعه دمکراتیک و مبتنی بر ساختار جمهوری، یعنی انتخابی بودن مدیران سیاسی میباشد. در صورت تشکل یافتن این بخش از اپوزیسیون، طبیعی است که افراد و طیفهای متنوع سیاسی، با گرایشهای مختلف عقیدتی خواهان ساختن جامعه نوین بر اساس موازین و مناسبات اقتصادی/ اجتماعی مورد دلخواه خود میباشند. در این صورت، از اوان سازمان یافتگی اپوزیسیون جمهوریخواه، میبایست برای اعضا و همراهان آن روشن باشد که برخلاف سیاستهای معمول در سازمانهای ایدئولوژیک، اعلام مواضع، قطعنامهها و پلاتفرمهای مبارزاتی از طرف این بخش از اپوزیسیون تنها میتوانند در محدودۀ مبانی کلیِ طرح شده در منشور آن ارائه گردند. برخی از افراد و جریانات در اپوزیسیون جمهوریخواه احتمالاً در رابطه با دیگر سازمانها و طیفهای سیاسی نیز فعالیت میکنند و طبیعی است که افقهای اقتصادی/ اجتماعی متفاوتی در پیش روی خود می بینند. برای مثال، بخشهایی با گرایشات سوسیالیستی در عین این که خود را جمهوریخواه میدانند، به احتمال زیاد مبارزات ضد سرمایه داری در حوزههای عقیدتی و پراکتیک را در اشکال دیگری نیز به پیش میبرند. همچنین جریانات دیگر مانند لیبرال- دمکراتها، سبزها، فمینیستها و نواندیشان مذهبی نیز در عین حفظِ تعلقاتِ سیاسی با گروههای مورد نظر خود، به موازات آن، مبارزات جمهوریخواهی را نیز به پیش میبرند.
مسئلۀ کلیدی در این جا توجه به ناهمگون بودن برخی خصلتهای ارزشی در میان مجموعهای از مبارزین جمهوریخواه است که به طیفهای متنوع سیاسی دیگر پیوند خوردهاند. در واقع، وظیفۀ اصلی در برابر این جنبش و درصورت انسجام یافتگی آن به صورت اتحاد و یا جبهۀ جمهوریخواهان، پیشبرد کارزارهایی برای برچیدن بساط جمهوری اسلامی با هدف جایگزینی یک جمهوری سکولار و مبتنی بر ارزشهای جهانی حقوق بشر می باشد. در رابطه با این هدف اصلی است که مبارزه برای احقاق حقوق دمکراتیک و افشاگری از سیاستهای سرکوبگرانهی جمهوری اسلامی و بسیاری از حرکتهای دیگر مبارزات، نیز اضافه میگردند. وگرنه به خاطر وجود تنوع ایدئولوژیک در این بخش از اپوزیسیون، تلاش جهت اعلام موضع گیریها و تهیه قطعنامههایی که عمدتاً بار عقیدتی و غیر ساختاری دارند به تلف کردن انرژیها و انگیزههای فعالین منجر گردیده، از ظرفیت و قوت در مبارزات برای نیل به آزادی و دمکراسی میکاهد. در واقع متمرکز کردن فعالیتهای اپوزیسیون جمهوریخواه حول محور موضوعاتی که آبشخور اصلی آنها گرایشات عقیدتی است به هدف اصلی این جنبش کمک زیادی نمیکند. طرح مباحث در رابطه با مسائلی از قبیل سمتگیری سیاستهای اقتصادی، فلسفههای اجتماعی و چگونگی توزیع جغرافیایی قدرتهای مرکزی و محلی در میان ملیتهای قومی در ایران تنها میتوانند نقش آموزشی/روشنگرانه و نه سیاسی/ ترویجی داشته باشند. گرچه دامن زدن به گفتمانها در بارهی مضوعات سیاسی/ اجتماعی و به ویژه این که آیا انسانیترین روابط اجتماعی را در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چگونه میتوان برقرار نمود، بسیار قابل اهمیت است. اما فراموش نگردد که این نوع مباحث عمیق در رابطه با فلسفههای اجتماعی، طبیعتاً بیشتر در میان گروههای منسجمتر سیاسی (ب.م. سازمانهای چپ، لیبرال– دمکرات و ملی مذهبی)، دامن زده میشود و در واقع در فردای انقلاب و استقرار یک ایران آزاد و دمکراتیک، شهروندان جامعه و گروههای اجتماعی آنها به دیالوگ، بحث و جدل و رقابتهای صلح آمیز عقیدتی، جهت پیدا نمودن مناسبترین آلترناتیوهای اقتصادی/ اجتماعی میپردازند. اما تا نیل به چنین جامعهای، وظیفهی عمده در مقابل طیفهای وسیع مردمی در اپوزیسیون، همگرایی و اتحاد حول محور کلیترین اصول مربوط به ساختار سیاسی و موازین حقوقی در ایران آینده و نه لزوماً موضوعات فلسفی/ عقیدتی، یعنی ترجیحاً ایجاد یک نظام جمهوری سکولار و مبتنی بر ارزشهای جهانی حقوق بشر و پایبند به پلورالیسم سیاسی میباشد. امید است که پس از گذشت بیش از 30 سال از عمر نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی، اهمیت این مسئله، یعنی نیاز مبرم به ایجاد تشکل وسیع جمهوریخواهان در میان اپوزیسیون، برای طرفداران آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی در ایران روشن شده باشد.
7 جولای 2012
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد