logo





ترانه های آشورپور، حافظه پایدار گیلکان

در پنجمین سال خاموشی خواننده محبوب گیلک، احمد آشورپور

شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۴ ژانويه ۲۰۱۲

علی صدیقی

ali-sadighi.jpg
(1)

رشد ترانه خوانی محلی و بازیابی آواهای فلکلوریک در ایران، رابطه ای آشکار و مستقیم با راه اندازی و رواج رسانه ای به نام رادیو، در استان های کشور دارد. از این نظر، اگر پدیده رادیو های استانی را اتفاقی تاریخی بدانیم، آن گاه پی خواهیم برد که جایگاه ترانه های گیلکی احمد آشورپور( 1296 - 1385 ) که اجراء و ضبط آثار خود را پیش از فرستنده های استانی کشور آغاز کرد، به چه میزان دارای اهمیت است.
آشورپور خود با تشویق یک خواننده آماتور که به زبان کردی ترانه می خواند، درسال 1324 خورشیدی، یعنی دوسال قبل از آغاز به کار نخستین فرستنده رادیو در خارج از پایتخت ( رادیو تبریز، 1326 )، به سراغ ترانه خوانی به زبان مادریش رفت و آن گاه خود در سطحی وسیع تر، در گرایش هنرمندان به ضبط و پخش صدای خود به زبان های دیگر؛ تاثیری انکار ناپذیر باقی گذاشت. هر چند این تاثیر را نباید در میان موسیقی عمده زبان های آذری و کردی و بلوچی که ارایه موسیقی در آنان از قدمتی بس طولانی برخوردار است، جست و جو کرد؛ اما پیشگامی آشورپور، بی تردید در گرایش استعداد های جوان دیگر مناطق و رویکرد آنان به زبان ها و گویش ها ی خود و سپس در شناسایی موسیقی محلی و فلکلوریک آنان از طریق رادیو، قابل تحقیق و بررسی است.

در مورد ترانه های آشورپور، اما لازم است بدانیم که بسیاری از خوانده های او، به تمامی مصداق موجودیتی فلکلور نیستند. به عبارتی دقیق تر، آن تعداد از ترانه های او، هم در فهم کلام و هم دربهره گیری از سازها و چه در نوع اجراء؛ بر بستر زمینه های موجود، بازساخته ی آواهای فراموش شده یا گم گشته ی مردم گیلانند. در این میان تعداد قابل توجه ای از ترانه های آشورپور، حتا بازپرورده ای به تمامی وفادارانه، نسبت به هویت بومی خود نیستند. این گشاده دستی در بازیافت موسیقی فلکلور، بیش از هر چیز در بهره جویی از سازهای غیر بومی و تنظیم موسیقی نمایان است تا در کلام ترانه. با این وجود ترکیب دو عنصر اصالت واژگان در ترانه های آشور پور و نیز اصالت صدای گیلکی او، آثارش را به مرزهای فلکلوریک نزدیک می سازد.

در فرهنگ فلکلور، آفریده ها با ذوق جمعی اما نامریی پدید آمده و می آیند. اگر ترانه و شعری نیز از یک شاعر گمنام به اثر فلکلور تبدیل شده باشد، اثر او در فرسایش و افزوده های زمان و تاریخ، به طور عموم به نفع جمع و اجتماع عقب نشسته و آفریده فردی محسوب نمی شود. خاستگاه فرهنگ فلکلور به لحاظ کلاس اجتماعی در همه ی جوامع، با نشانه و هویت لایه های پایین دست و متوسط جامعه همراه است. در میان آیین ها و نغمه ها، و مفاهیم آفریده های فلکلوریک به طور قاعده نمی توان وضع حال انسان طبقه اشراف یا توانگر را مشاهده کرد؛ چرا که موقعیت وحال و روز آنان فاقد قابلیت اجتماعی فراگیر است.

از این نگاه، بسیاری از ترانه های آشور پور چنان که تعدادی از آثار خواننده مشهور فلکلور گیلان ـ فریدون پوررضا ـ وفادار به سنت فلکلور است، نیست. فراتر از این، در ترانه های آشور پور بهره جویی از سازهای غیر بومی ( و غیر ایرانی )، و تلفیق آن ها با سازهای محلی و ملی، آشکار است. این هم آمیزی موسیقیایی سازها در آثار او، می تواند بیانگر تعریفی سیاسی ـ و از نگاه او، طبقاتی ـ از موسیقی باشد. چرا که رسالت ارایه موسیقی مردم فرودست در فرهنگ سیاسی او مهم تراز پای بندی به سنت فلکلور موسیقی بوده است. با این وجود، در تعدادی از ترانه های او، مانند « لیلی » ، « کل علی جان» ،"جینگی جان" ...؛ آلات موسیقی و نیز مفهم و معنای ترانه ها، و نیز ریتم و شیوه خوانندگی ، بیش تر از هنجارهای فلکلوریک پیروی می کنند. اما، به طور نمونه در « جمعه بازار » به جز شعر یا ترانه، اجراء و نیز سازهای بکار رفته که بر پایه والس تنظیم یافته (و تا حدودی ملودی آن) چنان نیست. با این همه، ترانه جمعه بازار پس از پخش، آن چنان در جامعه گیلکان بازارگرد - در گیلان از دیر باز، هر روز و به نام آن روز در یک شهر و شهرک، بازاری با ویژگی های پر رنگ بومی دایر بوده است - با استقبال عامه مواجه شد که گویی هم چون ترانه ای فلکلور، همیشه در میان مردم حضور داشته است.

این ویژگی ها به طرز آشکاری آشورپور و آثارش را از دیگران و حتا زمانه اش متمایز و از او هنرمندی ( خواننده ) خود ویژه و صاحب سبک ساخت. تقریبا همه ی ترانه های آشورپور در زمان جوانی او پدید آمده اند. در همه ی دوران طولانی ای که او ابتدا به طور مستمر و آن گاه به تناوب و پراکنده در موسیقی گیلکی و فارسی فعالیت داشت، هیچ خواننده دیگری نتوانست مسیر و شیوه ی او را دنبال و خود را تثبیت کند.

بی هیچ جانبداری، ارج یا ارزشگزاری ذوقی نسبت به وفاداری یا کم وفایی به سنت فلکلور، آثار آشورپور گام های بسیاری مهم و پر ارزشی در موسیقی گیلان است. با آن که به دلیل مسایل سیاسی، دوره فعالیت او در عرصه خوانندگی کوتاه بود اما، تردید نمی توان داشت که جایگاه آثارش بر فراز فرهنگ موسیقی گیلان قرار دارد. پیش از آشورپور نام هیچ خواننده ای در ترانه خوانی گیلکی ثبت نشده است. منظور خواننده در فهم مدرن و رسانه ای آن است و گرنه از گذشته های دور، آوازخوانان گیلک که در دامان اقیلم خود زندگی جمعی را در امور ماهیگیری و کشاورزی زیسته اند، می باید در آیین ها و مناسبت های محلی خود، بسیار خوانده باشند. با این همه، آشورپور پیش گامی بود تحصیل کرده (او در واسط سال های بیست توانسته بود مدرک مهندسی کشاورزی کسب کند ) و بی شک همین امر در گزینش و دقت هنری او در آن سال ها تاثیر بسزایی داشت. پیام هنری آثار آشورپور در آن زمان سویه ی دیگر ی نیز برای هنرمندان موسیقی خطه اش به همراه داشت؛ او که کار را بر آیندگان خود سخت گرفت تا پایه های موسیقی در گستره ی بر و بوم محبوبش (1) ، بر سهل انگاری بنا نگردد

(2)

شاخصه ی برجسته و کم نظیر آثار آشور پور، روح جمعی، امیدوارانه و اغلب شاد ترانه های اوست. این درونمایه هنری از آن جهت کم نظیر است که بعدها به دلایل اجتماعی و سیاسی ـ وهم به دلیل ظرفیت عموماً جمع گریز موسیقی سنتی و فلکلور ایرانی ـ ، در گستره ی موسیقی ایرانی تکرار نشده باقی ماند. موسیقی آشورپور جوش و خروش پرشور انسان و طبیعت در رفتاری جمعی است.

خوانش آرمانی و سوسیالیستی او از هنر و موسیقی، در شیوه ی اجراء و خوانندگی او تاثیر آشکار داشت؛ فضا و روح جمعی ترانه هایش برآمد نگاه جانبدارانه و دریافت های آرمان خواهانه او نسبت به زندگی « کلکتیو » آن سوی مرزهای شمالی بود که او از نخستین روزهای جوانی، خود را فریفته آن یافت. بخشی از ترانه های آشورپور ملهم از آواها، جنبش و حرکتی است که پیش از او در فرهنگ موسیقی گیلان دارای سابقه نبوده است. این ملودی جوشش جمعی و متنوع سازها، از مسیر آرزوهای سیاسی به زیبایی شناشی موسیقی آشورپور و آن گاه از طریق او ، به موسیقی محلی گیلان راه یافت .
چنین گرایش و رویکردی در آشورپور، اگر به لحاظ سیاسی، برای او ثمری جز آوارگی نداشت، اما توانست آن روح شاد و جمعی آواها را با فرهنگ مردمی ی جغرافیای طبیعی و انسانی محبوبش درآمیزد و در ستایش زندگی گیلکان، به زیباترین شکل در قامت ترانه هایش ماندگاری یابد.

در عرصه موسیقی فارسی نیز، آشورپور تلاش ورزید رویکرد جمع اندیشانه خود را به آن وارد سازد. در اندک ترانه های فارسی او، چنین اجراء وخواستی را می توان شنید. ترانه معروف « زهره » که با صدای داریوش رفیعی نیز خوانده شد و بر نگارنده معلوم نیست که کدام یک، آشورپور یا رفیعی ( و البته،در این جا چنین تقدمی دارای اهمیت نیست) آن را در ابتدا خوانده اند، در اجرای آشورپور از چنان ظرفیت جمعی و گروهی برخوردار گردید که یک سره بر مفهوم و چشم انداز ترانه، تاثیری آشکار باقی گذاشت.

( ۳ )

او به رغم چهره های مشهور و مهم رهبری دستگاه و تشکیلات سیاسی ای که بدان وابسته بود، در خاطره ها ماند، و بیش از این؛ محبوب ماند. بی گمان، این ویزگی گذر از غبار فرسایش گر روزگاران را آشورپور می باید مدیون گوهر هنر بوده باشد. از بسیاری چهره های مشهوری که در جوان سالی و میان سالی آشورپور، که بسا از منظر او آرمانی و دست نیافتنی می نمودند، امروز اثری نمانده، اما ذات هنر توانست این ترانه خوان هر چند سیاسی را با همان ترانه های اغلب دوره جوانی اش، از مرزهای فراموشی دورسازد و در خاطره ی دوستداران موسیقی ایران و خاصه در حافظه گیلکان پایدار سازد.

در باره شخصیت هنری آشور پور، شاید بیان این نکته خالی از فایده نباشد که بدانیم او با همه ی تعلق خاطرش به حزب خود، تن به موسیقی سفارشی نداد و فراتر از آن، در برابر سرودهای زیبای دیگران - هر اندازه نیز سراینده اش به لحاظ سیاسی و ایدئولوژی در نقطه مقابل او ایستاده باشد- نرمش نشان می داده است . چنان که در شناسنامه ترانه های آشورپور آشکار است، او بعضی از سروده های گیلان شناس، ادیب و سیاست مدار راست کیش گیلک، جهانگیر سرتیپ پور را اجرا کرده است. امروزه چنین دانسته ای شاید توجه ای را برنیانگیزد، اما در فضای باورهای طبقاتی و سیاسی به شدت متضاد آن سال ها، استفاده از ترانه های سرتیپ پور برای یک وابسته کمونیستی، می توانست به جرم نافرمانی به گونه ای دیگر باشد. با این حال چیزی فراسوی سیاست به ثبت رسید؛ باور به گوهر هنر، شجاعتی به سراینده و خواننده بخشید تا فراتر از ظرف زمان خود، ترانه هایی را که می توانستند آن گونه خوانده نشوند،برای همگان محبوب و ماندگار سازند. یکی از زیباترین آهنگ های آشورپور، ترانه " جمعه بازار "، این چنین شکل گرفت.
------------------------------------------

1 - در یکی از آخرین ویدئوهای بازمانده از آشورپور، او به یاران جوانی که دورش حلقه زده اند توصیه می کند که به زبان گیلکی خود حرف بزنند و در فراگیری زبان مادری غفلت نورزند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نروژ ـ ۱۰ فروردین 13787
بازنوشته 22 دی ماه 1390.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد