باز هم بدیدنم آمد
در اتاقی تنگتر از یک انتظار
... و کوچکتر از یک گستاخی.
با قطرهای درد که روی طاقچه نهاد
شمعها خاموش شدند
و ذهن دیوار نیز بتدریج
از شعلههای تردید تهی گشت.
صدای رفتنش ،
واژههای پریشانی را ترک میکرد
و او چقدر باز هم
همسن خودش نبود .
***
نقاشی : کوری بارکسید، آمریکا