logo





جبهه چپ در مقابل «اروليبراليزم»

پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۲۹ ژانويه ۲۰۰۹

احمد آزاد

«ژان لوک ملانشون» و «مارک دولز»، دو تن از رهبران قديمی حزب سوسياليست، بلافاصله پس از اعلام نتايج رای گيری پيرامون سندهای سياسی، اعلام کردند که از حزب جدا خواهند شد. „ژان لوک ملانشون“ درباره اين تصميم گفت که اين سياست (ائتلاف با احزاب راست ميانه) بسيار از آن چه که حزب سوسياليست بايد دنبال کند، دور است و سياست راستی است که وی بارها آن را نقد کرده و متاسفانه اکنون اکثريت حزب در پی آن است. از اين رو وی تصميم دارد تا به آنچه خود آن را وفاداری به تعهدات خود میداند، و برای حفظ استقلال عمل خود، از حزب جدا شود. وی سپس اعلام کرد که قصد دارد تا به همراه „مارک دولز“، يک حزب جديد سياسی ايجاد کند، که با وفاداری به اصول چپ و بدون دادن امتياز به راست، وارد عرصه سياسی فرانسه شود.
به دنبال دو دوره شکست انتخاباتی احزاب چپ در مقابل احزاب راست فرانسه، در درون حزب سوسياليست فرانسه اختلافات در ميان گرايشات مختلف، در مورد دلائل اين شکست ها و راه های برون رفت از آن بالا گرفت. بحران اقتصادی سرمايه داری نيز به اين اختلافات دامن زد و در آستانه کنگره اخير حزب، اختلافات گرايشات چپ و راست حزب سوسياليست بيش از هر زمان ديگر تشديد شده و رقبا با استفاده از وسائل ارتباط جمعی به خط کشی با يکديگر پرداختند. در جريان کنگره، برنامه های مختلفی از سوی گرايشات به کنگره ارائه شده بود. جناح بندی ها عمدتا در سه جبهه چپ ها، راست ميانه به نمايندگی خانوم „مارتين اوبری“ و راست ها به نمايندگی خانوم „سگولن رويال“ شکل گرفته بود. برنامه سياسی چپ ها تنها موفق به کسب ۵۲/۱۸ درصد آراء شد. چپ ها با اين رای، وزنی برای ايجاد تحول جدی در حزب ندارند. برنامه دو جناح ديگر عمدتا بر ائتلاف انتخاباتی با احزاب راست ميانه متکی بود. در دو دور رای گيری، خانوم „مارتين اوبری“ با اختلاف بسيار نازلی اکثريت به دست آورد و نهايتا شورای مرکزی حزب سوسياليست وی را به عنوان دبير اول حزب انتخاب کرد.
«ژان لوک ملانشون» و «مارک دولز»، دو تن از رهبران قديمی حزب سوسياليست، بلافاصله پس از اعلام نتايج رای گيری پيرامون سندهای سياسی، اعلام کردند که از حزب جدا خواهند شد. „ژان لوک ملانشون“ درباره اين تصميم گفت که اين سياست (ائتلاف با احزاب راست ميانه) بسيار از آن چه که حزب سوسياليست بايد دنبال کند، دور است و سياست راستی است که وی بارها آن را نقد کرده و متاسفانه اکنون اکثريت حزب در پی آن است. از اين رو وی تصميم دارد تا به آنچه خود آن را وفاداری به تعهدات خود میداند، و برای حفظ استقلال عمل خود، از حزب جدا شود. وی سپس اعلام کرد که قصد دارد تا به همراه „مارک دولز“، يک حزب جديد سياسی ايجاد کند، که با وفاداری به اصول چپ و بدون دادن امتياز به راست، وارد عرصه سياسی فرانسه شود. وی همزمان پيشنهاد تشکيل يک جبهه وسيع چپ برای انتخابات اروپايی را به ديگر احزاب چپ فرانسه ارائه کرد.
در ۱۲ نوامبر ۲۰۰۸ „ژان لوک ملانشون“ و „مارک دولز“ تشکيل يک حزب جديد به نام „حزب چپ“ را اعلام کردند، که کنگره موسس آن در ۹ فوريه ۲۰۰۹ تشکيل خواهد شد. همچنين در جريان مصاحبه های مطبوعاتی نوعا به نمونه برداری از نحوه تشکيل „حزب چپ آلمان“ اشاره می کردند. به دنبال اعلام تشکيل اين حزب، برخی از شخصيت های سياسی حزب سوسياليست اعلام کردند که به اين حزب خواهند پيوست.
رهبران اين حزب جديد هم زمان پروژه جبهه چپ را نيز دنبال کردند و در اين بين حزب کمونيست فرانسه نيز از اين پيشنهاد استقبال کرد. در چند سال اخير حزب کمونيست فرانسه به دليل سال هاهمکاری نزديک خود با حزب سوسياليست، مورد نقد بخشی از جريانات چپ درونی و بيرونی خود قرار گرفته است. جهت گيری آخرين کنگره حزب سوسياليست و تصويب برنامه سياسی که ائتلاف با احزاب راست ميانه را آسان می کرد، در درون حزب کمونيست نگرانی جدی را دامن زده است. حزب کمونيست فرانسه به خوبی می داند که از يک سو بدون ائتلاف با حزب سوسياليست فرانسه، بخش قابل توجهی از نمايندگان خود در شهردار یها، مجالس منطقه ای و مجلس ملی فرانسه را از دست خواهد داد. از سوی ديگر ادامه همراهی با اين حزب، بدون نقد جدی سياست های راست روانه آن، به پايه های حزب کمونيست لطمه فراوان زده و خواهد زد و عملا اين حزب را درانظار عمومی به دنبالچه حزب سوسياليست تبديل خواهد کرد.
خروج بخشی از کادرهای سرشناس حزب سوسياليست و تشکيل „حزب چپ“، امکان مناسبی برای حزب کمونيست بود تا در کوتاه مدت مسئله همراهی با حزب سوسياليست را به حالت تعليق درآورد، تا نتيجه کار اين حزب جديد و موفقيت يا شکست آن روشن شود.
تشکيل جبهه چپ در حال حاضر برای هر دو حزب، حزب کمونيست فرانسه و حزب چپ، غنيمت است. شرکت در انتخابات مجلس اروپا، مفری است برای حزب کمونيست فرانسه تا هم اين حزب جديد و هم موقعيت حزب سوسياليست و هم تحولات درون جامعه فرانسه، پس از بحران اقتصادی حاضر، را محک زند. برای حزب چپ نيز، همراهی با حزب کمونيست که هم، از نزديک به يک قرن کار حزبی و يک موقعيت اجتماعی نسبتا تثبيت شده برخوردار است و هم ابزار لازم برای شرکت در يک انتخابات اروپايی را دارد، موقعيت مناسبی است که هم خود را بشناساند و هم نيرو جمع آوری کند. نتيجه کار اين جبهه و ادامه آن به چگونگی پيشرفت انتخابات مجلس اروپا و ميزان موفقيت اين جبهه در گردآوردن چپ ها بستگی دارد.
روزنامه اومانيته در تاريخ ۱۹ ژانويه جاری با „ژان لوک ملانشون“ پيرامون اين جبهه و حزب چپ مصاحبه ای کرده است. برگردان اين مصاحبه به فارسی در زير از نظرتان می گذرد.

جبهه چپ در مقابل „اروليبراليزم“
گفتگو با ژان لوک ملانشون

سوال: آيا سوال ۲۰۰۹ برای شما سال همه خطرات است؟
ژان لوک ملانشون:
يقينا اين سال برای فرانسه و برای همه اروپا سالی سخت خواهد بود. ما همزمان هم به سمت تنش های اجتماعی و اقتصادی بی سابقه می رويم و هم به سمت ناتوانی سياسی حکومتيان که اين نيز بی سابقه است. ولی اين وضعيت خود ناشی از ناتوانی چپ در ارائه يک آلترناتيو است.

سوال: نقش احزاب سياسی در حرکت های اجتماعی از قبيل ۲۹ ژانويه آينده چه می تواند باشد؟
ژان لوک ملانشون:
ما نبايد حرکت های اجتماعی را مکمل اقدامات سياسی بدانيم. احزاب بايد يک چشم انداز سياسی برای حرکت ها ارائه دهند. مشکل بتوان در يک مبارزه وارد شد، آن زمان که اين مبارزه هيچ گشايش سياسی نداشته باشد. با پيشنهادات آلترناتيو از سوی کمونيست ها و „حزب چپ“، که جبهه چپی است در گسست با اروپای ليبرال، فضای عمومی در حال تغيير است.

سوال: ولی جدا از جبهه واحد برای اروپا، در نظر داريد چه پروژه بسازيد، حزب چپ آلمان (Die Linke) از نوع فرانسوی؟
ژان لوک ملانشون:
شما خيلی تند مي رويد! جبهه چپ از يک واقعيت سياسی - انتخاباتی نشات می گيرد. يک پروژه فرموله شده در خلاء، بدون آن که مراحل و واقعيت های سياسی را به حساب آورد، حاصلی جز بن بست ندارد. کليد شرائطی که در آن مردم به گذار دمکراتيک باورمند شوند، چيست؟ در ابتدا بايد خواهان گذار بود، اگر که تنها به رفرم هايی در حاشيه بسنده شود...

سوال: پس شما يک رفرميست نيستيد؟
ژان لوک ملانشون:
من تقابل انقلابی – رفرميست را نمی پذيرم. آن هايی خودشان را رفرميست می نامند که می گويند به هيچ يک از اصول پايه ای سرمايه داری دست نمی زنند. ولی اين آيا رفرميسم است؟ رفرم های راديکالی وجود دارد، به طور مثال ايجاد يک مرکز مالی عمومی با ملی کردن تمام بانک ها. بايد از سرمايه داری گسست. برای شکل گيری اين پروژه، بايد قدرت لازم برای پيشبرد آن را داشت. اين پروژه با پيمان اروپا هماهنگ نيست. هشتاد درصد قوانين ما بر اساس جهت گيری های اروپايی تنظيم شده و صد در صد آن بايد با پيمان اروپا منطبق باشد. هر کس که اين را می پذيرد بايد نتايج ملی آن را هم بپذيرد. به همين دليل اين تصنعی نيست زمانی که می گوئيم، ايجاد يک جبهه چپ با پيشنهاد يک برنامه آلترناتيو در مقابل وضعيت موجود در فرانسه و در آغاز با رد پيمان اروپا. تسلط سوسيال ليبرال بر چپ مانع پيروزی چپ می باشد.

سوال: چگونه می خواهيد سوسيال- ليبرال را پس بزنيد؟
ژان لوک ملانشون:
به سادگی و با شکست دادنش در صحنه انتخابات. „حزب جديد ضد سرمايه داری“ (حزب NPA جانشين حزب LCR) اعلام کرده است که هيچ فوريتی برای انتخابات مجلس اروپا نيست و وی حاضر به حکومت کردن همراه با سوسياليست ها نمی باشد. در حالی که مسئله به هيچ وجه حکومت کردن در زير سلطه سوسيال- ليبرال نيست. درنتيجه فکر و نظر مردم بايد دخالت داده شود و در کادر انتخابات اروپا اين شدنی است. ما شيوه ای ديگر برای تغيير تمايلات بجز انتخابات نمی شناسيم. رسالت جبهه چپ شکست راست و داشتن دست بالا در چپ است. برای اين مهم، بهترين راه اجماع تمام چپ های ديگر[منظور ديگر نيروهای چپ بجز حزب سوسياليست] است. همه چپ ها به طور وسيع و حتی آن ها که قرارداد اروپا را رد کردند. من با هرگونه توافق با حزب سوسياليست در انتخابات مجلس اروپا مخالفم، چرا که اين حزب امضاء پيمان ليسبون را در برنامه خود وارد کرده است.

سوال: شما بارها به حزب چپ آلمان (Die Linke)، که از ادغام بين حزب کمونيست سنتی آلمان (PDS) و سوسيال دمکرات های چپ تشکيل شد، به يک عنوان فرمول سياسی مناسب اشاره کرده ايد. آيا اين يک مدل برای شما است؟
ژان لوک ملانشون:
درواقع بايد از آن الهام گرفت، نه آن که کپی کرد، چرا که غير ممکن است. بايد از آن چه که قابل انطباق است،الهام گرفت: گسيختن از سوسيال دمکراسی و ايجاد يک جبهه. حزب چپ آلمان در ابتدا با پيدايش يک جبهه آغاز کرد و نه حزبی که با ادغام چند سازمان بر اساس قوانين انتخاباتی آلمان شکل گرفته باشد. پس ما هم استقلال خودمان را از سوسيال دمکراسی اعلام کنيم، از آن جدا شويم و يک جبهه آلترناتيو حکومتی بسازيم. پروژه دراز مدت اين جبهه بايد شکل دادن به يک اکثريتی برای حکومت کردن باشد.

سوال: آيا انتخاب خانم ماراتين اوبری به دبير اولی حزب سوسياليست، نشان از تمايل اعضاء به جهت چپ حزب سوسياليست نيست؟
ژان لوک ملانشون:
حزب سوسياليست انواع جريانات و گرايشات مختلف، آشکار و پنهان، به خود ديده است. ولی فراموش نمی کنم که اين حزب، چپ است و شکلگيری يک اکثريت چپ در اين کشور بدون حزب سوسياليست ممکن نيست. اما با کدام جهت گيری پرسش اصلی است. آن که در اين حزب در حال حاضر برنده شده، نيرويی است که سياستش و برنامه حکومتی اش در جهت سوسيال دمکراسی اروپايی است، که تماما متکی است بر پذيرش پيمان ليسبون. جريان مارتين اوبری به طور سنتی يک جريان سوسيال دمکرات چپ ميانه است. به اولين سخنرانی او اشاره می کنم که گفت حزب سوسياليست چپ است، اما رفرميست و برای وی اروپا خود يک پروژه است. لغت رفرميست به کاربرده شده که نشان دهد آنها به کاپيتاليسم دست نخواهند زد و لغت اروپا برای اين بود که نشان دهد حزب سوسياليست در اردوگاه „آری“ به پيمان ليسبون، همراه با راست، باقی می ماند.

سوال: شما مايليد که يک اکثريت چپی همراه با حزب سوسياليست بسازيد، اما چگونه و آيا در اين حالت نبايد به سلطه سوسيال دمکراسی تن داد؟
ژان لوک ملانشون:
تنها دو راه برای جابجا کردن مرکز ثقل چپ وجود دارد: تلاش برای بهبود از درون حزب سوسياليست، من بيست سال از عمرم را صرف اين کار کردم و برای چه نتيجه ای! من از اين درس آموزی کردم. راه دوم از طريق بحث عمومی و داوری مردم ممکن خواهد بود. اين بر عهده مردم فرانسه و رای دهندهگان چپ است که مشکل را حل کنند. اگر چپ ديگر پراکنده و بدون يک برنامه مشترک فعاليت کند، قابل فهم است که هم چون انتخابات رياست جمهوری اخير، رای دهندگان چپ به آ نها پشت خواهند کرد. ولی در حال حاضر جبهه چپ صرفا نه يک پروژه، که يک واقعيت است. حزب کمونيست فرانسه است و حزب چپ. يقينا ناکافی است، ولی ما نمی توانيم به کمونيست ها و خودمان از اين بابت خرده بگيريم. کسی که به چنين نتيجه م یرسد بايد به ما بپيوندد. ولی ما نبايد اين جبهه را کوچک کنيم. اين نقطه اتکاء مهمی است.

سوال: وراء جبهه چپ، نزديکی خود با حزب کمونيست را چگونه می بينيد، آيا شما خواب يک وحدت با حزب کمونيست را در بلند مدت نمی بينيد؟
ژان لوک ملانشون:
نه رابطه سهل تر خواهد بود اگر حزب کمونيست، حزب کمونيست بماند. هرکس در هويت مستقل خودش بايد باقی بماند. حزب کمونيست، به تاريخ کمونيست ها استناد می کند و حامل آن ها به آينده است. ما در يک منطق جمهوری اجتماعی و حزب آزمايشگاهی، که هدف خودش را بازتنظيم ايده آل های چپ قرارداده است، قرار داريم. ما نه با حزب کمونيست و نه با حزب جديد ضد سرمايه داری (NPA) رقابت نداريم. بايد امتزاج هويت و اتحاد را دانست. دراين مورد ما با حزب کمونيست تفاهم کامل داريم.

سوال: شما تمايل (NPA) به تنها بازی کردن در انتخابات اروپا، را چگونه ارزيابی می کنيد؟
ژان لوک ملانشون:
بحث با آن ها در اين زمينه هنوز به پايان نرسيده است. رفقای حزب (NPA) می گويند که می خواهند يک حزب انقلابی بسازند. اين مسئله ما نيست. ما يک جبهه پيشنهاد می کنيم که اجبارا در آن فعالينی با ديدگاه های مختلف خواهند بود. گاهی اوقات حزب (NPA) اختلافات را روی ميز بحث قرار می دهد و زمانی نيز برعکس آن. اين صرفا گواهی دادن بر يک واقعيت عيان است، وگرنه همه ما در يک حزب بوديم. اميدوارم که ديدارهایمان تاکنون به حل بدفهمی ها کمک کرده باشد. من مطمئن هستم که می توانيم با احترام به هر يک، جبهه را بسازيم.

۲۶/۰۱/۲۰۰۹

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد