logo





باید به فردا بیاندیشیم

يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۵ فوريه ۲۰۱۲

دکتر حمید زنگنه

dr-hamid-zangane.jpg
این روزها دو مطلبی که خیلی از دوستان را مشغول کرده است، مسئله انتخابات مجلس شورای اسلامی و گردهمائی بعضی از فعالین سیاسی در محافل مختلف هستند. پنج هفته دیگر که انتخابات مجلس شورای اسلامی به انجام رسید و التهاب منتج از این گردهمآئی ها فرو کش کرد، ما به سر مقوله دیگری می نگریم و چند هفته مشغولیات دیگری برای گفتکو و تبادل نظر خواهیم یافت. گروه اپوزیسیون ایرانی مانند گروه آنش نشانی شهرهایشان عمل می کنند. گروه های آنش نشانی نیز در محل کار خودشان می نشینند تا آتشی بر پا شود و به آن جا بشتابند و آن را خاموش کنند. ما هم منتظر می مانیم که اتفاقی بیفتد و ما را به هیجان بیاورد و گفتمانی را شروع کنیم.

سئوال من، به خصوص از آن ها که این روزها حوصله شان از اعلامیه نویسی سر رفته است و آن ها که فکر می کنند که دیگر خیلی دیر شده است و باید بمب افکن ها را به آسمان های ایران فرستاد و ایران را از این مردان مستبد رها کرد و آن ها که فکر می کنند که قطع جیره و مواجب مردم از طریق تحریم ها راه نجات است، این است که ما تا کی این روال را ادامه خواهیم داد؟ آیا ما می توانیم که برنامه ریزی کنیم و توده را برای آینده آماده کنیم یا خیر؟

به یاد بیاوریم که چگونه انقلاب را ربودند و اسلامی شد. در آن زمان ها روشنفکران ما که می توانستند رهبران انقلاب و کشور شوند هم همین رویه آتش نشانی را داشتند. در مجامع تقریبا بسته با یکدیگر گفتگو می کردند و اجازه دادند که مساجد ابتکار عمل را در دست بگیرند. مساجد بودند که بر مبنای منافع صنفی خود نبض مردم را در دست داشتند، مساجد بودند که فرهنگ مردم را می دانستند. مساجد بودند که زبان مردم را صحبت می کردند، و مساجد بودند که، کم و بیش، برنامه داشتند و می دانستند که چه می خواهند. ما که "هم و غممان" توده بود و در گفتارمان هیچ وقت توده را فراموش نمی کردیم، به آن ها اگر با تحقیر نگاه نم یکردیم با بی اعتنایی با آن ها رفتار می کردیم و رابطه چندانی با آن ها نداشتیم و زمانی که موقع عمل شد بی پناه و بی پایه نظاره گر شدیم و آینده را به خدا سپردیم و گفتیم که هر چه خدا خواست. این همان شیوه ای ست که بیان کننده زمان حال ماست. ما با توده مردم کوچه و بازار رابطه نداریم و تا زمانی که این رابطه بر قرار نشود ما همین که هستیم خواهیم بود و به ژیمناستیک فکری ادامه خواهیم داد.

در حال حاضر ما می توانیم اپوزیسیون را به سه گروه فکری تقسیم کنیم: جمهوری خواهان بدون پیشوند و پسوند، جمهوری خواهان با پیشوند و یا پسوند که شامل ملیون و مذهبیونی که در این نظام بیرونی خوانده می شوند، و مشروطه خواهان. این سه گروه تقریبا نباید اختلاف چندانی روی یکی دو اصل بنیانی با یکدیگر داشته باشند و بنابراین باید بتوانند به قید فوریت با هم دست همکاری بدهند و خود را آماده کار تبلیغاتی برای آماده سازی ذهنی و عملی توده ها و همراهی و تعامل سیاسی با یکدیگر بکنند. اصول بنیانی که باید همه با آن توافق داشته باشند باید قبول آزادی سیاسی/اجتماعی/ فرهنگی و شفافیت فعالیت ها برای همه بدون هیچ گونه پیش شرط باشد. ما باید از همین حالا این مطالبه را شروع کنیم که انتخابات آینده باید از دست شورای نگهبان و وزارت کشور بیرون بیاید و به موسسات غیر انتفاعی وغیر دولتی مردمی سپرده شود. ما نمی توانیم قبول کنیم که مجددا همین بساط و همین آش و کشک خاله را به ما بخورانند.

در این چند هفته گذشته عده ای از فعالین سیاسی به دلایل مختلفی که هنوز نمی دانیم گردهمآئی هائی انجام داده اند که "مرموزترین" آن ها در موسسه اولاف پالمه بوده است. این طور که شنیده می شود متاسفانه دستور جلسه این گردهمآئی و لیست مدعوین حالت هاش هاش گرفته که باعث کنجکاوی بیشتر این و آن شده است. من شخصا فکر نمی کنم که این نوع جلسات ذاتا خوب یا بد هستند ولی می توانند که شک آور شوند، همین طور که شده است. ما ها بیشتر تمایل به تئوری های توطئه داریم و این مخفی کاری را به تمایلات غیر مردمی احتمال می دهیم. در صورت یکه عمدتا این طور نیست و احتمالا بعدا روشن خواهد شد که چرا این چنین بوده است ولی به طور کلی نباید با این گردهمآئی ها با نظر بد نگاه کرد. این روندی است که دوره کار آموزی ماست، هر چند که بعضی ها ممکن است که از حول حلیم توی دیگ بیافتند که این نیز در دراز مدت مهم نیست. به عقیده من اگر همه گروه ها با شفافیت عمل کنند و به دام آن ها که به دنبال پیدا کردن یک "احمد چلبی ایرانی" می گردند، نیافتند حضور در مجامع و مجالس نباید مشکل ساز باشد.

به هر حال، یک سال و چند ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری است. اگر بر همین منوال پیش برویم در آن زمان نیز مطمئنا اعلامیه ای نیز خواهیم نوشت و بعضی از ما آن انتخابات را نیز تحریم خواهیم کرد. مگر این که امروز دست بکار شویم. اگر امروز دیر نباشد، زود نیست. ما باید به خود بجنبیم و ببینیم که چگونه میت وانیم در آن زمان موثر باشیم. چگونه مقاصد خودمان را جامه عمل بپوشانیم؟ انتخابات ریاست جمهوری در پشت پیچ راه است.

hxz0001@yahoo.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


علی‌ شاکری
2012-02-05 22:29:11

دکتر زنگنه عزیزسلام؛
حیرت از این است که هنوز فرهنگ حاکم بر ما به دمکراسی غرب که میگوید " دوست نداری نخر، نرو" نه رسیده ایم. هر سوال، هر تفاوت سلیقه، یا هر اکراه را، به تقابل تبدیل و در جعبه " ضدیت..و ستیز .." میگذاریم که بتوانیم خشم خود علیه آن را توجیه کنیم. از طرفی‌ چون خود را که با ضمیر " ما" بیان میشود " بدیل سیاسی" میدانیم، هر تجمع دیگری را " آنها" پنداشته و تمام قد به نفیش می‌رویم. فکر می‌کنیم به عنوان سیاسی بودن، مرد رنسانس جامع العلوم، یا مرد مجتهد جامع الشرایط هستیم و نسبت به همه چیز، همه جا، و همه کس باید نظر داده و حکمی صادر کنیم.همین احکام بود که در کنفرانس برلین آوریل سال ۲۰۰۰ هموطنانی را به تظاهرات و عرضه اندام در مقابل آن رساند و نتیجه آش را دیدیم.
ولی‌ اگر قبول کنیم ایران در بحران است ، و پاسخ به بحران یک قرائتی نیست، لذا صدا‌های دیگر را هر چند " گوش خراش" نیز باشد گوش دهیم. استبداد حاکم با اعمال قهرش بر اپوزسیون سیاسی آن را از گردونه سیاست و جغرافیای ایران به بیرون پرتاب کرده . عکس المعل متفاوت از طرف یاخته‌های محروم شده از حقشان ،قابل درک، صداهای متفاوت قابل فهم، و توجه به برنامه های نیروهای خارجی‌ نیز قابل تامل، تعمق، و تفکراست . از انجأیکه قرار است " ما" این ایران برای همه ایرانیان در این کشور با هم زندگی‌ کنیم، لذا شنیدن این صداها هر چند گوش خراش باشد واجب، شرکت کردن و یا نکردن، تائید کردن یا نقد کردن، این تجمع‌ها حق ما ، ولی‌ تخطئه نمودن این گرد هم ایها با آئین اصلاح طلبی تعامل و رواداری سازگار نیست.
من آلترناتیو سازی در خارج را ثواب نمیدانم، و همانطوریکه در کنفرانس برلین اتحاد جمهوریخواهان در سال ۲۰۰۴ عرض کردم ؛ در بازی فوتبال سیاست بعضی را دریپ می‌کنیم و به بعضی پاس میدهیم. که این پاس را در این روز‌های بحرانی‌ دندان استبداد، محاصره اقتصادی، و خطر تلاشی ایران، در سمت و سوی دمکراسی و منافع ملی‌، به اصلاح طلبان و جنبش سبز میدهم. مثلا وقتی‌ ۳ نکته آقای خاتمی در چند ماه پیش در باره انتخابات طرح میشود، پرخاش عجولانه و حمله به ایشان را در‌شان سیاست ورزان سکولار دموکرات نمیدانم.آنجا زمان پاس
دادن و بلند کردن صدا بود نه وقت تسویه حساب .اکنون نیز ترغیب من در جهت تجمع‌های بیشتر ، قویتر، و وسیع تر در خارج کشور در همراهی، پشتیبانی، و یاری قلمی، قدمی‌، درهمی و رسانه ای به جنبش درون است و نه بدیل سازی در برون، که خود ملزومات، تماس ها، نزدیکیها، و امکانات خویش را می‌طلبد که بیشتر از من وقوف دارید.
با درود؛
علی‌ شاکری

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد