logo





من!

جمعه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۲۰ آپريل ۲۰۱۲

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
من , یعنی
خلسه ی رقصهای درویشان
وقتی خدای دلشان را
می بوسند
*
من ,یعنی
برق آسمان ِ پُر از دلتنگی
که به یکباره بغضش , می ترکد
و گلبرگهای لطیفی
که دستانشان را
به شکل کاسه ای گود کرده اند
تا, رخ بشویند
*
من , یعنی
زخمی که از روشن ترین نقطه ی صبح
بر شانه ی غروب می نشیند
و چشمان آسمان ,آن لحظه
تنها خون می بیند و خون
من
درد ِ آبستن ِ مادری را به دوش می کشم
که انتظارش
هیچگاه نطفه نبست
اما
روحش مُدام
ترانه های کودکی , می خواند

من
همان افسانه ی غریب ِ شاهزاده ها و پریانی است
که عشق را
در عمیق ترین نقطه ی زمین
می کاشتند
و ریشه اش
از هُرم نفسها , زیر ِ پوست زمین
استوار و استوارتر می شد

من , یعنی
کشکول ِ ساده ای
که یک گنج است
و ردای پشمینه ای
که تن ِ آسمانی را
می پوشاند
اشکی
که یک دنیا , حرف است
و سکوتی
که تنها بهانه اش
منم !

من , یعنی
دنیایی دیگر
که کاش انتقال در آن معنا نداشت
و ذهنی بی قرار
که کاش هیچگاه
قرار نمی گرفت

من
همان ریسمان ِ آویزان
از لبه ی پرتگاهی است
که تنها یک قدم مانده به صعود
از هم گسسته می شود
_
آفتابی
که هر صبح
صورت ِ دخترک پشت پنجره را
می نوازد
و لبخندی
که سیراب کننده ی
هر عطشی است

من ,
خوابم !
دریا و شاید هم کویر
رویا و ستاره های بُهت زده
شاید هم گاهی تنها
یک خط
به هر زبانی
پر از سادگی
یا پر از علامتهای کشف نشده
یک اشاره ی کوتاه
یا هزار دلیل ِ فاقد ِ انکار
یک قرن ِ آشفته
یا فقط یک لحظه ی زیبا
یک برگ
یک ماهی
یک سایه , یا
آخرین نفس برای زندگی

این منم
در طبیعتی از جنس تو
پشت هزار دیوار ِ نامرئی
و بی شمار ستون
اما
تنها یک قدم مانده
به تو
من ,یعنی
“تو “
بهمن 1390

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد