logo





خلاء اعتماد به نفس و اتکاء به خود در ملت ها و دولت های جهان سوم

يکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰ - ۱۵ ژانويه ۲۰۱۲

رضا اسدی

reza-asadi-s.jpg

سؤال این است که چرا ما ایرانی ها با دارا بودن پیشینه قابل توجه تاریخی در حوزه حقوق بشر،توسعه، تمدن و ترقی، باید اکنون حسرت پیشرفت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این غربی ها را به دل داشته باشیم. برای این سؤال فقط یک جواب دارم و آنهم دخالت مذهب و خرافه ګرایی در نظام زندګی روزمره و سیستم آموزشی ما ایرانیان و در نتیجه: وجود خلاء قابل توجه« اعتماد به نفس و اتکاء به خود» در ملت ها و حاکمین جهان سوم است.
در حالیکه شرق و غرب در جهت پیشرفت، ترقی و تکامل «علمی، صنعتی و اجتماعی» ګام های قابل توجهی بر میدارند، چرا کشورهای جهان سوم به عقب افتادګی اندیشه و آګاهی مبتلا هستند؟ و چرا خرافه پرستی در این کشورها سیر صعودی دارد؟

آیا عامل عقب افتادګی ما جهان سومی ها آنچنان که دولت هایمان تبلیغ میکنند، غربی ها و ابر قدرت ها هستند و یا این معضل را میشود در دستګاه و یا نظام فرهنګی و آموزشی ما ریشه یابی نمود؟

یک روند آموزشی صحیح و سازنده تاثیر قابل توجهی بر« اعتماد به نفس و اتکاء به خود» در افراد یک جامعه میګذارد. و این دو مقوله در ارتقاء، درک و فهم اجتماعی انسان ها نقش به سزایی دارند. اعتماد به نفس و اتکاء به خود، برانګیزاننده و رشد دهنده احساس مسؤلیت در آحاد مختلف یک ملت هستند. و این کمبود در نظام آموزشی کشورهای جهان سومی - از جمله وطن ما ایران - در تمامی سطوح قابل رویت است. و این مشکل را میتوان درارجحیت دادن حاکمیت به آموزش های مذهبی بر علوم مورد نیاز جامعه دانست. به این مفهوم که: دولت راه حل هر مشکلی را بجای طی طریق علمی و منطقی از دید مذهبی و تکیه بر تخیلات جستجو می نماید.

سلطه آموزش های دینی در کشور ما عرصه را بر قوه خلاقیت و نو آوری در جامعه تنګ و محدود نموده است و راه انتخاب را بر دانش پژوهان در نمایش استعدادهای فردی اشان بسته است. چرا که برای آزمایشات ورودی به مدارس و دانشګاه ها مجبور هستند موادی را در ذهنشان تل انبار نمایند که نه ربطی به موضوع مورد انتخابشان دارد و نه تاثیر مثبتی در ساخت و ساز آینده فردی و اجتماعی آنها خواهد داشت. و دولت دینی آنچنان مدرسه و دانشګاه را تحت سیطره مذهب قرار داده است که آن سمبل مهد آزادی و پرورش انسان ها را به قفسی برای دانشجو تبدیل نموده است.

در سیستم آموزشی کشور ما «اتکاء به نفس و اعتماد به خود» را از دانش آموزان سلب کرده و آن را به وادی عقیده و مذهب واګذار نموده اند. و تعلقات این وادی به جای آینده نګری ، سر از واپسګرایی و خرافه پرستی در آورده و به سرکوب استعداد های شکوفنده و نو ګرا منجر شده است. در واقع از دانشګاه و دانشجو به معنی واقعی سلب استقلال نموده و سعی دارند تا آن مکان را به حوزه علوم دینی تبدیل نمایند. بدون شک این روش، موجودیت و اهداف اصلی دانشګاه را زیر علامت سؤال برده است.

وقتی افراد در چنین نظام آموزشی فارغ التحصیل شوند و در پست های کلیدی مملکت قرار بګیرند، هرګونه خطا و بی توجهی به مسؤلیتشان را در زیرچترمذهب و راهبران دینی توجیه نموده و خود را از اشتباهاتی که مرتکب شده اند بری میدانند. این نوع حاکمان برای بازسازی جامعه بجای توسعه فکر و اندیشه، منتظر ظهورمنجیانی باقی میمانند که - در رویاهایشان - آنها را حلال تمامی مشکلات جهان میدانند. از طرف دیګر این نوع حاکمین هستند که تحت تاثیر قوانین بدوی، هر مخالف و منتقد خود را مرتد و وابسته به بیګانګان میخوانند و میکشند، و حواریون خویش را نیز با وعده ورود به بهشت به کشتن میدهند.

حاکمین و ملت های جهان سومی به جای نګرش در ایجاد انقلابات و دګرګونی هایی که میتوانند در خدمت سازندګی و آینده نګری باشند، خودشان را به آن تحولات و انقلاباتی می آویزند که زمانش کذشته و ثمره ای بجز واپسګرایی و کند نمودن مغز، اندیشه و بستن راه پیشرفت را ندارند.

خلاء اعتماد به نفس و اتکاء به خود در زندګی روزمره بسیاری از خانواده های ایرانی و کشورهای جهان سوم کاملا ملموس است، که آنهم ریشه در مذهب و خرافه پرستی های سنتی دارد. ترجیح بند این خانواده ها نقب زدن به اعماق تاریخ برای حفظ سنن دینی میباشد. والدین ترجیح میدهند که فرزندانشان بجای کسب علوم جدید و مدرن به پرستیدن و حفظ اعتقادات دینی و خرافه ګرایی مشغول باشند.

همین خلاء در اعتماد به نفس و کمبود اتکاء به خود است که باعث میشود تا ملت های جهان سومی در مواجه شدن با هرګونه مشکل سیاسی، اجتماعی و نارضایتی های حکومتی دست بدامان امدادهای غیبی و اعجازات نامفهوم شوند. آنهایی هم که از این امداد ها و معجزات سرخورده ګردیده و یا در صف روشنفکران و آګاهان قرار ګرفته اند، بعضا به قدرت های بزرګ و بخصوص کشورهای غربی برای درخواست کمک های نظامی و امکانات فکری و تدارکاتی متمایل میشوند.

در کشورهای غربی هم انقلابات بزرګ و کوچک مختلفی به وقوع پیوسته است که از آنجمله میشود از انقلاب برای تساوی حقوق زن و مرد، جنسیت، آموزش و پرورش، کارګری و ... نام برد. تمامی این تحولات و تغیرات را میشود در روندی مثبت در زندګی روزمره شهروندان این منطقه از جهان دید. هیچ روز و لحظه ای وجود ندارد که انسان در این کشورها حرکت اجتماعی و سیاسی را در جهت ترقی ، تکامل و نو آوری نبیند. و هیچ زمانی وجود نخواهد داشت که دولت هایشان قدمی به جلو در جهت توسعه آموزش و پرورش و رفع مشکلات اجتماعی برندارند.

آموزش شهروندان از بدو تولد تا زمان بلوغ آنها تحت حمایت و سرپرستی مستقیم قانون قرار دارد و تمامی امکانات آموزشی برای همګان با هر عقیده و اهدافی در دسترس قرار ګرفته است. اعتماد به نفس و اتکاء به خود از آموزش هایی هستند که هر فرد از درون روابط خانوادګی تا طی تمامی دوران تحصیلی آن را می آموزد. افرادی در پست های حکومتی قرار می ګیرند که به مسؤلیتشان آشنا ګردیده و آموزش های کافی در آن امور را ګذرانده و از تجربیات عملی مکفی برخوردار باشند. هیچ کسی بر اساس میزان و درجه اعتقادات مذهبی و حفظ شعائر دینی مجاز به تعین تکلیف برای شهروندان نیست.

سؤال این است که چرا ما ایرانی ها با دارا بودن پیشینه قابل توجه تاریخی در حوزه حقوق بشر،توسعه، تمدن و ترقی، باید اکنون حسرت پیشرفت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این غربی ها را به دل داشته باشیم. برای این سؤال فقط یک جواب دارم و آنهم دخالت مذهب و خرافه ګرایی در نظام زندګی روزمره و سیستم آموزشی ما ایرانیان و در نتیجه: وجود خلاء قابل توجه« اعتماد به نفس و اتکاء به خود» در ملت ها و حاکمین جهان سوم است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد