صدای جریانهای سرخ رنگ
در شریان های رو به سیاهی
پر از دوده های آه های سوخته
ماسیده بر شیارهای پلکان نفس ها
تناسب زخمی رنگ ها
بر پالان های اسب هایی بی یال و بی شیهه
در گوشه ی ای از انبار کاه خاطرات
به دنبال سوزن بی نخ آن عشق گمشده
در میان کاه ها
عربده ی آبشاری مست
که از اوج به پایین پرت می شود
و جام های سنگی , زیر توده ی آبیش خُرد
یَراق های برّاق ریسه کشیده شده
در نگاههای زنده از , خیال
و سنگریزه هایی
که زیر دندان آفت زده ی اجبار
طعم شیرین اختیار را از یاد می برد
درد آبستن کتاب های خیره به سقف ,بی فریاد
کلمات یک به یک بیرون می ریزند
و از شکاف در بیرون می روند
شرمی سرد می وزد
صدای آرامی از قدم ها می آید
چراغ از پنجره سرک می کشد
نعشی بی صورت روی دستها می رود
یادداشت ها سپید شده اند
دیوار اشکهایش را قورت می دهد
عکس ها از سرما یخ زده اند
شش روز از روی بام ِ آدینه رد می شوند
من از آخرین پله ی نردبان روی دست ها می افتم
قدمها با من می روند
اول آبان 90
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد