logo





از „نافرمانی مدنی“ تا „بدفرمانی مدنی“

(بخش يازدهم)- بدفرمانی مدنی، تعريف و ويژگي ها

پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۲۹ ژانويه ۲۰۰۹

عمار ملکی

ammar-maleki.jpg
بعد از بررسی تعاريف و مشخصات „نافرمانی مدنی“ از ديدگاههای مختلف و مقايسه ديگر اعتراضات مدنی با آن و ذکر نمونه‏هايی از اين اعتراضات در کشورمان در بخشهای گذشته، در اينجا به بحث اصلی اين پژوهش، يعنی طرح نظری يک حرکت اعتراضی متفاوت میپردازيم. روش اعتراضی که در اينجا به آن پرداخته میشود، در نظريات موجود فلسفه سياسی تاکنون از آن نامی برده نشده است. از اين رو، اين نوع حرکت اعتراضی غالبا و بخصوص در ايران با ديگر انواع روشهای اعتراض - مخصوصا نافرمانی مدنی - اشتباه گرفته میشود و به همين جهت شايد بتوان گفت که نگارنده با مشاهده نوع خاصی از رفتار اعتراضی که در مردم ايران ديده میشود، اين نظريه را طرح و بسط میدهد. وجود اين نحوه اعتراض، ناشی از عوامل مختلفی است که شرايط سياسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر ايران و نحوه برخورد حکومت با اعتراضات و همچنين خلقيات ايرانيان همگی در آن نقش داشته‏اند و در ادامه اين رساله هر يک از آنها تا حد توان نويسنده بررسی میشود و تعمق و تحقيق بيشتر درباره آن را از محققان، استادان و کارشناسان شاخه‏های مختلف علوم انسانی و همچنين فعالان و مبارزان اجتماعی و سياسی درخواست میکنم. بديهی است که بیشک با تحقيق و بررسی در ديگر نقاط جهان، میتوان نمونه بکارگيری اين عمل اعتراضی را در خارج از ايران نيز به وفور يافت.
اين نوع رفتار اعتراضی، روشی مابين اطاعت و فرمانبری از قانون و نافرمانی از قانون میباشد که آن را "بدفرمانی“ مینامم و در ادامه به بررسی مفهوم، زبان‏شناسی (واژه‏شناسی)، تعريف و ويژگیهای اين عمل خواهم پرداخت. البته با توجه به بحث اصلی اين رساله که به روشهای اعتراض مسالمت‏آميز میپردازد، من نيز به بررسی پديده „بدفرمانی مدنی“ در مقايسه با حرکت اعتراضی „نافرمانی مدنی“ خواهم پرداخت.

مفهوم „بدفرمانی مدنی“
همان‏گونه که پيش‏تر نيز گفته شد، در مواجهه با قانون (يا قاعده، تصميم يا سياست خاص)، رويکردهای مختلفی را میتوان در نظر گرفت. يکی اطاعت مطلق و پايبندی کامل به رعايت آن، بدون در نظر گرفتن درستی يا نادرستی و عادلانه يا ناعادلانه بودن قانون است که آنرا فرمانبری مطلق و يا „خوش فرمانی“ میناميم. روش ديگر برخورد با قانون، که از آن صحبت شد، „نافرمانی مدنی“ بود که در آن شخص نافرمان، از قوانين ناعادلانه به‏طور آگاهانه و عامدانه و علنی سرپيچی میکند تا حکومت و قانون‏گذاران را وادار به تغيير آن قانون يا سياست ناعادلانه کند. اما رفتار يا عمل اعتراضی ديگری که ما بين اين دو روش قرار میگيرد را „بدفرمانی مدنی“ نام مینهيم. به اين مفهوم که بدفرمانی مدنی، حرکتی اعتراضی نسبت به قانون يا سياستی است که افرادِ جامعه آنرا ناعادلانه يا غيرقابل‏قبول میدانند و ليکن مانند نافرمانی مدنی، آن قانون را به طور آشکار نقض نمیکنند بلکه آنرا به صورت ناقص يا تغييريافته و به اصطلاح نصفه و نيمه اجرا میکنند و يا به معنای واقعی کلمه، آنرا „بد“ اجرا میکنند.
ويژگیها، دلايل و مصداق‏های بدفرمانی مدنی، در ادامه اين پژوهش مورد بررسی قرار میگيرد، اما در ابتدا، کمی به واژه‏شناسی مرتبط با اين مفاهيم میپردازيم تا انتخاب ترکيب „بدفرمانی مدنی“ و تفاوت آن با „نافرمانی مدنی“، از نظر زبان شناسی مشخص گردد.

واژه شناسی „نافرمانی مدنی“(Civil Disobedience) و „بدفرمانی مدنی“ (Civil Misobedience)
اصطلاح Civil Disobedience در زبان انگليسی از دو واژه civil و disobedience تشکيل شده است. civil در اين زبان، به معانی مختلف شهروندی، مدنی، قانونی و غيرنظامی بکار برده میشود که با توجه به کاربرد مشخص و ترکيب با ديگر کلمات، میتواند يکی از معانی مذکور را داشته باشد. آن‏گونه که در فرهنگ‏نامه‏ها و از تعاريف عبارت Civil Disobedience ديده میشود، civil در اينجا، به معنای مدنی، يعنی مسايل مرتبط با شهروندان و قانون میباشد و در بيشتر تعاريف، آنرا نشانه‏ای از غيرخشونت‏آميزبودن اين عمل نيز میدانند.
واژه disobedience از پيشوند „dis-“ و کلمه obedience تشکيل شده است. پيشوند „dis-“ در فرهنگ لغت انگليسی، برای ساختن „متضاد“ و واژه „مخالف“ يک کلمه استفاده میشود.
(Prefix shown an opposite or negative)
مي
توان اين پيشوند را در فارسی با پيشوندهای „نا“، „ﻧَ“ يا „بی“ همسان دانست که حرف نفی هستند و به اول فعل، مصدر، حاصل مصدر، اسم و صفات اضافه میشوند. مثالهايی از کلمات با اين پيشوندها در انگليسی و فارسی عبارتند از: disability- ناتوانی، discomfort- ناراحتی، disagree- توافق نکردن، disuse- استفاده نکردن، disbelief- ناباوری يا بی اعتقادی، distrustful- بی اعتماد و...
حال با توجه به آنکه کلمه obedience يک اسم است و به معنای اطاعت، پيروی، فرمانبرداری يا فرمانبری میباشد، با اضافه نمودن „dis-“ به ابتدای آن، معنای عدم اطاعت، نافرمانبرداری، نافرمانبری و يا شکل ساده‏تر و مناسب‏تر آن „نافرمانی“ را میدهد. (در لغت نامه دهخدا سه کلمه نافرمانبرداری، نافرمانبری و نافرمانی به يک معنا هستند.)
نهايتا آنکه، معنای عبارت civil disobedience در پارسی برابر با „نافرمانی مدنی“ میباشد که در واژگان علوم سياسی نيز به همين عنوان معروف است.
حال بر اساس همين روش، واژه شناسی „بدفرمانی مدنی“ را که به‏طور مختصر مفهوم آن توضيح داده شد، بررسی مینماييم تا ريشه وضع اين عبارت و تفاوت آن از „نافرمانی مدنی“، از نظر زبان‏شناسی مشخص شود.
برعکس روش فوق که ابتدا واژه انگليسی وجود داشته است و معادل آن در فارسی تعيين گرديد، اين بار اما واژه‏شناسی عبارت بدفرمانی را، ابتدا در زبان پارسی بررسی نموده و سپس معادل آن را در زبان انگليسی مشخص میکنيم.
کلمه „بد“ در زبان پارسی، صفتی است که در بسياری موارد در ترکيب با اسمها، صفت مرکب میسازد (مانند بدآموز، بدرفتار) و با افزودن „ی“ مصدری به انتهای اين صفتها، از آن مصدر مرکب ساخته میشود (مانند بدآموزی، بدرفتاری). مصدرهايی که با اضافه نمودن کلمه „بد“ ساخته میشوند، معنای „ناقص يا بد انجام شدن“ يک عمل را نشان میدهند. درحالیکه - همان‏طور که پيش‏تر گفته شد - مصدرهايی که با اضافه نمودن پيشوند „نا“ (يا „بی“) ساخته میشوند، معنای انجام‏نشدن يک عمل را نشان میدهند. به‏طور مثال صفت „بداعتقاد“ به معنای „بدانديشه“ يا „آنکه اعتقادش بد است“، میباشد. يعنی کسی که درباره چيزی اعتقاد و انديشه‏ای بد و نادرست دارد و نه آنکه اعتقاد ندارد. اما کلمه „بی اعتقاد“ به معنای کسی است که به چيزی يا امری، اصلا اعتقاد و باور ندارد.
در مثالی ديگر تفاوت واژه‏های „بد استفاده‏کردن“ و „استفاده‏نکردن“ را میتوان مورد توجه قرار داد. در عبارت اول، استفاده نادرست و بد از چيزی يا وسيله‏ای استنباط میشود، درحالیکه در دومی، عدم استفاده از چيزی مورد‏نظر است. بديهی است اختلاف اين دو معنا، کاملا برای خواننده آشکار است. در نمونه ديگر میتوان به کلمه „بدفهمی“ اشاره کرد که به معنای فهميدن غلط يا ناقص است و معنی آن با کلمه „نفهمی“ متفاوت است؛ زيرا که دومی اساسا، نفی هر گونه فهميدن است. میتوان مثالهای بسيار بيشتری از تفاوت اين دو ترکيب ذکر کرد که از حوصله اين مطلب خارج است و به اين چند نمونه که تفاوت را برای خواننده مشخص نمود، اکتفا میشود.
در نتيجه‏ی توضيحات بالا، ما برای نشان دادن مفهوم „بد پيروی کردن“ يا „اطاعت بد و ناقص کردن“ از يک قانون يا دستور، در زبان پارسی از واژه „بدفرمانبرداری“ يا „بدفرمانبری“ و يا شکل ساده‏تر آن، „بدفرمانی“ استفاده میکنيم.
اما در ادامه، جهت خاتمه دادن به بحث واژه شناسی، تفاوت ذکر شده در بالا را در واژگان انگليسی نيز نشان میدهيم تا مشخص شود که واژه „بدفرمانی“ در زبان انگليسی چه خواهد بود و نيز تفاوت آن با واژه نافرمانی از چه جهت میباشد، اگرچه که معادل اين دو واژه در زبان انگليسی، تاکنون با تفاوت در معانی به کار برده نشده‏اند.
همان‏گونه که برای پيشوندهای „نا“، „ﻧَ“ يا „بی“ در زبان پارسی، معادل پيشوند „dis-“ در انگليسی وجود داشت، معادل با پيشوند „بد“، در زبان انگليسی پيشوند „-mis“ وجود دارد که در ترکيب با کلمات مختلف، معنای „بد“ يا „غلط“ انجام‏دادن کاری را نشان میدهد. مثلا کلمه misgovern به مفهوم bad governing در واژگان انگليسی میباشد که به معنای „بدحکومت‏داری“ است، درحالیکه اين واژه به معنای نداشتن حکومت يا „بي
حکومتی“ (anarchy) نيست. برای پيشوند „mis-“ مثالهای متعددی وجود دارد که به‏عنوان مثال میتوان از misfortune، mismanage و mistranslate بترتيب به معنای „بدشانسی“، „بد اداره‏ کردن“ و „غلط ترجمه کردن“ نام برد و میتوان نمونه‏های متعدد ديگری نيز، ذکر نمود.
همچنين میتوان تفاوت معنايی دو پيشوند „mis-“ و „dis-“ بر روی يک کلمه مشترک را مشاهده نمود. مثلا برای کلمه „بداعتقاد“، واژه misbeliever و برای کلمه „بی اعتقاد“ واژه disbeliever وجود دارد که اختلاف معانی آنها دقيقا به همان شکل توضيح داده شده، برای معادل فارسی آنها میباشد. برای مثال ديگری که درباره „بد استفاده کردن“ و „استفاده نکردن“ ذکر شد، در زبان انگليسی، برای اولی واژه misuse و برای ديگری disuse بکار برده میشود.
حال با توضيحات فوق، به سادگی میتوان واژه انگليسی Misobedience را برای معادل کلمه „بدفرمانی“ استفاده نمود و تفاوت آنرا با واژه disobedience به معنای „نافرمانی“ کاملا تشخيص داد. لازم به توضيح است که در برخی واژه‏نامه‏های زبان انگليسی، برای کلمه misobedience، ترجمه mistaken obedience به معنای پيروی اشتباه و غلط ذکر شده است که با معادل „بدفرمانی“ بسيار همخوانی دارد، اگر چه آنرا در واژه نامه‏های معاصر با disobedience هم‏معنی دانسته‏اند، اما از اين پس کاربرد اين دو لغت و تفاوت معانی آنها را، بخصوص در واژگان علوم سياسی، با توضيحات ذکر شده میتوان بسادگی تفکيک نمود.

ويژگیهای „ بدفرمانی مدنی“
„بدفرمانی مدنی“ يکی از روشها و رفتارهای اعتراض‏آميز در برخورد با قانونی است که اقليت يا اکثريت آنرا ناعادلانه میدانند. همان‏طور که پيشتر ذکر گرديد، اگر قانونی „خوب“ و „عادلانه“ را کسی از افراد جامعه نقض نمايد، اين عمل „نافرمانی مجرمانه“ است که هم يک عمل ضداخلاقی است و هم آنکه مورد تاييد هيچ عقل سليمی نمیباشد. عمل نافرمانی مجرمانه، غالبا از روی خودخواهی و يا شرارت سر میزند، مگر در موارد خاصی که از روی اضطرار باشد (مانند رد کردن چراغ قرمز توسط خودرويی که حامل يک بيمار در وضعيت اضطراری میباشد).
پس اولين ويژگی بدفرمانی مدنی اينست که اين عمل، مانند نافرمانی مدنی در مواجهه با يک قانونی که ناعادلانه و نادرست فرض میشود، صورت میپذيرد. معيار اينکه کدام قانون خوب و عادلانه است و کدام قانون ناعادلانه است، در اينجا نيز مانند بحث ‏های پيشين درباره حقوق و نافرمانی مدنی، از پيچيدگی خاصی برخوردار است و مناقشات بسياری را در پی دارد که در اين مطلب به آن نمیپردازيم و فرض میکنيم که با قانونی، که عده‏ای از مردم آنرا از روی وجدان انسانی و يا باور جمعی ناعادلانه میدانند، مواجه هستيم.
در عملِ بدفرمانی، شخص، قانون ناعادلانه را به طور علنی نقض و نفی نمیکند، بلکه در ظاهر از آن پيروی هم میکند، ليکن به نحوی آن قانون را اجرا میکند که تا حد ممکن از مجازات نقض قانون در امان باشد. بدين‏منظور، تا جايیکه شخص بتواند و منافعش به خطر نيفتد، آن قانون را „نصفه و نيمه“ و حتی به شکل تغيير يافته انجام میدهد و در بسياری موارد اين نوع فرمانبری از قانون، تنها با حفظ شکل و ظاهر قانون و در همان حال با نقض يا بی توجهی به محتوای آن انجام میپذيرد و از همين رو „بدفرمانی“، واژه‏ای در خور برای آن میباشد. پس مشخص میشود که يکی ديگر از ويژگیهای بدفرمانی، غيرعلنی، محتاطانه و محافظه‏کارانه بودن آن است. يعنی فرد قانونی را که ناعادلانه میداند، به طور کامل و علنی نقض و نفی نمیکند، زيرا که نمیخواهد منافعش به خطر بيفتد و ترجيح میدهد راهی ميانه که باصطلاح نه سيخ بسوزد و نه کباب را، برای نشان دادن مخالفت خود با قانون انتخاب نمايد. غيرعلنی بودن اين حرکت، از يک سو با توجه به قصد کاهش هزينه اعتراض برای فرد صورت میپذيرد و از سوی ديگر به اين معناست که شخص بدفرمان، در برابر مراجع قانونی، هيچگاه اقرار به اجرای بدِ قانون نمیکند و عمل اعتراضی خود را آشکارا ابراز نمینمايد. درحالیکه در نافرمانی مدنی، يکی از ويژگیهای اصلی، علنی بودن آن در برابر قانونگذاران و عموم جامعه است.
اين خصوصيت ذکر شده، در ذات خود نشانگر يک ويژگی ديگر بدفرمانی میباشد و آن، سعی در پرداختن „هزينه کم“ توسط فرد بدفرمان خواهد بود، زيرا با بهره‏گيری از اين روش، نمیتوان او را فردی نافرمان خواند که بايد هزينه سرپيچی از قانون را بپردازد. بدين ترتيب شخصِ بدفرمان، قانون و قانونگذار و مجری قانون را گيج میکند.
از طرف ديگر بر خلاف نافرمانی مدنی که اغلب بايد به‏صورت جمعی انجام شود تا تاثيرگذار باشد، بدفرمانی مدنی عملی است که اصولا به صورت فردی و با تصميم فردی آغاز میشود، هر چند ممکن است همزمان توسط عده زيادی انجام پذيرد. غالبا هر فرد با روش و رفتار خاص خود، نوعی بدفرمانی را انجام میدهد که ممکن است با بدفرمانی شخص ديگر، کاملا متفاوت باشد. يعنی ممکن است دو نفر که هر دو، قانون خاصی را ناعادلانه میدانند و قصد عدم اطاعت و اجرای ناقص آن را دارند، هر يک به شکلی بدفرمانی کنند و اجرای ناقص قانون توسط اين افراد، کاملا با يکديگر متفاوت باشد. البته در بسياری موارد افراد از روش بدفرمانی يکديگر آگاه میشوند و آنرا بکار میگيرند که در اين صورت شاهد شکلی يکسان از بدفرمانی مدنی خواهيم بود و البته باز هم اگر چه حرکتی فراگير را نشان میدهد، ولی نه با يک توافق و تصميم جمعی و دارای رهبری، بلکه ناشی از اقدام فردی تعداد زيادی از افراد میباشد. پس يکی ديگر از ويژگیهای بدفرمانی مدنی، فردی بودن و در نتيجه بدون رهبر بودن آن است.
همچنين برخلاف نافرمانی مدنی که حرکتی کاملا اخلاقی است، بدفرمانی مدنی ممکن است عنصری غيراخلاقی و منفعت‏طلبانه در خود داشته باشد. تظاهر به اجرای يک قانون و تبعيت از آن به شکل ناقص و در عين حال، ناعادلانه دانستن و مخالف بودن با آن در باطن خويش، نوعی ظاهرسازی را در فرد بوجود میآورد. به‏طورکلی عملی که در آن فرد در ظاهر با آن خود را موافق نشان دهد و در باطن با آن مخالف باشد و در عمل آنرا وارونه انجام دهد، از نظر اخلاقی حکم رفتاری „رياکارانه“ را خواهد داشت و رفتار بدفرمانی مدنی در برخی موارد، خواه ناخواه با اين توصيف، منطبق میگردد.
از ديگر ويژگيهای اين رفتار اعتراضی میتوان به آگاهانه‏ و عامدانه‎بودن آن اشاره کرد. ويژگی آگاهانه‏بودن اين عمل، بدين معناست که فرد با آگاهی از اينکه قانون ناعادلانه است و در عين حال قدرت تغيير آن وجود ندارد و سرپيچی کامل از آن هزينه بالايی دارد، دست به بدفرمانی میزند. همچنين شخص بدفرمان، غالبا آگاه است که آنچه او به عنوان اطاعت از قانون انجام میدهد، براستی چيزی نيست که قانون آنرا خواستار باشد، بلکه حفظ ظاهر آن قانون است.
اما بدفرمانی مدنی معمولا عمدی و با هدف دهن‏کجی به قانون ظالمانه انجام میشود و آنرا نمیتوان از روی تصادف و سهوی دانست. اين حرکت با تمامی اوصاف ذکر شده، اعتراضی عمدی است که با هدف‏ها و منظورهای متفاوت انجام میپذيرد. البته شايد بتوان نمونه‏ای از اجرای ناقص يک قانون را مثال زد که فرد عامدانه آنرا انجام نداده باشد؛ در اين صورت اين عمل نه رفتاری اعتراضی بلکه عملی است که سهوا انجام شده و نمیتوان آنرا با تعاريف و مشخصات ذکر شده، بدفرمانی ناميد.
از سوی ديگر، با توجه به تعريفی که پيش‏تر از پسوند مدنی ذکر شد، کاملا آشکار است که مسالمت‏آميز و بدور از خشونت بودن، از ديگر ويژگیهای بدفرمانی مدنی میباشد. اين حرکت با توجه به ذات محافظه‏کارانه (و تا حدی منفعت‏طلبانه) که در خود دارد، حتی از نافرمانی مدنی نيز غير خشونت‏آميزتر و ملايم‏تر است، زيرا در نافرمانی مدنی، ممکن است که حکومت و سيستم قانون‏گذار دست به اعمال خشونت بر ضد نافرمايانی که داوطلبانه حاضر به قبول هزينه هستند، بزند (مانند رفتار خشونت‏آميز با گاندی، مارتين لوترکينگ و ماندلا)، اما در حرکت بدفرمانی مدنی، اساسا حکومت دچار نوعی گيجی و بلاتکليفی خواهد شد، زيرا که اين حرکت بنا به خاصيت دوگانه خود در حفظ ظاهر و نقض باطن قانون، دست حکومت را در اعمال خشونت تا حدی میبندد.
نهايتا آنکه میتوان خصوصيات ديگری برای بدفرمانی مدنی برشمرد که ممکن است آنها را بتوان نتايج خصوصيات اصلی ذکر شده دانست، مثل: بدون تئوری بودن اين حرکت، فراگيرشدن آن به شکل يک جنبش پنهان و يا زمانبر بودن تاثير آن.
بدفرمانی مدنی با توجه به ويژگیهای ذکر شده، ممکن است هيچگاه به تغيير قانون يا رفتار ناعادلانه منجر نشود، ولی بیترديد موجب استحاله و بیاثری آن قانون (يا سياست) در ميان مدت و بلند مدت خواهد شد.

در بخش‏های بعدی که به بررسی نمونه رفتارهای منطبق با بدفرمانی مدنی در جامعه ايران خواهيم پرداخت، ويژگیهای ذکر شده برای آن و تفاوتش با ديگر رفتارهای اعتراضی، برای خواننده ملموس
تر خواهد گرديد. اما پيش از آنکه به بررسی موارد بدفرمانی مدنی در جامعه ايران پرداخته شود، در بخش بعد نگاهی به روحيات و جامعه‏شناسی مردم ايران خواهيم داشت تا پيش زمينه و مشخصات رفتاری ايرانيان که آنها را مستعد بدفرمانی ساخته است، برای خواننده مشخص شود.
عمار ملکی ammarmaleki@yahoo.com
________________________
۱- فرهنگ لغت آريانپور
۲- Longman Dictionary of Contemporary English
۳- لغت نامه دهخدا
۴- پيشين
۵- Webster's Revised Unabridged Dictionary (۱۹۱۳)

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد