روز شنبه ۲۱ ژانویه هوکان یولت رهبر حزب سوسیال دموکرات سوئد از رهبری حزب استعفا داد. هوکان حدود ده ماه پیش به این سمت انتخاب شد و در تاریخ حزب کوتاه ترین مدت رهبری را داشته است. هوکان چپ و عدالت خواه و به آینده سوسیال دموکراسی امیدوار است. او انسانی است با قلب گرم و به همین علت گاه در صد احساسات در بیان سیاسی او بیشتر از حد متعارف است. از همان روز اول خیلیها میدانستند که انتخاب او یک اشتباه بوده است٬ چرا که او تا حدی آدمی از دورانهای گذشته است در حالی که بحران عظیم کنونی در اروپا راه حل علمی میطلبد نه راه حل ایدٍولوژیک. هوکان در طول این ده ماه چند اشتباه کرد. مهمترین این اشتباهات در دوئل سیاسی با رهبر حزب محافظه کار صورت گرفت که در آن جا دو سه مورد حرفهای نامستند زده است. از جمله او حزب محافظه کار را متهم کرد که یک لایحه مهم را با کمک حزب فوق راست دموکرات های سوئد به تصویب رساند٬ در حالی که چنین نبوده است و او در جا مات شد. به همین علت حمایت از هوکان و حزب سوسیال دموکرات به شدت کم شد. در برابر هوکان رهبر زیرک حزب محافظهکار راینفلد قرار داشت که از دید من انسانی ستایشانگیز است و تعادل فکری و عملی او در متعادل کردن حرکت جامعهی سوئد مؤثر است.
در نتیجهی این بحران سیاسی سرانجام هوکان یولت تصمیم گرفت که از سمت خود استعفا دهد. من برگردان متن استعفای او را ترجمه کرده و در زیر میآورم. این کار را برای مقایسه انجام می دهدم. برای این که رهبران رژیم ایران و رهبران احزاب ایرانی در آینهی آن نگاهی به خود کنند و تفاوت را ببینند و اگر وجدان و دانش دارند به اصلاح خویش بپردازند. قیاس کنید این گفتار را با گفتار رئیسجمهوری که به میلیون ها مردم خود آشغال میگوید. قیاس کنید این متن را با پیامهای خداگونهی یک روحانی ساده به نام خامنهای که بر اساس بازی روزگار مقدرات تاریخ یک کشور هفتادمیلیونی تماما به دست او افتاده است و اکنون این کشور را به سوی نابودی میکشاند. قیاس کنید این بیان را با سلسله جبال دروغهای رهبران سیاسی و دینی ایران و با کردار بسیای از مسئولان احزاب اپوزیسیون که به هر قلهی اشتباه که میرسند تازه جهت فتح یک قلهی جدید در سلسله جبال قدرت و ریاست خیزیز بر میدارند و مقامپرستی آنان تا دم مرگ ادامه دارد. مقایسه کنید با برخورد فیدل کاسترو و دیکتاتورهای کره که به قیمت ویرانی کشور خود ایدئولوژی شکست خورده و دیکتاتوری را به مردم تحمیل میکنند. آقای دوستدار در کتاب خود به نام امتناع تفکر در فرهنگ دینی به درستی تحجر فرهنگ دینی را در برابر پویایی و پرسایی اندیشه قرار می دهد. در همین راستا می توان برای تحجر ایدئولوژیک نیز٬ حداقل در کوتاه مدت خاصیتی نزدیک به خاصیت بازدارندگی فرهنگ دینی قائل شد. آن چه بر این بازدارندگی فرهنگ دینی و دگماتیسم ایدئولوژیک پیروز میشود تنها آزادی اندیشه و بیان و قلم است. تأمین شرایط و امنیت برای اندیشیدن است. مشارکت اجتماعی در اندیشیدن است. مشارکت اجتماعی آزادانه در تعیین سرنوشت جامعه است. دموکراسی در سیما و سرشت راستین خود یک معنویت در مفهوم عقلانی آن است. ضد دموکراسی فاقد معنویت است. ضد دموکراسی روحی ندارد که روحانی باشد. انتقاد از خود سیاسی آقای منتظری بالاترین حد معنویت اوست و انتقاد ناپذیری خامنهای بارزترین ضدمعنویت اوست. هیچ کسی نم یتواند مقام اندیشه و آزادی و حقوق بشر را پست کند بدون آن که پست باشد و پستی کند.
سخنان هوکان یولتس:
«
من سوسیال دموکرات زاده شدم و سوسیال دموکرات خواهم مرد. اینجا٬ در اسکارهامن بود که من در سال ۱۹۷۶ به عضویت حزب درآمدم. در تمام زندگی سیاسیام با همهی توان کوشیدهام برای سوسیال دموکراسی و ارزشها و ایدهها و سیاستهای آن مؤثر واقع شوم.
نزدیک به یک سال پیش من از سوی واحد تدارک انتخابات این پرسش را دریافت کردم که آیا مایلم رهبری حزب کارگری سوسیال دموکرات سوئد را بر عهده بگیرم٬ بهترین مأموریتی که یک سوسیال دموکرات می تواند بدان دست یابد. من در پی کسب چنین وظیفهای نبودم. این وظیفه به من پیشنهاد شد. با سپاسگزاری بسیار پاسخ مثبت دادم. کنگرهی حزب در ماه مارس گذشته مرا انتخاب کرد تا جانشین مونا سالین شوم.
در آغاز من یک حمایت نیرومند و صادقانه از سوی سوسیال دموکرات ها در سراسر کشور احساس کردم و این شروعی نوین شد. این حمایت را من نه تنها در جریان سفرهای پاییزی خود در کشور بلکه امروز هم احساس می کنم.
اما این شروع جدید به جایی نرسید. حزب پاییزی را پشت سر گذاشت که از آن بدتر پیدا نمی شود. این تنها به کاهش حمایت درونی از حزب محدود نمی شود. من احساس می کنم که حزب فراتر از واحدهای حزبی نیز بخش مهمی از حمایت مردم از خود را از دست داده است. من به عنوان رهبر حزب اشتباه کردم. میزان این اشتباهات را بررسیهای آینده روشن خواهد کرد. رویهم رفته٬ وقتی من میزان حمایت اعضاء حزب را در برابر افکار عمومی ارزیابی می کنم به این نتیجه می رسم:
سوئد به یک سوسیال دموکراسی نیرومند٬ امیدوار٬ پویا و آینده نگر نیاز دارد. کشور ما به یک اپوزیسیون آماده برای گرفتن مسئولیت کشور نیاز دارد٬ کشوری که حداکثر تا سال ۲۰۱۴ نیازمند شروعی تازه است.
بر این اساس من بی درنگ از مسئولیت رهبری حزب استعفا میدهم. من نمیخواهم سد راه شروع تازهای شوم که هم سوئد و هم سوسیال دموکراسی بدان نیازمند هستند. من حمایت کامل و صمیمانهی خود را نثار جانشین خویش خواهم کرد٬ جانشینی که من یقین دارم تمامی حزب را نمایندگی خواهد کرد و خواهد توانست سوسیال دموکراتها را متحد کند.»