روز گذشته مراسم بزرگداشت سالگرد مرگ عزتالله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر در پاریس برگزار شد.
به گزارش سایت ملی-مذهبی، این جلسه با استقبال چهرهها ی گوناگون از طیفهای مختلف سیاسی و ایرانیان ساکن پاریس مواجه شد.
در این مراسم که به همت کنشگران ملی-مذهی خارج از کشور برگزار میشد رضا معینی ،اردشیر امیرارجمند،حسن فرشتیان، تقی رحمانی، مجتبی نجفی و معصومه شاپوری سخنرانی کردند.

رضا معینی از اعضای سازمان روزنامهنگاران بدون مرز اولین سخنران این مراسم بود.
او سخنرانی خود را معطوف به ارتباط این سه تن و «زندان» کرد.
او گفت مهندس عزت الله سحابی در شش دهه از عمر هشتاد ساله خود زندان را در دو رژیم و به ویژه در نظامی که خود در شکل گرفتن آن نقشی داشت تجربه کرد.
این عضو عالیرتبه سازمان گزارشگران بدون مرز ادامه داد : همواره زندان های عزت الله سحابی در دوره های خاصی بودهاند.در سال ۱۳۳۳ پس از کودتا، در اوج دهه ۵۰، پس از قتل عام جمهوری اسلامی ایران در زندانها در سال ۶۹، سپس در سال ۷۵ و بعد در سال ۷۹ و ...
رضا معینی همچنین گفت:آقای سحابی شصت سال در مرکز فعالیتهای سیاسی ایران بوده و از هر تحولی که در ایران صورت گرفته است سهم زندان وی محفوظ مانده است.
او سپس به هاله سحابی اشاره کرد که چند باری با وی در سالهای پایانی ده هفتاد و در پی دستگیری گسترده نیروهای ملی-مذهبی تلفنی صبحت کرده است.
رضا معینی در این زمینه گفت:یک بار ایشان از من پرسید ما تا به حال همدیگر را دیدهایم و من گفتم شاید، چون ما هم سن و هم دوره بودیم و احتمالاً در صف ملاقات زندایان قزل قلعه و یا صف گرفتن جواز ملاقا؛ چرا که هر دو در آن سالها تجربه داشتن زندانی در زندان را داشتیم.

رضا معینی مسئول بخش ایران،تاجیکستان و افغانستان سازمان گزارشگران بدون مرز در ادامه با اشاره به نقش هاله سحابی به ایجاد تشکل و اتحاد بین خانوادههای زندانیان سیاسی از سال ۷۹ به بعد گفت:ما پس از سال ۶۳ و تشکیل گروهی به نام مادران خاوران دیگر هیچگاه تشکل و انسجامی بین خانوادههای زندانیان سیاسی نداشتیم، اما در سال ۷۹ و با دستگیری گسترده و یکباره نیروهای ملی-مذهبی هاله سحابی به همراه فیروزه صابر و نرگس محمدی توانستند تشکل و اتحادی بین خانوادههای زندانیان سیاسی ایجاد کنند که تا به امروز ادامه دارد.
سپس معصومه شاپوری از نزدیکان هاله سحابی که او را « مسیح مونث » خواند با ذکرخاطراتی به خصایل نیک وی اشاره کرد. وی در ابتدا تاکید کرد اهمیت بیان این ویژگیها فقط فردی نیست ، بلکه این ویژگیها نیاز اجتماعی امروز ماست که به دنبال عدم خشونت و همزیستی ومدارا وآزادی هستیم.
وی گفت:هاله به دنبال انجام کارهای بزرگ نبود هاله به دنبال عناوین و تیترهای دهنپرکن نبود. اولین بار من عبارت «کوچک زیباست» را از او شنیدم.
این دوست هاله سحابی به مهربانی و عطوفت بی نظیر هاله اشاره کرد که در روز پیش ازشهادتش هم نگران آب و غذای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بود که منزل مهندس سحابی را محاصره کرده بودند.

وی با ذکراین نکته که هاله مهربان بود حتی با دشمنش، او را به نقل از رضاعلیجانی «مسیح مونث» خواند.
شاپوری با اشاره به صفات و ویژگیهای هاله گفت: او انسانی وقت گذار،مهربان، بدون کینه، باانصاف، با اخلاق، با گذشت و متواضع چون پدرش بود. از شادی دیگران شاد میشد. دوست داشت جنس ایرانی بخرد. بهترین چیزهایی که داشت رابه راحتی میبخشید. افراد را با بهترین صفتشان معرفی میکرد.هنگام دلجویی بسیار صمیمی این کار را می کرد. او انسان موثری بود که حتی بر بازجوی خود نیز در دهه شصت تاثیر گذاشت و او را متحول کرد. آن بازجو شغلش را تغییر داد و قران جیبی کوچکی هم به هاله هدیه داد. این قرآن را همه مان میشناسیم. همان قرآنی که هاله در دست دارد وبر پیکر پدر نشسته واز روی آن میخواند.
وی با ذکر خاطراتی از خصایل ناب و نایاب هاله براین نکته تأکید کرد که او با وجود همه این صفات لطیف انسانی ؛ بسیار شجاع بود و سازشکار نبود. او برای اینکه مسئولین قوه قضاییه را مجبور کند به حرفش گوش کنند و نامه اش را بگیرند خود را جلوی ماشین آنها انداخت و آنها را که معمولا بیاعتنا نمیایستادند و میرفتند مجبور کرد بایستند وبه حرفش گوش دهند.او در روز دستگیری اش در میدان بهارستان صریح ترین و تندترین شعاری که میشد نوشت را در دست داشت. او با ماموری که عکس پدرش را در تشییع جنازه مهندس از دستش کشیده و پاره کرده بود درگیر شد و از موضع پایین برخورد نکرد و مطابق این توصیه قرآن که میگوید «از بهترین چیزهایی که دارید و دوست دارید ببخشید تا به نیکی برسید»، و هاله در همه عمرش آن را عملی میکرد ، در آخرین صحنه زندگی اش هم جانش را که بهترین چیزی بود که داشت در این راه گذاشت و به این ترتیب آخرین صحنه زندگی خود را آنطوری که دوست داشت به پایان برد.با صبوری اما با مقاومت .

سومین سخنران این مراسم که مرتضی کاظمیان مجری آن بود ، اردشیر امیرارجمند، مشاور عالی میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید بود.
اردشیر امیرارجمند در ابتدای سخنرانی خود از همه حضار خواست به احترام این سه تن به پا خیزند و یک دقیقه سکوت کنند.
سپس گفت: من میخواهم در ارتباط با خانواده سحابی از تجربه شخصی خودم بگویم.من در سن نوجوانی، به عنوان کسی که حس مذهبی داشت و از سویی میخواست با دنیای روز پیش برود و به سؤالات جدید دنیای مدرن پاسخ دهد به دنبال مدلی بودم که آن را در دکتر سحابی یافتم. دکتر سحابی پدر مهندس سحابی چراغ و نور برای ما بود.من مدیون این بزرگان بودم و دکتر سحابی برای ما نعمت بزرگی بود.
امیرارجمند چنین ادامه داد:سالها گذشت تا سال ۸۲ که باز هم فردی از این خاندان بر من تأثیر گذار بود.طی سالیان سال، کسانی بودند که همواره از عدالت اجتماعی حرف بزنند، اما بسیار کم افرادی بودند یا اساساً نبودند کسانی که از آزادی و حقوق بشر صحبت کنند، آنهایی هم که از آزادی حرف میزدند غالباً منظورشان آزادی خودشان بود و نه همه و آزادی برای همه.کسی از تکثر صحبت نمیکرد .اما از معدود کسانی که در این زمینه حرف میزدند و به آن معتقد بودند و در آن زمینه عمل میکردند مهندس سحابی بود. مهندس سحابی که تا آخر عمر هیچگاه در عرصه سیاست کاری غیر اخلاقی انجام نداد.
من در این سالها ملاقاتم با آقای سحابی به دوبار محدود میشود.اما در این ملاقات ها به نکتهای که پی بردم این بود که در عالم سیاست در ایران بین حرف و عمل فاصله ای بسیار زیاد و شکاف عمیقی وجود دارد، سیاستمداران غالباً چیزی میگویند، چیز دیگری فکر میکنند و اساساً و نهایتاً کار دیگری انجام میدهند . اما مهندس سحابی اینطور نبود.
وی در ادامه گفت:در سالهایی که در دهه هفتاد مهندس سحابی در زندان بودند و به شدت شکنجه شده بودند ما بسیار ناراحت بودیم و همواره سؤال من از هم دوره ای های ایشان و کسانی که ایشان را می شناختند – ولو با افکار ایشان مخالف بودند - این بود که چرا اعتراض نمیکنید؟ من همواره این سؤال در ذهنم بود که چرا دیگران جرأت نمیکنند به شکنجه ایشان و زندانی کردن ایشان اعتراض کنند؟ افرادی که اینقدر دم از اخلاق دینی میزنند چرا به شکنجه ایشان اعتراض نمیکنند؟ و این سکوت برای من دردآور بود.
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در ادامه عنوان کرد:وقتی از زندان آزاد شدند در یک ماه رمضانی، جلسات آموزش مبانی حقوق بشر توسط نیروهای ملی-مذهبی برگزار میشد که من در آن جلسات پیرامون آزادی و مهندس سحابی پیرامون عدالت اجتماعی صحبت میکردیم . نکته قابل توجه آنکه،با اینکه ایشان از نظر جسمی بسیار شکسته شده بودند اما بسیار منظم در جلسات شرکت میکردند.اولین نفری بودند که در جلسه حاضر میشدند و سر موقع نیز میرفتند. من در همین جلسات بود که با شکستهنفسی و افتادگی ایشان بیشتر آشنا شدم.
وی در نهایت به این نکته اشاره کرد که در زمان حادثه کوی دانشگاه یکی از دوستان به من گفت این مهندس سحابی برای چه این کار ها را میکند تا دانشجویان را آرام کند. او از هر دو طرف در آن زمان مورد هجمه واقع شد. اما او این شجاعت را داشت که حرفی را که درست می دانست و موضع خود را اعلام کند. این کار شجاعت است.
در ادامه این برنامه که به همت کنشگران ملی-مذهبی خارج از کشور برگزار شده بود مجتبی نجفی از شاگردان هدی صابر برای حاضرین از هدی صابر و خوانش اجتماعی او از سیاست سخن گفت .

این فعال جنبش دانشجویی با اشاره به تلاطم ها و حادثه های بزرگ در ماه خرداد، خرداد 1390 راخردادی تراژیک، اندوهناک و در عین حال غرور آفرین و الهام بخش عنوان کرد و باتجلیل از شخصیت مهندس سحابی به عنوان نماد پیوند اخلاق و سیاست که 60 سال بی وقفه در خط مقدم تحولات مبارزه کرد گفت:«مهندس سحابی سخت ترین وظیفه یک روشنفکر را برعهده گرفت که همان پیوند میان اخلاق و سیاست است.او در این سال ها نه تن به فساد داد و نه به تنزه طلبی روی آورد و نه تسلیم فشار و زندان و بازجویی شد. رفتن مهندس فاجعه بود و پرکشیدن هاله دخترش در روز مراسم تشییع پدر تراژدی ، زیرا دختر با رفتنش مظلومیت پدر را به تصویر کشید. یعنی اینکه سحابی هم در حیات و هم در مماتش باید تاوان آزادی و استقلال ایران را میداد.»
این فعال ملی- مذهبی سپس با حماسه خواندن شهادت هدی صابر توضیح داد که چرارفتن هدی صابر و شهادتش اینگونه برای کسانی که از نزدیک با وی مراوده داشتند سنگین است. وی هدی صابر را مدل تحققی انسانی معرفی کرد که شریعتی در کتاب هایش معرفی کرده است. انسانی که آماده فداکاری و ایثار تمام داشته هایش برای خدمت به مردم است. انسانی که راه رسیدن به خدا را احقاق حقوق مردم و تلاش برای کمک به آنها بدون منت می داند. انسانی بی قرار برای ساختن که نه تن به فشارهای قدرت می دهد و نه حاضر به انزوا وکناره گیری از صحنه حوادث است.

نجفی در ادامه دلیل دوم خود را برای غمناک بودن شهادت صابر کمیاب بودن گونه ای از روشنفکری ایرانی معرفی کرد که هدی صابر عرضه می کرد. روشنفکری که در غفلت جامعه و روشنفکران به حاشیه ها می رود تا از حذف شدگان و مطرودان و بحران زده هایی سخن بگوید که به فراموشی سپرده شده اند. وی با اشاره به اقدامات هدی صابر در سیستان، خوزستان و فعالیت هایش درجنوب تهران و برگزاری مداوم کلاس های آموزشی ؛ این روشنفکر ملی-مذهبی را نماد نوعی خوانش اجتماعی از سیاست عنوان و تاکید کرد:« هدی صابر به تقویت ایمان ها در عرصه طوفان خیز ایران و توجه به عدالت اجتماعی برای تحقق حقوق انسانی توجه ویژه داشت وصورت مسئله اصلی اش نه سرنگونی نظام سیاسی بلکه توان افزایی اجتماعی از طریق تعاملمستمربا بحران های اجتماعی بود.» به اعتقاد نجفی ، صابر معتقد بود میلیون هامعتاد، روسپی ، جوانان بحران زده، کارگران شرمنده از فقر صورت مسئله اصلی ما هستند و باید با توانمند کردن آنها دست قدرت طلبان را برای سوءاستفاده از جامعه بحران زده مان کوتاه کرد.
مرتضی کاظمیان مجری این مراسم سپس به ذکر نامه ای اشاره کرد که دوستی از ایران در آن گفته بود در مسافرتش به زاهدان دیده بود که چگونه بچه های فقیر و محروم آنجا که از نزدیک هدی و کارهایش را دیده بودند اورا میپرستیدند وبه شدت دوستش داشتند.

در ادامه این مراسم دکتر حسن فرشتیان صحبتهای خود را با فیلم کوتاهی که به تازگی از آخرین ساعات زندگی و سپس دفن شبانه هاله سحابی توسط سایت ملی-مذهبی منتشر شده است منطبق کرد.
پس از پخش این فیلم در سالن، وی گفت:در این فیلم از سویی خشونت را میبینم و از سویی دیگر مهربانی و ملاطفت هاله را .او حتی به فکر آب و غذای کسانی است که خشونت میکنند.
او گفت:من قصد نداشتم دیگر این فیلم را ببینم اما در اینجا دوباره مجبور شدم و ادامه داد:این فیلم عصاره سه نسل است.
حسن فرشتیان بر اساس سوره عصر و آیه «ان الانسان لفی خسر » گفت همه انسانها در خسران و زیان هستند.اما آنان که برنامه و طرحی برای زندگی خود دارند عجله و شتابی ندارند و تنها کسانی در این میان پیروزند که نه تنها صبر میکنند بلکه تولید صبر میکند و عزت الله سحابی از جمله کسانی بود که نه تنها در برابر مشقات و ستمهای خود صبر کرد بلکه تولید صبر برای دیگران نیز کرد .او صبر آفرینی کرد. او گفتمان رواداری را ایجاد کرد.
وی ادامه داد سحابی پلی بود بین نسل مصدق تا نسل جنبش سبز، او پلی بود بین دوستان مذهبی و غیر مذهبی ،میان کنشگران داخل و خارج.
این دانش آموخته حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به نامه سه سال پیش مهندس سحابی خطاب به ایرانیان خارج از کشور گفت:او در آن نامه از ایرانیان خارج از کشور خواسته بود تندروی نکنند.بسیاری در آن زمان شعار برانداختن خودکامه را میدادند اما او در فکر برانداختن خودکامگی بود نه اینکه خودکامه ای برود و خودکامه دیگری جانشین او شود . طرح سحابی برانداختن خودکامگی بود.
و نهایتاً آخرین سخنران این برنامه تقی رحمانی بود.

تقی رحمانی عضو شورای فعالان ملی-مذهبی گفت: مهندس سحابی را میشد همه جوره و از هر زاویهای نقد کرد . او به نقدها گوش میکرد و تنها جایی که نمیشد با او چانه زد تمامیت ارضی ایران و منافع ملی بود.
وی ادامه داد: زمانی که همه در برابر لیبرالیسم پرچم زمین انداخته بودند او همچنان سوسیال - دمکرات باقی ماند و البته به نگاه استالینیستی احزاب چپ نیز انتقاد میکرد.
او بود که نام ملی-مذهبی را انتخاب کرد، آن هم درست در زمانی که همه خود را با اسلام تعریف میکردند، او بود که بر هویت ملی تأکید کرد.
زمانی که هیچکس به فکر عدالت و اقتصاد نبود و همه به فکر توسعه سیاسی بودند او بود که پرچم توسعه را برافراشت و بر نیاز به توسعه اقتصادی همزمان با توسعه سیاسی تأکید کرد.
این فعال ملی- مذهبی در ادامه از به روز بودن مهندس سحابی سخن گفت و اینکه برای او رسیدن به دموکراسی وسربلندی ایران مهم بود. مهم نبود که رهبر یک حرکت چه کسانی باشند. مهم این بود که در مسیری راه بروند که او معتقد بود و به دموکراسی و نجات ایران منجر می شود.البته این ویژگی نیاز به دریا دلی دارد . او از کسانی حمایت کرد و دنباله شان راه افتاد که خودش از آنها خیلی باسابقه تر و با تحربه تربود.
تقی رحمانی همچنین به این نکته اشاره کرد که مهندس سحابی به دنبال ایجاد جبهه بود و از این رو بود که ملی-مذهبی هم حزب نیست یک جبهه است.
این برنامه با همخوانی سرود ای ایران به پایان رسید.