با اولین بوران
که بر گونه هامان نشست
خواب زمستانی مان
تازه شکست
و رویا
تنها خاطره ای بود
که از قلب مان کندیم
و درکتابخانه
کنار " سرزمین کف "
چسبیده به " شکست فادایف "
جا گذاشتیم
لنگ لنگان
پراکنده
به سوی کارگاه مغز
روانه اند
آن فاتحان شکست خورده ی خورشید
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد