logo





!برهوت ابراز است ای دوست

شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۲۸ آپريل ۲۰۱۲

شهاب طاهرزاده

هزار واژه در دهان توست
!یک قلم در دست من
کاغذ اما چون پرچم سپیدی
حائل است میان من و تو
برهوت ابراز است ای دوست
!برهوت ابراز است


جهان
بر صورت یک دانهء شن زاده می شود
یک واژه اما
زندگی نمی گیرد در دهان تو
یک قطره اشک اما
!دیگر نمی نشیند بر چشمان خشک من
چه می توان کرد
به صحرایی می ماند زبان تو
یاد باران گریخته است
!از چشمان من


نمی خواهم این صلح سنگین پای را
نمی خواهم این قلم مرده را
این تصویر ایستای همیشگی را
تو
در انتهای سکوت
من
در آغاز فکر
قلم
چون مرده ای در کفن
!نمی خواهم این برهوت ابراز را


ما از هم جدا شدیم
- در دو راهی ی تاریخ
تو بسوی سترونها رفتی
من بسوی سرابها
من پشت سری به یادگار نسپردم
تو آینده ای به انتظار
من
قلم از دوری ی تو مرد
تو
زبانت محتاج یک قطره اشک بود
و هرگز نیافت
ما از هم جدا شدیم
چون دوستی را
از ورای درد و دوری می خواستیم
نمی خواستیم
که رسیدن ساده باشد
همدلی دم دست باشد
نمی خواستیم
آشنایی بماند نزدیک
همزبانی گل باغچهء همسایه باشد
ما از هم جدا شدیم
در جستجوی یکدیگر
در تکاپوی شکلی دیگر از یکدیگر
تاریخ جان ما بود
من تو را ندیدم
تو از کنار من ساده گذشتی
تاریخ میهن ما بود
من پشت سر
تو را فراموش کردم
تو در روبرو مرا ندیدی
ما از هم جدا شدیم
تو بسوی سترونها رفتی
...من بسوی سرابها
بارانی در انتظار تو نبود
!دریایی در انتظار من


?آه کجایید نمناکی های پگاهی
اینجا زبانها صحرا شده اند
قلمها در کفن کاغذ ها آرمیده اند
اینجا شاعران بی اشکند و
بی رویا ها آواره اند
اینجا نگاهی در راه نگاه دیگر می ماند
دهانی در آستانهء شکفتن می پژمرد
اینجا تنها آه می روید
...و صدای شکستن واژگان به گوش میرسد
!تنها صدای شکستن واژگان -


2004 07 11
شهاب طاهرزاده

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد