ماه
ماه در من عبورکرده، به تمامی.
گسترهها و دوردستهایم را همه پیموده:
از کوههای سکوت
دوریجسته.
به جنگلهای تاریک ِ نهان و خفته در من،
دستنسوده،
بهسختی از سَر ِ شاخهها برگذشته.
زمانهایی را، که من بیحضورم در آنها،
به نوری سرد و تیز منورمیکند.
ماه -
میراثدار ِ شعر ِ من.
۱۹۴۷
راه را گُمکردن در تو
راه را گُمکردن در تو
آنگونه که در جنگلی سیاه-سبز:
شبشدن در تنههایت،
روزشدن در شاخههایت،
آرمیدن بر خالهای
دستانات،
مُردن در صدای یک پرنده
در جایی دور،
مُردن در صدای تو.
۱۹۵۵
نمیشنوم چه میگویی
نمیشنوم چه میگویی،
برگهای درختان خشخشمیکنند،
باد خنک است
و فرومیآوَرَد بزودی برایمان شب را
از کوه به دَره.
تو چراغ را برخواهیافروخت،
تا پنجرهمان فانوس ِ دریایی شود
برای ستارههای دوردست.
و من شبی بلند
بر گردنات
شادی را خواهم نوشید،
به شبنم آراسته با اندوه.
۱۹۴۷
مهناز طالبیطاری - ۷ مارس ۲۰۱۲
رِیزل ژیخلینسکی، شاعرهی لهستانی (۲۷ جولای ۱۹۱۰، گُمبینِ لهستان - ۱۳ جون ۲۰۰۱، کُنکُوردِ آمریکا)
Rajzel Zychlinksy
רייזל זשיכלינסקי
(July 27th 1910 in Gombin, Poland - June 13th 2001 in Concord, U.S.A.) lived in several countries and was fluent in five languages, but for over seventy years she wrote only in the one idiom that was truly hers: Yiddish.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد