مدرسه فمینیستی: پيش از انقلاب مشروطه نشرياتی مانند صوراسرافيل، حبل المتين، مساوات، ايران نو، ندای وطن و ملانصرالدين که توسط مردان منتشر میشد، در بخشهايی از مطالب خود به مسائل مربوط به زنان میپرداختند يا نوشتههايی از زنان را منتشر میکردند.[1] ولي فعاليتهای مطبوعاتی، اغلب به قشر خاصي از اجتماع تعلق داشت. از اين رو زنانی که به اين گونه فعاليتها وارد شدند چند ويِژگی خاص داشتند: در درجهی اول، به مردان سياسی و فرهنگی و يا مردانی که خود دستی در انتشار روزنامه و مجله داشتند وابسته بودند و همين وابستگی سبب میشد که در نخستين گام ازحمايت مردان برخوردار شوند، دوم اينكه، از آنجا که سيستم آموزش سواد تنها محدود به طبقات بالای جامعه میشد، تنها زناني از سواد بهرهمند بودند كه اغلب متعلق به همان طبقات خاص بودند و توانسته بودند وارد اين عرصه شوند.[2] اعلاميهها و شبنامه[3] های دستنويسی که گاه از سوی زنان و در واکنش به مسائل سياسی ـ اجتماعی پخش میشد، به منزلهی تمرينی برای چاپ نشريه توسط آنان بود. نخستين انجمنهای زنان همچون انجمن آزادی[4] به رشد و تسريع روزنامهنگاری زنان کمک نمود.[5]
در واقع در سه سال اول مشروطيت هرچند وزارت خانهاي به اسم وزارت معارف و اوقاف و فوايد عامه تشكيل يافته بود نسبت به دورهي پيش از مشروطيت ترقي عمدهاي حاصل نشد و بر تعداد مدارس وتشكيلات وزارت خانه افزوده نگشت.[6] تصويب قانون مطبوعات در مجلس در روز شنبه پنجم محرم 1326هـ . ق./1907م. موجب گشت تا شماري از مطبوعات ايران به درجه كمال برسد،[7] زنان نيز از اين آزادي استفاده كرده و در همين زمان است كه نشرياتي منتشر كردند.
در اين نوشتار به بررسي حضور زنان فارس در عرصهي روزنامهنگاري و مختصري از شرايط تربيتي زنددخت شيرازي و سپس به بررسی اسناد مجلهي «دختران ايران» پرداخته شده است.
حضور زنان فارس در عرصهي روزنامهنگاري
بعد از ورود اولين دستگاه چاپ از مسكو به ايران، اولين شهري كه بعد از تهران صاحب روزنامه شد شهر شيراز بود.[8] اولين نشانهاي كه از مجوز گرفتن نشريهي مختص بانوان در شيراز در دست است مربوط به سال 1304 هـ .ش/1925م. به نشريه «ارديبهشت» است. در تاريخ 3 بهمن ماه 1304 هـ .ش/1925م. خديجه بامداد درخواستي براي انتشار روزنامهاي به نام ارديبهشت به اداره معارف و اوقاف ارسال ميكند و سپس در تاريخ 5 بهمن درخواست خود را به وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ارسال ميكند.[9] به علت نپرداختن پژوهشگران به اين روزنامه احتمال قريب به يقين است كه روزنامه «ارديبهشت» چاپ نشده باشد و اين تنها اولين حركت و تلاش براي ورود زنان به دنياي مطبوعات در فارس بوده است. دومين نشريهاي زنان كه سرنوشتي مثل نشريهي ارديبهشت پيدا كرد. نشريهي «گل رعنا و زيبا » بود[10] كه بلقيس شعله طي نامهاي براي چاپ و انتشار روزنامه به نام «گل رعنا و زيبا » درخواست كرد. وي دومين زني است كه در شيراز براي چاپ و انتشار روزنامه تقاضاي داده است. وي براي سامان يافتن روزنامهاش به تائيد صلاحيت مذهبي خود از طرف يكي از علما نياز داشت و به همين جهت نامهاي به آيت الله سيد محمد رضوي مينويسد و ايشان هم در حاشيه نامهي بلقيس شعله اصالت، نجابت و شرافت شخصي و خانوادگي وي را تصديق ميدارد. وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه در تاريخ 2 تيرماه 1307 هـ .ش/1928م. مجوز انتشار روزنامه «گل رعنا و زيبا» را به اداره معارف فارس ابلاغ ميكند. اما از آنجايي كه اين روزنامه به جزء كتاب اسناد مطبوعات ذكري از آن نشده، احتمال ميرود كه چاپ و منتشر نشده است.
مختصري دربارة شرايط تربيتي زنددخت شيرازي
زنددخت شيرازي (1331- 1288هـ .ش) كه نام اصليش فخرالملوك است. فرزند بانو ضياءالشمس از خاندان شريف الحكماء[11] و نصرالله خان زند[12] بود. وي پس از پارهاي آموزشهاي اوليه در منزل، دورهي ابتدايي را در مدرسهي تربيت شيراز طي كرده و بعد از آن نيز بار ديگر در منزل و به صورت خصوصي، تحصيلاتش را ادامه داد.[13] وي در سال 1309 هـ. ش/1930م. به اتفاق مادر و دو برادر خود از شيراز به تهران رفت و در دبيرستان ناموس به تحصيل پرداخت. او پس از يك سال به شيراز بازگشت و همچنان به خواندن، نوشتن، سخنراني، كوشش و مجاهدت ادامه داد.[14] وي زن نوگرايي بود كه در خانوادهاي فرهيخته و تحت سرپرستي خانوادهاي روشنفكر پرورش يافت. شالودهي فكري، فرهنگي وي از دوران كودكي شكل گرفت. او در زمينهي آموزش و آگاهي دادن به زنان و مبارزه در راه تساوي حقوق آنان تلاش نمود. از مهمترين فعاليتهاي زنددخت شيرازي در عرصهي اجتماعي نيز تأسيس «مجمع انقلاب نسوان» و مجلهي «دختران ايران» بود. وي از استعداد شاعري نيز بهرهمند بود و بيشتر مقالات مجلهي خود را اعم از ترجمه و تأليف مينوشت و ترجمه ميكرد. نوشتهها و سرودههاي وي در نشريات گوناگون آن دوره به ويژه روزنامهي حبل المتين در كلكته، ايران ليگ در بمبئي، چهره نماي در قاهره و پارهاي از جرايد فارسي مانند استخر و عصر آزادي منتشر ميشد.[15] يكي از اشعار فمينيستي زندخت در اسفندماه 1309 هـ .ش/ 1930م. در مجلهي «عالم نسوان» به چاپ رسيد. زنددخت حتي كتاب آسماني قرآن را نيز به شيوايي به نظم درآورد.[16]
محمد حسين ركنزاده آدميت در مورد زنددخت مينوسيد:«... نسبت به مؤلف اين كتاب اعتقادي داشت و اغلب در شيراز به كتابخانه آدميت ميآمد. دختري فصيحه و ناطقه و طرفدار جدي آزاد زنان و ضمناً بسيار عفيفه ميبود و در آن زمان چادر و پيچه داشت. اما سال 1309 هـ .ش كه من در طهران بودم، در كتابخانه به ديدنم آمد، چندي در طهران مقيم بود و در ترويج افكار خويشتن ميكوشيد. آنگاه به شيراز برگشت....».[17]
در عصر و زمانهاي كه اكثر مردم، خاصه گروهي از زنها عقيده داشتند كه اگر دختر باسواد شود شب و روز مينشيند و به مردها نامهي عاشقانه مينويسد و در دنيايي كه زن در چهار ديواري حرمسرا محصور بود، زنددخت شيرازي در راه مبارزه با جهل، خرافات و ارتقاي فكري و فرهنگي زنان كشور بسيار كوشيد. در چنين شرايطي بود كه زنددخت در مدرسهي دخترانه تدريس مينمود و روزنامه منتشر كرد. وي در اين راه با سختيها، اهانتها، ناسزاها و تهديدهاي بسياري مواجه شد، چرا كه در آغاز راه دشواريهاي بسياري در پيش بود و راه بسيار مخاطره آميز مينمود.
گشايش انجمنها و کانونهای زنان راهی به سوی نوگرايي بود، يکی از فعاليتهايی که پس از مشروطه شکل گرفت. ايجاد انجمنهايی بود که درمورد فعاليتهای زنان و حقوق آنان بحث میکردند. اين انجمنها نقش بسزايی در گسترش و رشد فعاليتهای زنان پس از دوران مشروطه و سالهای بعد از آن داشتند. همانطور که ژانت آفاری مینويسد: «واژهی انجمن نامی از فارسی قديمی بود که فردوسی برای اشاره به محلی برای جمع شدن و مشورت در شاهنامه آن را به کار برد. بلافاصله پس از مدتی و بعد از انقلاب 1324هـ .ق/1906م. تعداد محدودی از انجمنهای مخفی شکل گرفت.».[18] زنددخت شيرازي مجمع انقلاب نسوان را در سال 1306 هـ .ش/1927م. در شيراز بنيان گذاشت و از اهداف مهم اين انجمن رهايي زنان و دستيابي آنان به آزادي و حقوق بود. در اين مجمع بر ضرورت حفظ تعليمات اسلامي تأكيد شده بود.[19] دولت رضاشاه به زندخت شيرازي فشار آورد كه نام اين انجمن را به «نهضت نسوان» تغيير دهد ولي با وجود تغيير نام انجمن دولت پس از نُه ماه آن را غيرقانوني اعلام كرد.[20] زنددخت راه ديگري براي كمك به بيداري زنان و به دست آوردن حقوق آنان در پيش گرفت. اين راه انتشار نشريهي «دختران ايران» بود. اما نشريه پس از هفت ماه توقيف شد. زنددخت به تهران رفت و انتشار نشريهي دختران ايران را ادامه داد. در عين حال او در مدارس دخترانه نيز تدريس ميكرد، شعر ميگفت و در وزارت فرهنگ براي مدت كوتاهي مشغول به كار شد.
نشرية دختران ايران
در سال 1307 هـ .ش/1928م. زنددخت شيرازي نامهاي به شرح زير توسط سيد ابراهيم ضياء نماينده فارس در مجلس شوراي ملّي به وزارت معارف و اوقاف نوشته و تقاضاي روزنامهاي به نام «دختران پارس» كرده است. « مقام منيع وزارت جليله معارف و اوقاف دولت عليه ايران دامت شوكته چون سينه زن مهد جامعه بشري و مادر مربي فرزند آدم است ارتقا و اعتلاي مردان منوط به تلقي زنان است و تا نسوان به حقوق حقه خود آشنا نشده مقام شامخه خويش را در عائله بشري نشناسد ملّت بيدار نگشته و همچنين وظيفه خود را نسبت به حفظ افتخارات ملّي و اجتماعي و استقلال وطن ندارند بدين سبب ترقيات به كندي حاصل آيد هر ملتي كه پا به دايره تمدن امروز گذاشته به اين نكته پي برده، نخست به وسايل مختلفه كه همه اساساً از معارف است زنان را بيدار و در مراحل ترقي انداخته و سپس به ترقيات نايل شده چنانكه مشاهده ميگردد همينطوري كه زنان پارس از حيث بيداري و نهضت از نسوان تهران و رشت و آذربايجان پس افتادهاند اين ايالت هم يك قسمت عمده وطن محبوب است از هر حيث يك قرن عقب مانده بنابراين بي نهايت لازم است كه زنان تربيت شده پارس هم داخل عالم مطبوعات شده و براي جنبش و بيداري خواهران خود بكوشند شايد همين سبب شود كه ملّت اين ناحيه هم قدري به خود آيند. از اين رو كمينه زنددخت كه چند سال است با صميمت كامل خدمت به معارف نموده پيشنهاد ميكنم كه امتياز مديريت يك مجله ماهانه به نام «دختران پارس» به بنده مرحمت و بدين وسيله حقير را تشويق فرمائيد.»[21]
سيد ابراهيم ضياء عين نامه زنددخت شيرازي را در تاريخ 25 ارديبهشت 1307 هـ .ش/1928م. را همراه با تائيديهاي به شرح زير به وزرات معارف ارسال ميكند. « با نهايت احترام شرحي را كه از طرف خانم زنددخت شيرازي دائر به تقاضاي امتياز مجلة به نام دختران پارس، توسط حقير رسيده لفاً تقديم داشت و نظر به اينكه خانم مشاراليها فاضله و... از هر حيث مهذبه و داراي لياقت و شايستگي هستند، تمني دارد امتياز مجله فوق را به نام مشاراليها صادر و توسط اداره محترمه معارف فارس يا حقير ارسال دارند كه موجب نهايت تشكر است با تقديم احترامات فائقه 25/2/1307 [امضا] سيد ابراهيم ـ ضياء » [22]
ليكن وزارت معارف دو روز بعد يعني در 27 ارديبهشت 1307 هـ .ش/ 1928م. در جواب نامه مقرر ميدارد كه تنها طبق قانون و طي مراحل خاص اين درخواست صورت گيرد. «جناب آقاي سيد ابراهيم ضياء نماينده محترم مجلس شوراي ملّي شرحي كه راجع به خانم زنددخت شيرازي كه تقاضاي امتياز مجله نموده است مرقوم داشته بوديد واصل شد جواباً تصديع ميگردد لازم است به مشاراليها اخطار فرمائيد كه در خصوص تقاضاي خود به معارف محل مراجعه نمايند تا پس از تهيه مقدمات و مدارك لازمه مراتب را مركز اجازه نمايند.»[23]
اما گويا اين نشريه هم سرنوشتي مانند دو نشريه قبل «ارديبهشت» و «گل رعنا و زيبا» يافت. ولي سرانجام زنددخت شيرازي موفق شد امتياز مجلهاي به نام «دختران ايران» از طرف وزارت فرهنگ دريافت كند. اين مجله اولين نشريه زنان است كه در فارس تأسيس شد و اداره معارف و اوقاف فارس در تقاضاي وي مينويسد : «امتياز مجله موسوم به (دختران ايران) در تحت نمرة 6934/13795 به تاريخ 31/6/1309 به نام زنددخت خانم صادر شده است. لهذا مطابق متحدالمال نمرة 1182 معادل مبلغ دوازده قران تمبر كه يك تومان به امتيازنامه و دو قران به التزامنامه تمبر از اداره ماليه دريافت نموده و به ورقه مذكور الصاق نماييد. رئيس معارف [امضای ناخوانا] .».[24]
دختران ايران نشريهاي علمي، ادبي، اجتماعي و اخلاقي بود. اين نشريه مصور بود و در هر شماره چند تصوير به چاپ میرساند. تصاويري از قبيل تصوير «گريس دارلينگ» ، «عارف»، «كريم خان زند»، «لطفعلي خان زند» و «آرامگاه حافظ» در آن ديده ميشود.[25] سرلوحه مجله طرحي از نقاش هنرمند شيرازي به نام آقاي شايسته است. اين طرح تصويری است از ايوان مدائن كه چند دختر با لباسهاي مختلف جلو ايوان ايستادهاند. بالاي ايوان در سمت چپ تصويري از رضاشاه[26] و فرشتهاي قرار دارد. نام نشريه در بالاي اين نقاشي نوشته شده است.[27]
زنددخت اين مجله را در شيراز تأسيس کرد؛ ولي محدوديتهايی که برای او ايجاد شد و چون فضا را براي فعاليتهاي اجتماعي خود در شيراز تنگ ميديد، سرانجام به تهران رفت و بدون سرمايهي مادي و در خيابان فردوسي كوچهي مستشارالدوله بالاخانهاي را اجاره كرد و به انتشار مجلهي دختران ايران پرداخت.[28] اولين شمارهی مجلهي دختران ايران در اول مردادماه ماه 1310هـ .ش/1931م. به صورت مجلهي ماهيانه به قطع رقعي در چهل صفحه منتشر شد. صورت آن هم به حروف سربي در مطبعه فرهومند[29] در تهران چاپ شد و در شيراز انتشار يافت. اين مجله پس از هفت شماره در آبان 1311 هـ .ش/1932م. از انتشار باز ماند. با اينكه طرز انتشار مجله ماهيانه بود، همه ماهه منتشر نميشد؛ به طوري كه شمارة ششم آن در آبانماه 1311 هـ .ش/ 1933م. منتشر نگرديد. دربارهي تأخير انتشار مجله در يكي از شمارهها شرحي با عنوان «خطاب به خوانندگان» درج شده است كه علت را نبود سرمايه مادي ميداند. وي مينويسد: « خيلي تأسف دارم كه باز هم نشر اين مجله به عهده تعويق افتاد و لذا قبل از درج مقالات سطور ذيل را قرار دادهام، اين مجله ملّي را يك دوشيزه پردگي و تهيدست اداره مينمايد و محقق است كه يك دختر جوان مال و سرمايه شخصي ندارد كه بتواند مجلهاي را طبع و نشر نموده بدون قيمت اشتراك به خوانندگان تقديم كند.» در پايان همين مقاله مي نويسد:«در خاتمه تذكر ميدهم كه سبب عمده تاخير انتشارات نمرات مجله، فقدان سرمايه مالي بوده و ميباشد.» [30]
قيمت اشتراك ساليانه مجله در داخل 3 تومان، در خارج معادل 4 تومان و براي معارف پروران با همت داخل و خارج پانزده قران بيشتر بود.[31] در شمارهي اول، هدف از انتشار اين مجله نشر آثاري ذكر شده است كه « دوشيزگان اين سرزمين را به سرچشمة انسانيت هدايت كند.» زنددخت خود مينويسد: «آرزوي دختران ايران، بيداري زنان ايران است.». يكي از اهداف اين روزنامه مبارزات اجتماعي در راه به دست آوردن حقوق زنان و حق برابري آنان با مردان و تنها هدف او در اين راه بيداري زنان ايران بود. زنددخت هدف خود را از چاپ مجله چنين بيان ميكند: «من با چند سال كوشش و رفع موانع توانستهام وسايل انتشار اين مجله را فراهم سازم. مجله دختران ايران چنانكه از نامش معلوم ميگردد، براي نشر آثاري است كه دوشيزگان اين سرزمين را به سر چشمه انسانيت نزديك ميسازد و به شاهراه سعادت و حيات ابدي هدايت مينمايد. اما با آنكه به جهت اهميت موضوع كه مسئله اجتماعي ملّت و جامعه ايراني است، بيشتر نظر بنده متوجه نكته فوق خواهد بود. ضمناً خدمات ديگري هم بايد از اشاعه اين مجله انجام پذيرد، كه البته از متن مندرجات دختران ايران و پيشنهادهاي بنده معلوم ميگردد. اما انجام اين خدمات كه هر يك در حيات جاوداني ايران تاثير دارد مشروط به كمك و حس و عاطفه و بروز صميميت هموطنان نسبت به ترقي دختران ايران است و از دست تنها، خاصه دستي كوچك وناتوان وكوتاه بر نيايد...». [32]
زنددخت در نشريهي «دختران ايران» به مخالفت خود با شرايط فرودست و نازل اقتصادي ـ اجتماعي زنان پرداخت. همچنين در نوشتههاي خود فرودستي زنان به لحاظ بيولوژيك را رد ميكرد و زنان را به درگيري و جسارت در ارائهي خواستهها و حقوق خود تشويق ميكرد.[33] در اين نشريه اخباري در مورد فعاليتهاي فمينيستي در بخشهاي ديگر جهان و مطالب ادبي شامل اشعار انقلابي و سرمقالاتي به قلم زنددخت به چاپ ميرسيد.
نشريهي دختران ايران با چاپ مقالات وزين ادبي، عرفاني و اجتماعي جاي خود را در اجتماع باز كرد و به خصوص دوستداران زيادي در ميان زنان و دختران به دست آورد. اين نشريه نظريات صحيحتري از دلايل بدبختي و محروميت زنان مينوشت[34] و به همين دليل بود كه بر ساير نشريات زنان برتري داشت. نويسندگاني همچون صديقه دولت آبادي، كاظم زاده ايرانشهر، رشيد ياسمي، سعيد نفيسي، جمالزاده و دكتر هوشيار نيز در اين نشريه مقاله مينوشتند. يكي از بخشهاي مهّم مجله بخش «زنان نامي» بود كه به شرح حال زنان مشهور اروپايي و ايراني ميپرداخت. بيشتر زنان ايراني معرفي شده از زنان ايراني دورهي باستان بودند.[35]
در شمارهي اول نشرية «دختران ايران»، صديقه دولت آبادي در توصيهاي به مدير مجله، ضمن تأكيد بر نقش كليدي زنان در رفع عقب ماندگيها مينويسد: «براي خدا اگر ميدانيد كه مادهي شما هنوز مستعد نيست و تاب مداومت به گفتنهای خود نداريد، شروع نکرده، خاموش بمانيد و قوهي خالی را فلج نکنيد.».[36] از جمله موضوعات ديگری که در اين مجله چاپ میشد مسألهي تعدد زوجات بود که به خصوص صديقه دولت آبادی مقالاتي در رد آن مينوشت.[37] از ديگر مباحث مجلهی دختران ايران ارائهي الگوهای مختلف به زنان براي فعال شدن در عرصههای اقتصادی[38] و اجتماعی بود.
تعطيلي مجله دختران ايران ضربه سنگيني به روح حساس زنددخت زد و شكست بزرگي براي او بود. وي چند بار بيهوده كوشيد مجله را بار ديگر انتشار دهد؛ ولي حتي به او قرار ملاقات ندادند. سند زير دليل اين ادعا است. «مجله مصور دختران ايران، علمي،ادبي، اجتماعي و اخلاقي است، آدرس تهران خيابان عشرت آباد سر پل چوبي، باغ ميرزا عنايت الله، به تاريخ 28/6 ماه 1312 به ساحت مبارك حضرت مستطاب بندگان اشرف اعظم آقاي رئيس الوزراء دامت شوكته مستدعي است ساعتي را براي شرفيابي دهند. با عرض احترامات تعظيم آميز كامله» [در حاشيه اين سند آمده است ] مطلب خودتان را بنويسيد اگر لازم به ملاقات باشد، قرار آن داده ميشود. 30/6/12»[39]
زنددخت شيرازي كه از سن هجده سالگي فعاليت اجتماعي خويش را با تأسيس «مجمع انقلاب نِسوان» آغاز كرد و در اين راه تهمتهاي زيادي را متحمل شد. وي در سال 1331 هـ .ش/1952م. در اثر افسردگي و در سن 43 سالگي درگذشت و در شيراز به خاك سپرده شد.
فرجام سخن
بيشك نشريات زنان در تحولات جامعه زنان ايران به خصوص در ارتباط با فراگيري علم، دانش و شناساندن فوايد آن، ايجاد مدارس جديد دخترانه، تساوي بين زن و مرد، جايگاه زنان ايران، تصفيه اخلاقي و تربيت دوشيزگان، آشنايي زنان به حقوق خويش و از بين بردن خرافات قديمي نقش مؤثري داشتند و توانستند با بيان محروميتهاي زنان در جهت بالا بردن مقام زن در جامعه، تغيير و تحولاتي را ايجاد نمايند و با آگاه نمودن مادران به وظايف خود در نحوه تربيت فرزندان موجبات تربيت بهتر كودكان را فراهم آورند. همچنين زنان را با پيشرفتهاي زنان ساير ملل آشنا نمودند.
انتشار نشريه و راه اندازی انجمن برای زنان آن روز با فراز و نشيبهايي همراه بود. زنددخت شيرازی، كه شخصيتی نوگرا بود، در زمينه اجتماعی ـ فرهنگی فعاليت داشت و مقالههايی در نشريات مختلف منتشر میکرد. در آغاز، از افکار نو بيشتر در جامعه شهری و طبقات نسبتاً مرفهتر استقبال میشد. عملكرد زنددخت شيرازي و تلاشهاي او به توسعهي روند نوگرايي منجر شد. در روند نوگرايي جامعه يكي از بارزترين جنبههاي انقلاب مشروطه، توسعه سريع روزنامه نگاري بود و زنان پيشرو و تجددخواه كه از تأثير روزنامه و شبنامه در به ثمر رسيدن اين انقلاب آگاه بودند، بر آن شدند تا خود نيز دست به قلم ببرند. بنابراين زنان به خوبي دريافتند كه با استفاده از نشريات كه مهمترين ابزار اطلاع رساني است. ميتوانند بيشترين تأثير را بر خود زنان و بر مردان جامعه داشته باشند و ديدگاهها و هدفهاي خويش را مطرح كنند. اين نشريات وظيفهي خاصي براي خود در راستاي تعليم اصول خانهداري و زندگي مدرن و تقويت روح ترقي خواهي و وطن دوستي زنان قايل بودند.
بازخواني سند شمارهي اول :
ادارۀ معارف و اوقاف فارس
امتياز مجله موسوم به (دختران ايران) در تحت نمرة 6934/13795 به تاريخ 31/6/1309 به نام زنددخت خانم صادر شده است. لهذا مطابق متحدالمال نمرة 1182 معادل مبلغ دوازده قران تمبر كه يك تومان به امتيازنامه و دو قران به التزامنامه تمبر از اداره ماليه دريافت نموده و به ورقه مذكور الصاق نماييد.
رئيس معارف [امضای ناخوانا]
[حاشيه:] ضميمة نمرة 753/2369 [به تاريخ] 7/8/9[130]
بازخواني سند شمارهي دوم :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، دايرة انطباعات، تاريخ تحرير20/7 /309[1] ، تاريخ ثبت 22/7/1309، نمرة عمومي 15773 ، نمرة خصوصي 8277 ،كارتن 15، دوسية 20
معارف و اوقاف فارس
در تعقيب نمره 7638 سوادِ مصدق ورقه هويّت زنددخت خانم را براي ضبط در دوسية مربوط ارسال داريد.
[امضای ناخوانا]
[حاشيه 1:] اشتباهاً به کرمان فرستاده شده، اعاده و به فارس ارسال شد.
بازخواني سند شمارهي سوم :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، ادارة معارف، دايرة انطباعات، به تاريخ 8/7/1309 ، نمرة 763814653 ، ضميمة 3 ورقه
ادارة معارف و اوقاف فارس
نظر به اينكه زنددخت خانم در تاريخ 14/9/308[1] مستقيماً تقاضاي صدور امتياز مجله به نام (دختران ايران) نموده بود، اينك امتياز مزبور صادر و به ضميمة يك ورقه اعلامية تمبر و التزامنامه ارسال شد كه معادل مبلغ يك تومان تمبر به امتيازنامه و دو قران به التزامنامه الصاق نموده و به صاحبش تسليم و رسيد دريافت نماييد. التزامنامه را نيز پس از تكميل و امضای صاحب امتياز براي ضبط در دوسية مربوطه ارسال داريد.
[امضای ناخوانا و مُهرِ معارف و اوقاف]
[حاشيه 1:] نمرة 753/2369 [به تاريخ] 7/8/9[130]
[حاشيه 2:] محاسبات- اقدام كنيد. 23 مهر 309 [1]
بازخواني سند شمارهي چهارم :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، کارتن 15، دوسية 20
ادارۀ معارف و اوقاف كرمان
در جواب مراسلة نمرة 357/2369 [به تاريخ] 7/8/9[130] راجع به امتياز زنددخت خانم اشعار ميدارد لازم است ورقة امتياز و التزامنامه و اعلامية تمبر به ضميمه عين مراسلة نمرة 7638/14653 و مراسلة نمرة 8277/15773 را به مركز ارسال داريد.
[امضای ناخوانا]
[حاشيه 1:] در تاريخ 26/8/309[1] از ادارة كابينه خصوصي در ادارة معارف امتيازنامه و ضمائم آن خواسته شد.
[حاشيه2 :] در تاريخ 17/8/309[1] به كرمان ارسال شد.
منابع و مأخذ
اسناد
1) اسناد منتشر نشده
از وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه به ادارة معارف و اوقاف فارس، 1309 هـ .ش، «مكاتباتي در خصوص تقاضاي زندخت خانم راجع به امتياز صدور و چاپ و نشر مجله موسوم به (دختران ايران) » ، 314 ق3 آپ1 ، سازمان اسناد ملّي.
2) اسناد منتشر شده
اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، به كوشش: ترابیفارسانی، سهيلا، (1378)، تهران، سازمان اسناد ملّي ايران.
اسناد مطبوعاتايران (1330-1286هـ.ش) ، به كوشش: كاوه بيات و مسعود كوهستانينژاد، (1372)، جاول، تهران، سازمان اسناد ملّي ايران.
نشريات
«زنان نامي» ، مجله دختران ايران، ش اول، سال اول، مرداد 1301 هـ .ش.
«تكرار ازدواج ـ عدم تساوي حقوق در طلاق»، مجله دختران ايران، ش2، سال اول، مرداد1301 هـ .ش.
«بانوي كارگر يا عشق مادر، مجله دختران ايران، ش3، سال اول، خرداد 1311هـ .ش.
كتابها
اسکندری نژاد، نازلی، (1387)، زن ايرانی و عصر روشنگری (بازخواني تاريخ تحول اجتماعي زن ايراني)، تهران، زيبا.
.........................،(1382)، دايرهالمعارف زن ايرانی، به كوشش مصطفی اجتهادی، جلد اول، تهران، بنياد دانشنامه بزرگ فارسی.
بصّاري، طلعت، (1346)، زنددخت پيشاهنگ نهضت آزادي بانوان ايران، تهران، كتابخانه طهوري.
ركنزاده آدميت، محمد حسين، (1338) ، دانشمندان و سخن سرايان فارس، تهران، كتابفروشي اسلاميه و خيام.
رنجبرعمرانی،حميرا، (1385 )، سازمان زنان، تهران، موسسة مطالعات تاريخ معاصر.
رومي، سيروس، (1388)، تاريخ مطبوعات فارس(دورهي رضاشاه) ، شيراز، نويد شيراز.
ساناساريان، اليز، (1384)، جنبش حقوق زنان در ايران، مترجم؛ نوشين احمدي خراساني، تهران، اختران.
صدر هاشمی، محمد، (1364) ، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد دوم، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات کمال.
صُلحجو، جهانگير، (1348) ، تاريخ مطبوعات ايران و جهان، تهران، انتشارات اميركبير.
شيخ الاسلامي، پري، (1351)، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، تهران، انتشارات زرين.
فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، جلد دوم، تهران، انتشارات زرياب.
فرخ زاد، پوران،(1381)، كارنماي زنان كاراي ايران (از ديروز تا امروز)،تهران،نشر قطره.
ناهيد،عبدالحسين، (1360)، زنان ايران در جنبش مشروطه، تبريز، نشر احياء.
مشيرسليمي، علي اكبر، (1335)، زنان سخنور، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علي اكبر علمي.
مقاله غير فارسي:
Afary, Janet. On the origins of feminism in early 20th century Iran. Journal of women’s history, Volume 1, Number 2, Fall 1989, pp.65-87.
پانوشت ها:
[1] رنجبرعمرانی، حميرا، سازمان زنان ايران، ص54
[2] شبنامهها نمونههايي از روزنامههاي تك ورقي ايران هستند كه در دهههاي پاياني حكومت ناصرالدين شاه قاجار شكل گرفتند. شبنامه نويسي كه در آغاز جنبش مشروطه و در دوران استبداد صغير رواج بسيار داشت.
[3] شيخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص75.
[4] هدف انجمن آزادي زنان، ساماندهي حضور زنان در اجتماع، علاقمند ساختن آنان به مسائل و موضوعات اجتماعي و همچنين معاشرت اجتماعي بود. انجمن آزادي زنان يك تشكّل آموزشي بود و بيشتر درمورد اوضاع و احوال زنان ايران و مشكلات آنها صحبت ميشد. در جلسات اين انجمن، به مسائل اجتماعي بيشتر و به موضوعات سياسي كمتر پرداخته ميشد. (بامداد، بدرالملوك ، (1348)، ج2،ص7)
[5] ترابي فارساني، سهيلا، اسنادي از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوي،تهران،سازمان اسناد ملّي ايران،1378، ص5.
[6] همان، ص6.
[7] اسکندری نژاد، نازلي، زن ايرانی و عصر روشنگری ، ص114.
[8] صُلح جو، جهانگير، تاريخ مطبوعات ايران و جهان، ص 71 .
[9] رومي ، سيروس ، تاريخ مطبوعات فارس(دورهي رضاشاه)، صص 34 و 35
[10] جهت كسب اطلاع بيشتر به: اسناد مطبوعات، ج دوم، ص 316-314 رجوع كنيد.
[11] شريف الحكماء كه از پزشكان قديم شيراز بود.
[12] نصرالله خان زند، از نوادگان صادق خان برادر كريم خان زند بود.
[13] بصّاري ، طللعت، زنددخت پيشاهنگ نهضت آزادي ، ص 11 ؛ دايره المعارف زن ايراني، ج 1، صص 452 و 453 . و آدميت، محمد حسن ركنزاده، دانشمندان و سخن سرايان، ج دوم، ص 665.
[14] بصّاري ، طللعت، پيشين ، ص 13
[15] دايره المعارف زن ايراني،ج اول، ص 453.
[16] بصّاري ، طللعت، پيشين ، ص 24؛ فرخ زاد، پوران، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، ج دوم، ص1151 .
[17] آدميت، محمد حسن ركنزاده، دانشمندان و سخن سرايان، ج دوم، ص 665.
[18] Afary, Janet. On the origins of feminism in early 20th century Iran. Journal of women’s history, Volume 1, Number 2, fall 1989, pp.65-87.
[19] ساناساريان، اليز، جنبش حقوق زنان در ايران، مترجم؛ نوشين احمدي خراساني، ص80 .
[20] جهت اطلاع بيشتر راجع به : «مرامنامة جمعيت انقلاب نسوان» به: بصّاري ، طللعت، زنددخت پيشاهنگ نهضت آزادي ، صص 18 و 19 رجوع كنيد.
[21] اسناد مطبوعات، ج اول ، ص 524 .
[22] همان، ص 525.
[23] همان، ص 526.
[24] آرشيو (س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 314 ق 3 آپ1 ، شماره رديف 297029955 ؛ ر. ك. به : سند شمارة يك .
[25] شيخ الاسلامي، پري ، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص 173.
[26] لازم به ذكر است كه : تنها نشريات زنانهاي اجازة چاپ داشتند كه طرفدار دستگاه حاكمه بودند.
[27] صدر هاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج 2 ، ص 281 .
[28] مشيرسليمي، علي اكبر، زنان سخنور، ص 219 و فرخ زاد،پوران، كارنماي زنان كاراي ايران ، ص 503.
[29] واقع در خيابان ناصريه تهران بود.
[30] رومي، سيروس، تاريخ مطبوعات فارس(دورهي رضاشاه) ، ص 101.
[31] صدر هاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد 2 ، ص 281 .
[32] دختران ايران ، سال اول ، شماره 1 .
[33] ساناساريان، اليز، جنبش حقوق زنان در ايران، مترجم؛ نوشين احمدي خراساني، ص 65
[34] ناهيد،عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، ص 119.
[35] «زنان نامي» ؛ مجله دختران ايران ، مرداد 1310 هـ . ش. سال اول ، ش اول ، ص 20-19 .
[36] همان، ص 23-21 .
[37] همان، «تکرار ازدواج ـ عدم تساوی حقوق در طلاق »، ش2 ، سال اول ، ص 7-1 .
[38] همان، دولت آبادی، صديقه، «بانوی کارگر يا عشق مادر»، ش3، سال اول، خرداد 1311 هـ .ش، صص 23-20.
[39] اسناد مطبوعات، ج اول، ص 524 .