|
تلاش ــ اکنون که جنگ غزه با آتش بس به پايان رسيده است ارزيابی شما از جنگ و پيامد های آن چيست؟
د. ه. ــ آتش بس هنوز کاملا برقرار نشده است و حماس می کوشد با پرتاب موشک های گاهگاهی چنين وانمود کند که جنگ را برده و قدرت آن دست نخورده است. اما اين دور تازه جنگ نيز مانند همه جنگ های شش دهه گذشته اسرائيل و همسايگان عرب ش بی نتيجه قطعی بوده است. باز اسرائيليان در جبهه نظامی پيروز شده اند و در جبهه تبليغاتی شکست خورده اند و باز فلسطينيان سر پا مانده اند و يک جنگ ديگر عقب افتاده اند. پيروزی قطعی، از آن گونه که تا جنگ ويتنام هنجار عمومی جنگ ها می بود در جهان سراسر بهم بسته ما، با تلويزيون هائی که ۲۴ ساعته صحنه های جنگ را به صد ها ميليون خانه می برند نا ممکن شده است. تلويزيون بيش از هر رسانه ديگر، مسائل را در تنگ ترين و برنده ترين صورت خود عرضه می دارد. از سوئی مجالی برای ورود در جزئيات ــ که اصل موضوع است ــ نمی گذارد و از سوی ديگر عواطف توده های انسانی را به بالا ترين درجه بر می انگيزد. در چنين شرايطی جنگ نمی تواند دوره خود را بگذراند و زير فشار شورای امنيت و افکار عمومی نيمه کاره به پايان می رسد. گذشته از اين بردن جنگ گاهی بيش از باختن آن به زيان تبليغاتی برنده است ــ حتا کم تلفات دادن گناهی شمرده می شود. از همين روست که "واکنش بيرون از اندازه" به عنوان فرايافت تازه ای به اصطلاحات نظامی راه يافته است. در دوران کلاسيک جنگ، هيچ کس اعتراض نمی کرد که چرا يک طرف همه نيروی خود را برای بيشترين آسيب به دشمن و کمترين آسيب به خود وارد ميدان کرده است. آنچه جنگ را از حالت سرراست خود بيرون آورده جمعيت غير نظامی است. از جنگ دوم جهانی به اين سو غير نظاميان نه تنها مستقيما درگير برخورد های نظامی شده اند سهم شان از تلفات نيز بيش از نظاميان بوده است. اين نتيجه ناگزير توسعه تکنولوژی تسليحاتی، و استراتژی جنگ غير منظم است که روند چيره بر درگيری های نظامی شده است. به ويژه که طرف های ناتوان تر می کوشند با به کشتن دادن غير نظاميان خود بهره برداری تبليغاتی کنند. مانند های حماس يا حزب الله لبنان آشکارا کشته شدن شمار هر چه بيشتری از مردم خود را يک عنصر آموزه (دکترين) نظامی خويش گردانيده اند. در جنگ اخير غزه شمار فراوان کشتگان فلسطينی که صد برابر کشتگان اسرائيلی بود به ياری پوشش هيجان انگيز تلويزيونی ورق را به زيان اسرائيل برگرداند. جزئياتی مانند آنکه جنگيان حماس در جامه مردم عادی و در ميان آنها، در خانه ها و کوچه ها و خيابان ها، جنگيدند و کشته شدند و ديگران را سپر بلای خود کردند پاک از نظر ها رفت. تلاش ــ گزارش هائی می رسد که حماس دارد با کمک جمهوری اسلامی برای دور بعدی آماده می شود. آيا با توجه به قاطع نبودن نتيجه جنگ باز شاهد تکرار چنان صحنه هائی خواهيم بود و از اين جنگ ويران کننده هيچ درسی گرفته نشده است؟ د. ه. ــ در تهران و اورشليم بلا فاصله به بررسی درس هائی که برای دور بعدی می توان گرفت پرداخته اند. در اين هيچ ترديد نيست که حماس شکست بدی خورده است و سپاه پاسداران که وزارت جنگ حماس به شمار می رود در کار فرستادن سلاح های تازه و انديشيدن تاکتيک های موثر تر برای حماس است. اينکه دور بعدی کی و چگونه آغاز شود بستگی به درسی دارد که فلسطينی ها از پيامد های شکست گرفته باشند. حماس تنها از نظر سياسی اشتباه نکرد که به اسرائيل بسجيده و درس های لبنان را به خوبی فرا گرفته بهانه دلخواه ش را داد. از نظر نظامی نيز نيرو های حماس از کاری بيش از پرتاب موشک های پراکنده، هر چند صد ها، از خانه ها و کوچه های پر جمعيت بر نيامدند که گلوله ها و بمب های بلافاصله اسرائيلی را بر محل به دنبال داشت. جنگاوران حماس در آپارتمان های پر از پايدام booby trap به انتظار کشتن و ربودن اسرائيليان نشستند و آنها نيز بجای پيشباز خطر، خانه ها را بر سر هر که در آن بود ويران کردند. رهبران حماس البته جز يکی دو تن تا همين چند روزه در بيمارستان ها پناه گرفته بودند. کمک مالی حماس به ساکنان بيست و چند هزار خانه ای که ويران شده يا آسيب ديده است عامل ديگری خواهد بود. در لبنان يک سال و نيم پيش حزب الله به هر صاحب خانه ويران شده ۱۲ هزار دلار اسکناس بسته بندی شده نو که به فوريت از تهران رسيده بود داد و کمک صد ها ميليون دلاری بعدی رژيم تهران برای باز سازی محله های شيعيان به کار افتاد. اين بار حماس نتوانسته است از آن پول ها به کسی بدهد. باز سازی غزه نيز در گرو توافق با اسرائيل است زيرا عملا هر کيسه سيمان آن می بايد از اسرائيل بيايد. هر چه هم در تهران بخواهند تا واپسين فلسطينی با اسرائيل بجنگند در غزه کمتر گرايشی به تکرار آن سه هفته ی دريافت ضربات پياپی می توان ديد. اگر دور ديگری در کار باشد کشتگان و آسيب های جنگ سه هفته را می بايد ضرب در ده و بيشتر کرد. جمهوری اسلامی تصميم دارد موشک های فجر به حماس بدهد که تا تل اويو را خواهد پوشاند و به خوبی می توان پاسخ اسرائيل را پيش بينی کرد. دور تازه اساسا جنگی با غير نظاميان خواهد بود. حماس خواهد کوشيد غير نظاميان بيشتری را از اسرائيليان بکشد و شمار بيشتری فلسطينی را به دم ماشين جنگی اسرائيل بدهد. تلاش ــ با اين ترتيب آيا باز هم می توان گفت که جنگ در غزه بر رويهم باعث تغييرات مهمی نشده است؟ د. ه. ــ جنگ نمی تواند بی پيامد هائی باشد. در معادله اسرائيل- فلسطين اين جنگ موازنه نيرو ها را ميان اسرائيل و اعراب تا اندازه قابل ملاحظه ای عوض کرده است. اين تغييرات را می توان به اين ترتيب آورد: الف ــ دست اسرائيل به زيان حماس، جمهوری اسلامی، سوريه و حزب الله نيرومند تر شده است. حماس با چند صد سرباز کشته، ويرانه همه ساختار حکومتی خود، توده جمعيتی که هر روز بيشتر خواهد پرسيد که بر هم زدن آتش بس چه ضرورتی می داشت روبرو ست؛ و به هيچ هدف خود نرسيده است. نه محاصره غزه پايان يافته، نه آسيبی به ارتش اسرائيل زده، نه موشک های ش به آماج مهمی خورده اند. ب – جبهه شکاف افتاده کشور های عرب شکاف ژرف تری برداشته است. کنفرانس قطر با شرکت جمهوری اسلامی و اقليتی از کشور های عربی مصر و عربستان سعودی و اردن را از حماس دور تر ساخته است. آنها اکنون بيش از مصالح حماس نگران افزايش نفوذ رژيم اسلامی در دنيای عرب هستند. پ ــ مانند حزب الله پس از جنگ ۲۰۰۷ جنوب لبنان، حماس از اين پس می بايد درجه ای از مداخله بين المللی را بر منطقه ای که عملا در اختيار آن بود تحمل کند. در گذشته حماس در گذرگاه رفاح در مرز مصر و غزه با مصريانی سر و کار می داشت که هم هوادار ش بودند و هم با گرفتن رشوه همه کار می کردند. با باز شدن پای امريکائيان و اروپائيان به صورت کمک های فنی برای جلوگيری از تونل هائی که شريان حياتی حماس است و بيدار شدن مصريان بر خطر روزافزون يک حکومت جهادی در همسايگی شان، قاچاق سلاح های سپاه پاسداران به دشواری های بيشتری برخواهد خورد. تلاش ــ در آخرين مصاحبه تلاش گفتهايد، پايان دادن به جنگ صد ساله اسرائيل و فلسطينی ها به اين زودی از هيچ قدرتی ساخته نيست. آيا به اين دليل است که عوامل درگير در اين جنگ تنها فلسطينی ها و اسرائيلی ها نيستند و مداخله گران هر يک به فراخور منافع خود، آن را به ابزاری برای خدمت به اين منافع بدل کرده اند، از جمله در جهت کسب موقعيت به عنوان رهبر منطقه خاورميانه و اگر شد رهبری جهان اسلام در جبهه فلسطينی آن؟ د.ه. ــ فلسطينيان از همان نخستين روز، اختيار خود را به ديگران دادند. در ۱۹۴۸ به دنبال رای شورای امنيت به بخش کردن فلسطين ميان يهوديان و فلسطينيان، همسايگان عرب، همگروه به کشور نوپای اسرائيل هجوم آوردند و سهم فلسطينيان از سرزمين بخش شده بسيار کمتر شد. در ۱۹۶۷ باز آن همسايگان با اسرائيل وارد جنگ شدند و سرتاسر فلسطين عرب از دست رفت. از آن پس نيز سوريه و بدنبال آن جمهوری اسلامی، رهبران فلسطينی را بازيچه سياست های خود کرده اند. سوريه می خواهد گولان را پس بگيرد و جمهوری اسلامی در پی برگرداندن توجه از برنامه اتمی است و فلسطينی ها قربانی می شوند. در حال حاضر جمهوری اسلامی بزرگ ترين مسئوليت را دارد. حماس با سلاح و پولی که از جمهوری اسلامی می گيرد تنها توانسته است بدبختی ۵/۱ ميليون مردم غزه را شدت بخشد. هر کشته فلسطينی هديه ای است که به آخوند ها داده می شود. تلاش ـ هرچند جهان اسلام بسيار گسترده تر و رنگارنگ تر از منطقه خاورميانه است اما شگفت آور است که کانون داعيه رهبری اين جهان در اين منطقه متمرکز است. چرا حکومت اسلامی تصور می کند که در „بازی با کارت فلسطين برای جلب توده های عرب“ و برای کسب موقعيت رهبری شانس بيشتری از رهبران عرب منطقه دارد؟ توده های عرب شايد از دشمنی رژيم اسلامی با آمريکا استقبال کنند، اما در ستيز با غير عربها تاکنون بدنبال رهبران عرب افتاده اند، از عبدالناصر گرفته تا عرفات و صدام و بن لادن. د. ه. ــ نامهربانی متقابل ايرانيان و عرب ها به گذشته های دور بر می گردد و امروز بکلی بی معنی و نا شايست است. رژيم آخوندی هر چه هم کاتوليک تر از پاپ باشد نخواهد توانست آن را برطرف سازد. اما اهميت مرکزی خاور ميانه در جهان اسلام ــ جهان اسلام ديگر معنی عملی ندارد ــ يا به عبارت بهتر در ميان کشور های مسلمان، به موقعيت جغرافيائی آن در اين جهان اروپا محور و به ويژه منابع نفتی بر می گردد. هر دو اين مايه های اهميت در فرسايش است. محور جهان رو به آسيای خاوری می چرخد. اقيانوس آرام جای اقيانوس اطلس را می گيرد؛ و ما در بيست ساله پايانی برتری نفت هستيم. پر جمعيت ترين کشور های مسلمان در خاور آسيا هستند و هم اکنون نيز به خاور ميانه عربی بستگی ندارند. سياست عربی جمهوری اسلامی چندان بيش از سودمندی های موقت برای آن نخواهد داشت. عرب ها چيزی ندارند که به ما عرضه دارند. رابطه با کشور های عربی هرگز ژرفای فرهنگی و اقتصادی پيدا نخواهد کرد. ايرانيان حتا پس از چرخش محوری به آسيای خاوری، اروپا محور خواهند ماند. عرب مآبی و عربزدگی جمهوری اسلامی ايرانيان را از عرب ها باز هم دور تر می کند. تلاش ـ حکومت اسلامی به نسبت سرمايه ای که برای دامن زدن به دشمنی با اسرائيل و آمريکا روی نيرو های راديکال عربی صرف کرده است، نه تنها در تثبيت و اعمال رهبری موفق نبوده است، بلکه برعکس رقبا و رژيم های عرب را شديداً به وحشت انداخته و زمينه ی پيدايش جبهه سختی از آنها بر عليه ايران را فراهم نموده است که شما از آن به عنوان سياست غير مسئولانه رژيم ياد می کنيد. آيا وجود چنين جبهه ای بر عليه ايران می تواند خطر جدی باشد؟ د. ه. ــ جمهوری اسلامی همان گونه که اشاره کرده ايد توانسته است يک جبهه سنی نيرومند بر ضد ايران بوجود آورد. در خود ايران نيز مرز نشينان سنی ايران بر اثر سرکوبگری مذهبی حکومت آخوندی از ملت خويش دور تر می افتند ــ درست همان بلائی که صفويان بر سر ايران آوردند. اينکه آنها چه اندازه خطرناک خواهند بود بستگی به دشواری های درونی و بيرونی شان دارد که روزافزون است. با اينهمه نمی بايد از اقدامات آنها در ميان گروهی از عرب زبانان ايران غافل ماند. تلاش ـ شکستن صف رژيم های عرب سياستی است که جمهوری اسلامی در جريان جنگ غزه دنبال نمود. از جمله سرهم نمودن جبهه ای از چند کشور عربی نظير سوريه و قطر در مقابل مصر، عربستان سعودی و اردن ـ پس از کمک های فراوان به سوريه امروز به قطر وعده داده می شود که در صورت همکاری با ايران می تواند „محوريت“ را از ساير عربها ربوده و به خود منتقل نمايد! امير کويت و برخی از روزنامه های عربی نسبت به مؤثر افتادن اين سياست در از هم پاشيدن اتحاد عرب هشدار داده اند و کارشناسان سايت های خبری وابسته به حکومت اسلام اين هشدارها را نشانه قدرت رژيم در منطقه و درستی چنين سياستی جلوه می دهند. اساساً „ديپلماسی“ بر محور برهم زدن اتحاد هائی که بر عليه ايران ايجاد می شود، تا کجا می تواند به جمهوری اسلامی کمک کند؟ نقطه کور چنين سياستی کجاست؟ د. ه. ــ جمهوری اسلامی با وضع اقتصادی و اجتماعی رو به نشيب ايران جز چنين ابزاری برای در دست گرفتن رهبری خاور ميانه ندارد. حتی سلاح اتمی آن برتری پايداری نخواهد آورد ــ حد اکثر تا قدرت اتمی خاور ميانه ای بعدی. هشدار امير کويت بی موضوع است. اتحاديه عرب جز پيکر نيمه جانی نيست و هر گرد همائی سران و رهبران آن شکست تازه ای است. آنچه ديپلماسی جمهوری اسلامی از آن بر آمده بيش از همه در سويه تقويت سياست اسرائيل بوده است. پاره ای مهم ترين کشور های عربی اکنون اولويت را به مبارزه با جمهوری اسلامی می دهند. تلاش ـ به موازات چنين سياستی ما در ايران و در ميان مردم شاهد رشد احساسات ضد عربی شديدی هستيم که در رسانه های خبری ــ از زبان مردم ــ به آن دامن زده شده و تبليغ می شود. از سوی ديگر هستند کسانی که در نگاه به نظرات شما در مورد „بالا کشيدن ملت از گودال فرهنگی و سياسی خاورميانه“ همان روحيه ضد عربی ايرانی را می بينند. تفاوت در کجاست؟ د. ه. ــ کدام ايرانی است که بتواند تصوير کودکان کارتن خواب ايرانی را در کنار فيلم حزب اللهی لبنانی تحمل کند که با چهره خندان دسته اسکناس ۱۲۰۰۰ دلاری را تنها برای پرداخت اجاره اش، از مامور لبنانی جمهوری اسلامی می گيرد. موضوع احساسات ضد عربی نيست. ولی مردم حق دارند دهنده و گيرنده پول ها هر دو را تجاوز کاران به حق خود بشمارند. آن آخوند پيشنماز که در خطبه روز جمعه اش می گويد ما می بايست همان کار سپاهيان اسلام را (در حمله به ايران ساسانی) با خانواده کارکنان رژيم پادشاهی می کرديم جز يادآوری آن دوران خونبار ننگ آور به مردم چه می کند؟ ايرانيان دشمنی با اعراب ندارند. اين رژيم است که همه جا تخم دشمنی می پراکند. در باره بالا کشيدن اين ملت از گودال فرهنگی و سياسی خاور ميانه، من نه تنها به عرب ها بلکه به ويژه به آن بخشی از فرهنگ و سياست ايران نظر دارم که در همان گودال است. ولی بيائيم خاور ميانه را بی هيچ پيشداوری نگاه کنيم. جز گودال فرهنگی و سياسی، گويا ترين نمونه اش همين حکومتی که به نام ارزش های اصيل (خاور ميانه ای) بر خود تحميل کرده ايم، چه نامی بر آن می توان گذاشت؟ تلاش ـ با سپاس از شما نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|