۱
رقص
غم زبرم کنار رفت
تاکه به رقص آمدی !
از دل ِ من ، قرار رفت
تا که به رقص آمدی !
رقص ، ترا ترانه کرد
شعله ی شاد مانه کرد .
با ز میان ِ عاشقان
جان ِ مرا نشانه کرد .
دست ، به دست ِ رقص ده !
باده به مست ِ رقص ده !
تا چوغزل، سُرایمت .
۲
دف
باز به میدان در آ !
ای دل ِ افروخته !
خنده ی این باغ را
رقص کنان ، کف بزن !
باز بر افراز ، سر
شادی ِ عشاق را
با همگان ، دف بزن !
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد