در طول حاکمیت سیاه رژیم یکی ازعملکردهای مخرب و ویرانگر رژیم دمیدن بر تنور بحران آفرینی در عرصه بین المللی بوده است. تعقیب ماجراجویی هسته ای در مرکز این اقدامات تنش زا قرار دارد که با بی اعتنایی به قوانین و معاهدات بین المللی در صدد جا طلبی تو خالی خویش در پهنه جهانی و سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی است. اتخاذ این سیاست رژیم در درجه اول بیشترین عارضه را در عرصههای گوناگون نصیب تودههای مردم ایران کرده است، در درجه دوم هم خود این امر بهانهایی برای سرکوب و کشتار مردم ایران از طرف رژیم آخوندی شده است.
اگر چه حکومت می کوشد با استمرار بحران خارجی و گروگان گیری از طریق تقویت کانون های بی ثبات ساز در سطح منطقه و جهان ضمن انتقال تهدید ها به بیرون از مرز ها، بستر های لازم برای تداوم حاکمیت، امنیت و نگاه داشتن کشور در شرایط حساس و اضطراری را فراهم نماید. در واقع امر، این عمل رژیم خدمتی در راستای استراتژی غرب و گسیل پایگاههای آمریکا و هم پیمانان آن به منطقه خاور میانه است.
انتشار گزارش جدید آژانس انرژی اتمی شواهدی را ارائه می دهد که اراده حاکمیت بر منحرف کردن برنامه هسته ای به مسیر نظامی وارد مرحله تعیین کننده ای شده است. حاکمین فعلی با گفتمان خصمانه و عدم همکاری با آژانس روز به روز بر خطر مقابله نظامی با ایران میافزایند. در شرایطی که همسایگان ایران با تقویت روابط اقتصادی با اقصی نقاط جهان گامهای بلندی را در راه رشد اقتصادی و بهبود رفاه عمومی مردمانشان برمیدارند، ماجراجوییهای بینالمللی حکومت ،ایران را روز به روز در انزوای عمیقتری فرو میبرد . نتایج این انزوا در زندگی روزمره تمام مردم ایران مشهود و ملموس است و در صورت عملیشدن تحریم کامل بانک مرکزی ممکن است به سطح غیرقابل تحملی برسد.
جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی با دادن اطلاعات گمراه کننده، بازی با زمان، عدم همکاری کامل با آژانس انرژی اتمی ، تخطی از قرار داد ان پی تی و سرپیچی از اجرای قطعنامه های سازمان ملل، صلح ستیزی را در مسیری مشابه برخورد های داخلی در عرصه جهانی دنبال می کند.
رژیمی که با ائیدولوژی ارتجاعی پایههای خود را بنیاد نهاده است، تنها مخل حقوق و کرامت انسانی شهروندان و میلتهای ایران اعم از طبقات مختلف ، میلیت و جنس آن نیست بلکه تهدیدی علیه صلح و ثبات جهانی نیز بشمار می آید. رژیم اسلامی که مطالبات مردم ایران وخواستههای جامعه جهانی را در تناقض با ائیدولوژی اسلامی خود میبیند نمی تواند حوزه مشترک بین مطالبات داخلی و خواسته های مشروع جهانی را پیدا کند. با این نتیجه میتوان به این اشاره که طیف افراطی حکومت از قماش احمدی نژاد از صورت کنترل یافته جنگ ' فکر میکنند میتوانند کنترل کنند" استقبال می کند تا هم سیطره خود بر شریان های اقتصادی و منابع قدرت را تثبیت سازد و هم برای قرار گیری در صف اول پیکار بنیاد گرایی اسلامی با غرب برای خود مشروعیت ایجاد نماید. غرب هم به خوبی بر این امر واقف است که هر گونه اقدام نظامی چنانچه اگر منجر به سرنگونی رژیم گردد، غرب بهانه برای گسترش دورنمای استراتژی نظامی خود را در منطقه از دست خواهد داد. اگر هم محدوت تهدید آمیز باشد باعث بالا رفتن مشروعیت سرکوب نیروهای آزادی خواه در ایران خواهد شد و گفتمان صلحطلب را تضعیف می کند.
از سوی دیگر، به رغم این که طی پنج ساله اخیر، شورای امنیت، چهار قطعنامه تحریمی علیه ایران تصویب کرده است و آمریکا و اتحادیه اروپا نیز تحریمهای یکجانبه دیگری وضع کردهاند تا ایران را وادار به توقف غنی سازی اورانیوم کند اکنون فضا بسیار متشنج و رابطه بین حکومت ایران با بسیاری از کشورهای دیگر به شدت خصمانه تر شده است. در این فضای متشنج خطر حمله نظامی به ایران افزایش زیادی یافته است. سران قدرت های بزرگ به همراه برخی از رهبران کشورهای عربی بهانه های زیادی در دست دارند تا حمله نظامی را توجیه کنند. به رغم این، شرایط برای جنگ با ایران چندان مناسب نیست. جنگ در عراق و افغانستان حاصلی برای کشورهای قدرتمند به بار نیاورده است. در حال حاضر در این دو کشور خروج نیروهای خارجی مطرح شده و جدی تر می شود. هزینه های جانی و مالی عظیم این جنگ، که به ویژه توسط دولت امریکا تامین شد، نسبت به نتایج ناچیز آن، قابل سنجش نیست. هزینه جنگ با ایران برای جهان غرب بسیار سنگین خواهد بود. تجربه هم نشان داده است که جنگ بحران اقتصادی این کشورها را تشدید می کند. در عین واحد هم بخشی از جامعه جهانی چین و روسیه، کشورهای دیگر از جمله فرانسه نیز نگرانی و مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران اعلام داشته اند. تا جایی که وزیر امور خارجه فرانسه گفته است مداخله نظامی در ایران موجب بیثباتی در منطقه میشود.
بیشتر به نظر می رسد آمریکا و غرب، هدفشان از این تهدیدات افزایش فشار به ایران برای عقب نشاندن حکومت است. تهدید به حمله نظامی یا حمله نظامی محدود برای استراتژی آمریکا غرب مطلوبتر به نظر میرسد تا یک جنگ تمام عیار که استراتژی نظامی آمریکا را در منطقه به مخاطره بیاندازد، از این رو امروز و در این مقطع، جنگ با ایران در دستور روز آمریکا و غرب قرار ندارد. اما فضای متشنج کنونی، تصویب لایحههایی از طرف مجلس و غیره، رجز خوانیها و تهدیدها خود کامهگان علیه جامعه جهانی، دستور و حکم اخراج سفیر انگلیس از ایران، حمله به سفارت خانه انگلیس و غیره، تندروها، جنگ طلبان و خشک مغزان را میدان دار می کند. در این فضای متشنج هر اقدامی ممکن است به یک جنگ تمام عیار کشیده شود. از این زاویه باید خطر جنگ را، بسیار جدی گرفت.
آخرین گزارش آژانس انرژی اتمی مبنی بر اهداف نظامی، برنامهٔ هسته ای جمهوری اسلامی و به دنبال آن شرکت نکردن در کنفراس خاورمیانه عاری از سلاح هستهایی و رجز خوانیهای اخیر سران حکومت اسلامی و اعلام یک نوع جنگ استراتژیک، با آمریکا و غرب بار ديگر نشان ميدهد که حکومتگران کماکان از اجرای تعهدات بین اللملی خود سرباز می زنند و با بکار بردن لحنی تهدید آمیز نسبت به کشورهای منطقه و جهان، شک و تردید جامعه جهانی را نسبت به اهداف نظامي برنامه غنی سازی تقویت و تشدید می کنند. توانایی هسته ای برای رهبران جمهوری اسلامی، وسیله ای شده است تا از سرنگونی زود فرجام خود جلو گیری کرده و سیاست ماجراجویانه خود را در منطقه و جهان پیش برند و توجیه مضاعفی نیز برای سرکوب مخالفان بیابند. طی این سال ها آنچه ار این سیاست نصیب مردم ایران شده، تحریم های اقتصادی، انزوای سیاسی ایران و از همه خطرناکتر شبح حمله نظامی بر سر سفره مردم ایران برده است.
رژیم اسلامی در کلیت سیستم خود دچار بحرانهای سیاسی، اقتصاد، فرهنگی و مهم تر همهائیدولوژیک شده است و در گرداب این بحرانها غوته ور، در حل آنها عاجز و ناتوان مانده است. این بحرانها رژیم را تماما فلج کرده است و مشروعیت ائیدولوژیک و سیاسی رژیم نزد مردم ایران پایان یافته، حاکمیت مستبد ایران در گیر و دار همین بحرانها به مصاف لبه پرتگاه از هرمان نزدیکتر شده است. از سوی دیگر موج رو به گسترش تحولات- دمکرتایک موسوم به بهار عربی با امواجهای خود بوی سرنگونی رژیم را به مشام آنها رسانده اند. در چنین شرایطی بحران اتمی ایران به اوج خود میرسد و آژانس در تازهترین گزارش خود از خطرناک بودن و مقاصد نظامی رژیم در برنامه هستهای خود به جهان هشتار میدهد. در بطن این رویدادها و گزارش آژانس، موضوع حمله به ایران ورد زبانها و بحث داغ رسانهها و کشورهای غربی در راس آنها آمریکا و اسرائیل میشود. رژیمی که بیش از سه دهه است با کشتار و سرکوب، زیر پانهاد تمام میثاقهای حقوق بشر، نقض تام کام حقوق بشر در ایران خود را سر پا نگهداشته است امروزه با این رجز خوانیهای سران رژیم و مجلس علیه جامعه جهانی بیشتر از هر زمانی مورد تهید حمله نظامی قرار میگیرد.
ابعاد حمله نظامی به هر اندازهایی که وسعت داشته باشد میتواند رژیم را در منگنه بیشتیری قرار دهد به همان اندازه میتواند برعکس آن باشد. اكثر مفسران و تحلیل گران سیاسی هم بر این باورند که غرب به قصد سرنگونی رژیم حمله نظامی را انجام نخواهد بلکه در یک حد محدود عملیاتی برای از بین بردن مراکز هستهایی ایران و شاید هم بمب باران مراکز سپاه پاسداران و یا چیزی از این فراتر.
در درجه اول لازم است به این مسئله اشاره کرد که به هر اندازه حمله به ایران در حد تهدید بماند، سرکوب و کشتار و تجاوز به حوقوق و حرمت انسانی مردم ایران شدت میابد. و چنانچه اگر حمله تا حدسرنگونی هم ادامه نیابد رژیم را به مار زخمی تبدیل خواهد کرد که نهایت وحشیگری خود علیه مردم ایران به کار خواهد برد و حمام خون را در ایران به راه خواهد انداخت.
همان طور که پیشتر اشاره کردم، تهدید به حمله، و حمله در یک ابعاد محدود میتواند خدمتی در راستای منفعت رژیم و ادامه سرکوب و کشتار خلقهای ایران از طرف حاکمان ایران باشد و از طرف دیگر خدمتی بزرگ در راستای گسترش و تثبیت استراتژی نظامی غرب در منطقه و جهان باشد و سوپر پاوری غرب به یمن استراتژی نظامی حفظ شود. دور نمای ادامه حاکمیت رژیم تاریک است. حاکمان مستبد رژیم از خامنهایی گرفته تا احمدی نژاد به خوبی میدانند که دوران حاکمیت ائیولوژیک آنها به پایان رسیده است و رژیمی که در بدو بر سر کار آمدنش با استفاده از همین ائیدولوژی جمع وسیعی تودههای ناآگاه را به خیابانها میکشاندند و یا به عبارت دیگر تعیین تکلیف را با استفاده از تعصب خشک جمعی از مردم ایران با مخالفان خود میکردند، امروز به این نتیجه رسیدهاند که مشروعیت ائیدولوژیک و سیاسی آنها حتی در میان بخش وسیعی از هم رزمان خود پایان یافته است، و ادامه حاکمیت اینها به یم نبودن یک اتحاد دمکراسی خواهی در میان مخالفان رژیم که پتانسیل حاکمیت را داشته باشد ادامه یافته است. رهبران رژیم به این امر پی بردهاند که هر اتحادی بین مخالفان رژیم (تشکیل جبهه واحد دمکراسی و آزادیخواهی) ولو مقطعی هم که باشد کار آنها را یک سره خواهد کرد. آن وقت تنها قیمت تیغ دوسوسمار بالا میرود. پس جنگ را برای نجات خود نعمت الاهی میدوند و فراتر از این هم ترجیح میدهند که در یک تهاجم خارجی به ایران سرنگون شوند تا اینکه بچههای ایرانی با چوب و چاقو در کوچه پس کوچههای تهران جلو دوربینها و دیگر رسانههای خبری دنبالشان کنند. از طرف دیگر هم استراتژی غرب در حمله به ایران و سرنگونی رژیم اسلامی با چالشهای در منطقه روبرو خواهد شد که چندان مطلوب به نظر نمیرسد. بنابرین حملهنظامی به ایران تا سرنگونی رژیم به چند عامل بستگی دارد، و باید به دنبال الگوهای دقیق جنگ برای حمله به ایران بود.
- اول اینکه جنگ در شرایط کنونی با این سقوط، افت و خیزها و نابسامانیهای اقتصادی در بازارهای غرب، به نظر میرسد تا زمانی که غرب بدیلی را در منطقه که برنامههها و اهداف رژیم را در را بطه با کشورهای غڕبی و منطقه پیش ببرد، سر پا نکرده باشد نمیتواند مطلوب غرب در راس آنها آمریکا باشد. بحرانهای شدید اقتصادی که دامن گیر غرب شده است و به عرصه آمدن غولهای اقتصادی همچون چین که میرود با عرضه کردن کالاهای مرغوب و ارزان خود، بازارهای جهان را به انحصار اقتصادی خود در آورد، آمریکا و درکل غرب را ناچار به اتخاذ چنین سیاستی کرده است. آمریکا و اروپا به خوبی به این مسئله پی برده اند که کالاهایی که از طرف کشورهای در حال توسعه و دیگر کشورهای اقتصادی به بازارهای جهانی عرضه میشود هم ارزانتر و از نظر کیفیت اگر از کالاهی غرب مرغوبتر نباشد کمتر نیستند. این در حالیست که برای صادر کردن همان نوع کالا و رساندن آن به دست مشتری آسیایی تنها هذینه صادر کردنش از اروپا و آمریکا و رساندن آن به دست مشتری در خاورمیانه و آسیا چیزی معادل قیمت همان کالایی چینی که بهدست مشتری رسیده است میباشد. این امر میتواند پایههای اقتصادی غرب را دچار مشکل اساسی بکند. رکود اقتصادی و از دست دادن درصدهای کمر شکنتری از سهامهای کشورهای غربی به نفع کشورهای در حال توسعه در بازارهای جهانی و به انحصار در آوردن درصدهای بالاتری از سامهای بازارهای جهانی توسط چین، ژاپن، تایوان مالزی و غیره برای غرب چندان خوش آیند و مطلوب نیست. در نتیجه این بحرانها، غرب موقعیت جهانی خود را به شدت رو به زوال میبیند، چانچه استراتژی نظامی خود را جای گزین استراتژی اقتصادی خود نکند. کشورههای در حال توسعه یکی پس دیگری در رقابتهای اقتصادی خود با سرعتی چشمگیر در صدهای بالاتری از سهامهای بازارهای جهانی را به خود اختصاص میدهند. درست در مقابل آنها غولهای اقتصادی دیروز سهامهای خود را با شمارش معکوس تایم از دست میدهند به عبارتی دیگر قدرتهای اقتصادی دیروز هر روز بیش از روز بعد دچار بحرانهای شدیدتر اقتصادی میشوند. غرب نمیتواند با کالاهایی که از طرف شرکتها و مراکز تولیدی و غیره آنها تولید و صادر میشوند که به ناچار مجبورند بنا به موقعیت ژئوجغرافیایی که در آن قرار دارند، ارزش مصرف و قیمت آن را بالا ببرند، در حالی که درست در قبال کالاهایی که از چین و غیره صادر میشوند و با ارزش مصرف بالاو قیمت پایینتر و با همان کیفیت به دست مصرف کنندگان میرسد، موقعیت جهانی خود را به عنوان قدرت سوپر ستار حفظ کند. زمانی که در شرکتها و مراکز تولید در کشورهای غربی یکی پس دیگری بسته میشوند و یا صاحبان کار برای کسب نیروی کار ارزان، مراکز تولید خود را به کشورهایی که نیروی کار ارزانتری گیرشان میاید گسیل میدهند، میتوان این نتیجه گیری را کرد که در عمل کالاهای غربی در خود کشورهای غربی ارزش تولید خود را بدرجات زیادی از دست میدهد و این کشورها را دچار بحرانهای اقتصادی خواهند کرد که در نتیجه آن موقعیت جهانی آنها هم به مخاطره خواهد افتاد. در بستر چنین شرایطی است که غرب به ناچار باید به استراتژی نظامی خود اهمیت بیشتر داده و بوجههای آن را افزایش دهد. اگر اغراق نکرده باشم درست همان کاری که اتحاد جماهیر شوروی سابق تجربه کرد، در پیش روی غرب قرار گرفته است.
بنابراین غرب در راس آنها آمریکا برای حفظ موقعیت برتر جهانی خود و گریز از بحرانهای اقتصادی باید گسترش استراتژی نظامی خود را در بدو پلانهای خود قرار دهد تا بتواند همچنان سوپر ستار باقی بماند. حفظ استراتژی نظامی و گسترش آن هم منوط به این است که که در نقاطی از جهان " بیسترین توجه غرب آسیا و مخصوصا خاورمیانه است" تهدیدی را برای خود و همسایگان محل احساس کند. ایران امروز با حاکمان مرتجع و زبان نفهمی که دارد عملا تهدیدی برای کل منطقه و غرب و اسرائیل میباشد. حاکمیت ارتجاعی اسلامی در ایران، سرکوب و کشتار، اعدام و شکنجه زیر پا نهادن و پایمال کردن حقوق بشر و منشورهای آن، برنامه غنی سازی اورانیوم به منظور تهیه سلاح ههستهایی، گسترش افراطیگری مذهبی، پرورش تروریسم جریانهای ارتجاعی و غیره به درازای حاکمیت رژیم اسلامی عاملهایی هستند که توجه جهانیان را به خود جلب کردهاست و برای مهار کردن آن تالاش میکنند. خود این امر در بدو خود میتواند کمکی باشد در خدمت گسترش استراتژی نظامی آمریکا و غرب در کل و بلاخص در منطقه باشد. از طرف دیگر با فروش و گسیل تسلایحات نظامی خود رکودهای اقتصادی خود را از این طریق جبران کند. در گیرو دار این بحرانها باید گفت پیشبینی میشود که برای غرب عرضه کردن تکنولوژی و کالاهای نظامی به جای شکوفایی اقتصادی و عرضه کردن کالاهایی که رشد اقتصادی دیگر کشورها را در بر داشته باشد کمکی در خدمت سوپر ستار ماندن غرب خواهد بود. جای هواپیما و کشتیها، و ماشینهای سواری و مسافر بری را باید جتها و ناوگانهای جنگی بگیرد جای دیگر کالاها را از قبیل تلوزیون، کامپیوتر، دوربین و غیره را باید راکتها و دیگر سلاحهای جنگی بگیرد و بدین ترتیب بتوانند کالاهای نظامی خود را در الویت کالاهای رفاهی به جهانیان تحمیل کنند. امروزه رژیم جمهوری اسلامی خدمتی است در این راستا. در غیر این صورت شیخ نشین و مفت خور عرب زمانی که احاس امنیت کند و تهدیدی را علیه خود حس نکند دیگر حاضر به باج داد ن به غرب و آمریکا، اضافه بر قیمتهای ماشینهای جنگی برای خرید آنها نخواهد بود. پس لازم به مترسک گرگی درنده در منطقه هست که غرب با نشان دادن آن به کشورهای منطقه را غرغره زیر بار قرضهای کمر شکن برای خرید ماشین آلات جنگی خود ببرد. جمهوری اسلامی بهترین کاندید در این راستا برای غرب است.
- دوم اینکه جنگی ناخواسته بر غرب تحمیل شود، بدین معنا تقی به طوقی بخورد و اسرائیل به ایران حمله کند. در پی واکنشهای ایران، آمریکا برای دفاع از اسرائیل ناچار وارد جنگی ناخواسته برای سرنگونی رژیم شود. در این صورت کل خاورمیانه به میدا جنگی طولانی و خونین بدل خواهد شد و در این میدان هم بیشترین آسیبها نصیب اسرائیل خواهد شد، و به نفع اقلیتهای ملی و مذهبی در ایران تمام خواهد شد.
- ثالثا انتخابات پیشروی جمهوری اسلامی میتواند در تصمیم گیری برای حمله نقش اساسی داشته باشد. مقامات غربی با دقت و شک و تردید بیشتری انتخابات آینده ایران را تحت نظر و مورد ارزیابی و تجزیه تحلیل قرار میدهند و امیدوارند که در انتخابات آینده ایران میدان تازهای برای پیروزی اصلاح طلبان گشوده شود، و این آقایان اصلاح طلب بتوانند تاثیری بر روند به تعلیق در آوردن یا توقف پروسه غنی سازی اورانیوم و تهیددهای خصمانه علیه اسرائیل داشته باشند. این بدیل میتواند برای غرب مطلوبتر باشد، بدین معنا از یک طرف بار سنگین هزینه جنگ را از دوش غرب برداشته و از طرف دیگر غرب را تا درجه زیادی برای رسیدن به اهدافش نزدیکتر کرده است در عین واحد هم برای تحمیل کالاهای خود، گاه و بی گاه مترسک گرگ را به همسایگان گوش زد کند.
رژیم اسلامی از همان بدو سر کار آمدنش تهدیدی برای کشورهای حوزه خلیج و در ابعاد گسترده تر آن چهانیان به شمار میرفت و در عمل هم این تهدیها را به نمایش گذاشت این روزها فضای مناسبات ایران با جهان متشنج شده و تندروها در سراسر جهان، موقعیت را برای تهدید نظامی و کوبیدن بر طبل جنگ مناسب دیده اند. ماجراجوئی های اتمی حکومت ایران، همراه با رجزخوانی های بی خردانه سران رژیم، امکان برافروخته شدن یک جنگ خانمان برانداز را افزایش داده است. باین وصف تا دورانی مشخص رژیم اسلامی فی الحال کمکی در خدمت استراژی غرب خواهد بود. در هرصورت قضیه رژیم چمهوری اسلامی سرنوشت تاریکی را در پیش روی خود از طرف مردم ایران پیش بینی میکند. مشروعیت ائیدولوژیک و سیاسی رژیم نزد مردم ایران پایان یافته است تعیین تلکلیف دیروزی رژیم با مردم و مخالفان سیاسی خود در خیابانها امروز بدل به تعیین کلیف مردم ایران، کارگران، زنان، نویسندگان، مذاهب، میلتهای مختلف ایران دانشجویان، فعالین حقوق بشر و غیره در خیبانها شده است. پس خامنهایی و دیگر مرتجعین حاکم به فکر تێغ دو سوسمار باشند بهتر است تا لج بازی در قبال مردم بر افروختن جنگی ناخواسته علیه مردم ایران.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد