logo





کلاس درس انقلاب، به وسعت میدان ها!

دوشنبه ۷ آذر ۱۳۹۰ - ۲۸ نوامبر ۲۰۱۱

لاله حسین پور

نواندیشی ودگراندیشی نه فقط مهم است، بلکه اکنون یک ضرورت است و آینده و دنیای دگر را می سازد. برای مشکلات و معضلات جهان حاضر دیگر نمی توان و نمی باید با مفاهیم و قراردادهای حاکم راه حل یافت. می بایست طور دیگری اندیشید و ساز دیگری زد. عمل و تجربه مستقیم انسان ها راه را نشان می دهد و هر کس را به مقصد خود می رساند. اما راه تا بی نهایت ادامه دارد. همانند اعدادی که هم چنان به شمارش می آیند، اما هرگز پایانی بر آنان متصور نیست.
چه تفاوتی می کند در کدام میدان جمع شویم. در قرن بیست و یکم، این میدان ها هستند که علم دار انقلاب شده اند، نه اتاق های بحث تاکتیک و استراتژی. اکنون میدان ها سازمان گر شده اند. حقیقتی انکارناپذیر که در تاریخ به ثبت خواهد رسید.

امواجی که در همین میدان ها حرکت می کنند و سرازیر می شوند، چه در تحریر باشد، چه آزادی و چه در مقابل ساختمان های وال استریت، کلیه مسیرهای از پیش تعیین شده نظام حاکم برجهان را برهم می ریزند. امواج انسان های له شده که روز به روز افزون می شوند، با قدرت یک سونامی تمامی معادلات و قرارهای جهان طبقاتی- مردسالار را تغییر می دهند. آن ها خروشان بر بستری دیگرکه توسط قدرت های حاکم تعیین نشده، جاری می شوند. انسان هایی رنگارنگ، متفاوت و دگرگونه که در یک امر تفاهم و توافق دارند. دربرهم زدن نظم حاکم، در شکستن اراده مطلقی که خویش را بر فراز قرارداده و تازیانه های مرئی و نامرئی را بر سر خیل انسان ها فرود می آورد. آن ها در امر تغییر، اراده واحد دارند. به آن ها لقب آنارشیست، شورشی و نادان می دهند. مهم نیست، آن ها هر آن چه حاکم است را فاسد می دانند و می خواهند همراه با هم ریشه فساد را بزنند. آن ها از هر نوع انحصاری در رنجند. از انحصار ایدئولوژی و مذهب، انحصار پول و ثروت و امکانات، انحصار ایده و نگرش و باورها. اکنون انسان ها حق تعیین سرنوشت خود را می خواهند و عاصی اند از هر مفهومی که بدون اراده شان به آن ها دیکته می شود.

بیایید کمی درباره مفاهیم اندیشه کنیم. دنیایی داریم پر از ارزش ها و ضد ارزش ها، پر از قوانین و مجازات ها، دنیایی با معیارهای غلط و درست، اشتباه و صحیح، نرمال و غیرنرمال..........

این مفاهیم در طول تاریخ توسط قدرت های حاکم تعیین شده، درکتاب ها نوشته شده و به انسان ها تلقین می شود. اگر مفهومی کاربرد خود را در یک زمانه از دست دهد، چه باک، جامعه طبقاتی- مردسالار مفهومی مشابه از آستین خود در می آورد.

چه کسی تعیین می کند که کدام راه درست است، که با رفتن به کج راهه نفرین ابدی می شویم؟ چه قدرتی این راه تعیین شده از پیش را در جلوی پای مان گذاشته که با کوچک ترین انحراف از آن، منحرف قلمداد می شویم. منحرف کسی است که لگد به معیارهای کنونی زده و راه دیگری را در پیش گرفته است. چرا به کسی که برخلاف ایدئولوگ های تاکنونی فکر می کند، مارک خائن، خاطی و ضد انقلاب زده می شود؟ مگر نه این که انقلاب می خواهد نظم موجود را برهم زده و از نو بسازد؟ و مگر نه این است که این نظم با کمک همین مفاهیم و ارزش های من درآوردی، قوانین و مجازات های تخطی از آن و به یاری همین مذهب، اخلاق و عرف حاکم، برقرار است؟ اگر مفهوم "درست" و "صحیح" منافع نظم حاکم را تأمین می کند، پس بیایید "اشتباه" کنیم. در دنیایی که اکنون زیست می کنیم، اشتباه، خود انقلاب است.

پرت می گویم؟ اشتباه می کنم؟ درست است! با مفاهیمی که تاکنون به ما دیکته شده است، معلوم است که اشتباه می کنم. این مفهوم "اشتباه" است که باید از چهارچوبی که دنیای کنونی برایش تعیین کرده، درآید. اشتباه، عملی است که این جهان نمی پذیرد و به آن مارک خطا می زندو آن که را که دگرگونه می اندیشد، خاطی و کج اندیش می شمارد.

سئوال می شود، با این "اشتباه" به کجا می رسیم؟ سئوالی کلیشه ای که برخی در رابطه با جنبش وال استریت و یا از جنبش جوانان در سراسر دنیا می پرسند. هدف چیست؟ آیا موفق می شوند؟ بر اساس نظم موجود و دانسته های دیکته شده، کلیشه می بایست تکمیل شود. آری جنبش بسیار خوب است، اما به کجا می رسد؟ آیا امیدی هست؟ آیا یک شورش کورکورانه نیست؟ آیا نقشه ای دارد؟ می داند که چه می کند؟............

سئوالات بسیار جالبی است که اگر به پاسخ ها فکر کنیم، می بینیم که نظم حاکم عجیب فکر همه چیز را کرده است. از انقلابیون میدان تحریر استقبال می کند و برای آنان کف می زند و فورا مهره مبارک را برداشته و بازی را به مرحله بعدی می برد و حال که تحریر دوباره می جوشد، حتما با لباس مبدل، شعله را پایین می آورد.......... پاسخ "چه خواهد شد؟" و "به کجا خواهد رسید؟" را از جیب خود درآورده و تلاش می کند آن را به نوع دیگری دیکته کند.

در طول تاریخ مشاهده کرده ایم، هرجا که جامعه طبقاتی- مردسالار در حال ضربه خوردن است، به سرعت آلترناتیو خود را علم کرده و تبعیض و سوءاستفاده از آن را به نوع دیگری سازمان داده است. نه شاه، نه شیخ، نه دیکتاتور و نه حکومت، هیچ کدام نقش فانی ندارند. همه می توانند بروند و سرنگون شوند. مهم تبعیض است که باید بماند. باقی همه وسیله ای برای ابقای تبعیض هستند. سازمان دهی هیرارشی و اطاعت، حاکمیت شماری اندک بر گستره عظیم انسان ها، تسلط ثروت بر فقر و آب و رنگ زدن به فجایع، فساد و بی عدالتی با توسل به رأی اکثریت...... این ها همه ترفندهای بازیگران اصلی جامعه طبقاتی- مردسالار هستند. آن ها شبانه روز در حال نقشه کشی و برنامه ریزی بوده و آلترناتیوهای جدیدی برای سئوال "چه خواهد شد؟" و "هدف چیست؟" خواهند یافت.

اکنون اما، انسان ها به مرحله ای از آگاهی رسیده اند که دیگر کسی به تنهایی نمی تواند به این سئوالات پاسخ دهد. دیگر دریچه ظرف جادویی باز شده و غول اطلاعات سر به بیرون آورده است. دیگر انسان ها گونی سیب زمینی نیستند که بتوان به این طرف و آن طرف پرتاب شان کرد و از سرنوشت شان نیز آگاه بود و پاسخ "به کجا خواهد رسید؟" را با چند جمله به اطلاع رساند. خیر! اکنون این انسان ها هستند که بر سرنوشت شان رقم می زنند و با جا پای خود، با عمل خود و اثرات آن ، با کنش و واکنش های شان پدیده ای را به وجود خواهند آورد که امروز کسی از نتیجه آن خبر ندارد. انسان هایی که گروگان جامعه طبقاتی- مردسالار بوده و هریک به نوعی از آن ضربه می خورند. انسان هایی که با لگدهای آشکار و ناآشکار در سطح هرم هیرارشی روی هم کوبیده شده اند تا دیگر نتوانند خود باشند، تا از خود بیگانه شده و هر آن چه را که به آنان دیکته می شود، اجراء کنند. همین انسان ها هستند که باید فکری برای رفع این تبعیض جانکاه بکنند. فکری بکر، تازه، نو و دگرگونه!

نواندیشی ودگراندیشی نه فقط مهم است، بلکه اکنون یک ضرورت است و آینده و دنیای دگر را می سازد. برای مشکلات و معضلات جهان حاضر دیگر نمی توان و نمی باید با مفاهیم و قراردادهای حاکم راه حل یافت. می بایست طور دیگری اندیشید و ساز دیگری زد. عمل و تجربه مستقیم انسان ها راه را نشان می دهد و هر کس را به مقصد خود می رساند. اما راه تا بی نهایت ادامه دارد. همانند اعدادی که هم چنان به شمارش می آیند، اما هرگز پایانی بر آنان متصور نیست. انسان ها می مانند و جاده های بی انتها و ناهموار!(*)
27نوامبر2011

(*)- کریس هارمن می گوید: هر انقلاب واقعی دربرگیرنده توده مردمی است که از اندیشه های عمومی رایج گسست نموده و شیوه نوینی را برای نگریستن به جهان و نقش خود در آن برمی گزینند. آن ها غالبا اقلیت هایی هستند که به تبلیغ جهان بینی نوین می پردازند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد