logo





سوسياليسم در سرزمين عجايب

تجربه كره‌شمالي، آن‌گونه كه ديگران مي‌خواهند

يکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰ - ۰۸ ژانويه ۲۰۱۲

فواد شمس

foad-shams.jpg
كره شمالي نه آن بهشت موعودي است كه رهبرانش (پدر و پسر) نويد مي‌دادند، نه آن جهنمي است كه رسانه‌ها و قدرت‌هاي مسلط جهاني مي‌خواهند از آن ترسيم كنند. كره شمالي سرزمين عجايب است؛ سرزميني كه مي‌خواسته در طول اين سال‌ها برخلاف جريان مسلط در جهان عمل كند. سوسياليسمي هم كه مي‌گويد نه آن سوسياليسمي است كه از آموزه‌هاي ماركس و انگلس و لنين برآمده بلكه برداشت شبه‌مذهب‌گونه و «فانتزي» از زندگي است. كره شمالي به واقع سرزمين عجايب بود. در موردش افسانه‌هاي بسياري ساخته شده است. و بزرگ‌ترين افسانه در موردش اين بود كه سوسياليسم در آن كشور در حال اجرا‌شدن است. اين افسانه نه‌تنها ساخته و پرداخته پدر و پسر حاكم براين كشور كه ساخته و پرداخته رسانه‌هاي بزرگ جهان بود. كره شمالي از نظر بسياري از رسانه‌هاي بزرگ جهان نماد و نمونه سوسياليسم بعد از فرو ريختن ديوار برلين شد؛ زماني كه قرار بود ديگر تاريخ به پايان خود برسد و «ليبرال‌دموكراسي» كوچه بن‌بست تاريخ باشد. قرار هم بر اين شد هر آنچه به نام سوسياليسم و كمونيسم در جهان باقي بماند به نمونه كره شمالي خلاصه شود. در اين راه البته لازم بود افسانه‌هاي آن‌چناني نيز ساخته شود. و البته در كنارش اندكي تخيل و فانتزي «کنترل شده» توسط رسانه‌ها هم لازم بود.
البته همگان مي‌دانند كه كره شمالي آنچنان بسته است و خود را از جريان جاري در جهان دور نگه داشته كه نمي‌توان از وضعيت مردم ساكن در آنجا اطلاع دقيقي داشت. نمي‌توان در مورد زندگي در آن كشور نظر دقيقي داد. اما رسانه‌ها و آناني كه مي‌خواهند «نظم نوين جهاني» پس از آخرين دهه قرن بيستم را تنها راه زندگي و تنها سبك زندگي در جهان بدانند سعي داشتند هر آن چه را «متفاوت» از اين نظم جهاني است ناگوار و فلاكت‌بار جلوه دهند. در همين راه از كره شمالي جهنمي سوزان را ترسيم كردند تا هر كسي را كه «متفاوت» مي‌انديشد و متفاوت عمل مي‌كند، به اين تجربه نه‌چندان خوشايند منسوب كنند. در زمانه‌اي كه دستگاه‌هاي ايدئولوژيك‌ساز جهان سرمايه‌داري بعد از فروريختن ديوار برلين فرياد «پايان تاريخ» سر دادند و چارچوب ايدئولوژي «نئوليبرال» را تنها چارچوب موجود براي انديشيدن و عمل كردن دانستند، هر چيزي كه مي‌خواست اين چارچوب را تغيير دهد آنچنان نامطلوب جلوه دادند كه صداي مخالف شنيده نشود. در اين ميان آنان نياز داشتند به يك «سرزمين عجيب»، به يك رهبر عجيب‌تر تا از آن «لولوي سر خرمني» بسازند كه همه را با آن بترسانند. آمريكا كه خود تنها كشور استفاده‌كننده از سلاح‌هاي اتمي در تاريخ بشريت است تمام دنيا را با «لولوي» كره شمالي اتمي به وحشت مي‌انداخت تا بتواند پايگاه‌هاي نظامي خود را در آسياي شرقي حفظ كند. سيستم سرمايه‌داري كه محصولش اكنون بيش از يك ميليارد گرسنه و دستاوردش فلاكت ميليون‌ها انسان در سرتاسر جهان بود، سعي كرد با دستگاه ايدئولوژيك خود تنها الگوي مخالف خود يعني سوسياليسم و كمونيسم را متجلي در كره شمالي بداند تا هر كسي كه تلاش براي تغيير و انساني كردن شرايط موجود در جهان را داشته باشد با اين چوب براند. در واقع بايد گفت اين پدر و پسر ديكتاتور با ساختن يك «ديزلند» ديگر در آسياي شرقي بيشترين خدمت را به دستگاه ايدئولوژي‌ساز مسلط در جهان كردند تا افكار عمومي جهان را بترساند از تغيير! بترساند از متفاوت زيستن! بترساند از در چارچوب‌هاي مسلط فراتر رفتن! آنان كره شمالي را در دست گرفته و به همه نشان مي‌دادند و فرياد مي‌زدند ببينيد، اگر برخلاف ما بخواهيد زندگي كنيد چيزي جز اين نخواهيد شد!
كيم جونگ ايل از سال ۱۹۹۴ پس از مرگ پدرش رهبر كره شمالي شد. از پدرش بتي ساخت تا مناسكی شبه‌مذهبي در قرن 21 را بار ديگر در يك سرزمين احيا كند. وي كه گويا در كره شمالي «رهبر عزيز» خوانده مي‌شده است و در كنارش علاقه زيادي به سيگار برگ داشت، در قامت يك «بت اعظم» ظهور كرده و مردم را زير سايه خود قرار داد. البته سايه‌اش تنها در كره شمالي باقي نماند بلكه بهانه‌اي شد در دست رسانه‌ها كه از اين سايه ترس و هراس در دل همگان بيندازند. و البته مرگ وي نه بر سوسياليسم و تلاش براي تغيير جهان كه بر بورس آسيا تاثير خود را گذاشت. همان رسانه‌ها كه تلاش داشتند از وي يك «سوسياليست» يا «كمونيست» بسازند و اين فرد را مردي در مقابل سرمايه‌داري و نظم مسلط جهان معرفي كنند سريعا پس از انتشار خبر مرگش اعتراف كردند كه در پي انتشار اين خبر بازارهاي بورس آسيا افت شديد پيدا كرد. حال بايد پيدا كنيم پرتقال‌فروش را؟ كه چرا بايد مرگ وي در بازار سرمايه تاثير بگذارد؟ در حالي كه مردمان معترض از وال‌استريت گرفته تا قلب كشور‌هاي اروپايي تا مردم تازه‌به‌پا‌خاسته كشور‌هاي خاورميانه بي‌تفاوت از كنار اين خبر مي‌گذرند، چرا مرگ وي كه با تلاش شبانه‌روزي رسانه و دستگاه‌هاي ايدئولوگ جهاني قرار بود نماد سوسياليسم و كمونيسم در قرن 21 شود هيچ تاثيري در جنبش‌هاي تحول‌خواه جاري در سرتاسر جهان نمي‌گذارد؟ البته بايد اين نكته را هم در نظر بگيريم كه از همين الان همان دستگاه ايدئولوگ جهاني به تكاپو افتاده و تحليل‌هاي رنگارنگي در مورد خطر «بي‌ثباتي» در اين شبه‌جزيره عجيب اما باثبات(!) مي‌دهد. كره شمالي «ديزلي‌لند» اواخر قرن بيستم بود؛ جايي كه قرار بود آخرين سنگر سوسياليسم واقعا موجود قرن بيستمي باشد؛ سوسياليسمي در سرزمين عجايب! اما واقعيت چيز ديگري را رقم زد. در اولين سال از دومين دهه در قرن بيست و يكم گويا قرار است همه چيز تغيير كند. ديكتاتور‌ها و بت‌هاي انساني يك به يك به زير كشيده مي‌شوند و از بن علي و مبارك و قذافي گرفته تا رهبر كره شمالي! مردم سرتاسر جهان به آن نظم مسلط كه قرار بود در آخرين دهه قرن بيستم پايان تاريخ باشد «نه» گفته‌اند. اكنون با مرگ و نابودي و به زير كشيده شدن آخرين ديكتاتور‌هاي زنده‌مانده از قرن گذشته، نويد زندگي نويني به مردم جهان داده مي‌شود؛ زندگي و سرنوشتي كه با دستان خود اين مردم ساخته مي‌شود. گويا اين بار قرار نيست سوسياليسم در سرزمين عجايب ساخته شود بلكه اين بار تغيير درست در زندگي روزمره و عادي ميلياردها انسان وزيدن گرفته است. اين ديگر پايان تاريخ و بازي رسانه‌اي نيست. اين تازه آغاز تاريخ و بازي مردم در خيابان‌هاي شهر‌هاي مختلف جهان است كه سرنوشت دنيا را مي‌سازد.
منبع: شرق


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


نیما میرصادقی
2012-02-13 21:00:51
ممنون فواد جان از مقاله خوبت و نکته سنجی ات ... به نظر من طرح های سوسیالیستی قدیم مختص زمان خودشان بوده است و به ناهنجاری هایی همچون چین و روسیه ( قبل از تغییرات کنونی) و کره شمالی و کوبای امروزین رسیده است

به نظر من باید طرحی نو در انداخت تا به جنگ سرمایداری افسارگسیخته غربی رفت

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد