logo





سه شعر

پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۷ ژوين ۲۰۱۲

رضا بایگان

Reza-Bayegan2.jpg
چون تو هستی


حضور توامشب چه لذتی ست
پیراهن دشت رنگ تو
سوغات از آب گذشته است
با بو بادِ بی دردی
و نم اشکِ حسودان

چه پر ستاره شبی ست
وگرچه ابر سیاهی چادر برسر جاده کرده
و باران چشم انتظار تا غرق آبش کن
باز حضور تو خود ستاره ایست
پر نور و
بی نورهیچ ستاره ای
چه پر ستاره شبی ست

چون تو هستی
المان ۲۲ مای ۲۰۱۲

********

زمستانک

این زمستانک سرد
چه بلایی به سر ما آورد .

لخت از برگ بشد ، قامت خوش رقص درخت
پنجره یخ ببستی شب و روز
و زمین از چمن خود دلگیر
باغ از میوه تهی
و خیالم همه خام
و امید، سرگردان
به قندیلکِ آویختهِ بدادیِ ، دل خویش .

این زمستانک سرد
چه بلایی بسر ما آورد .


رضا بایگان
المان آخرین روزهای زمستان ۲۰۱۲
باسردرد سرماخوردگی

********

نه زرد و نه آبی


نه زرد و نه آبی

شاید قصه ای ،
دست مایه گرفته
از نجابت خورشید ؟
(که بی هیچ چشم داشت
شب را به خانه اش روان میدارد ).

نه زرد و نه آبی

شاید چند کلام از جادو ؟
(که کهنه تر از آن را
هیچ خدایی درباورش ندارد) .

نه زرد و نه آبی

شاید چند حرفِ در باغچه پنهان ؟
(که مادر شیرآبه ورا
به دهان کودک می ریزند
تارنگ رفقات وعاطفه در دل بماند) .

نه زرد و نه آبی

شاید بودن را به تجربه نشستن ،
در کنار فریاد و باد ؟
(که تا شمشیری بشکل تعمق
ارثیه جای مانده پدران باشد
تا که فرزندان سکون را از مرزچمن خانه دور سازند).

نه زرد و نه آبی
و یا شاید هیچ از هیچی که بتواند خود رنگی باشد ؟

نه و نه و نه و نه

شاید و شاید و شاید ،
امیدمان تنها بتواند بدانمان باشد ،
که . . . . . .

گذرپرندگان عاشق
وعبور باد بهاری
و جاری مهربانی
توانشان باشد
این کلبه را دوباره گرم بدارد .

رضا بایگان
آخرک های این زمستانک
۱۶/۳/۲۰۱۲

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد