logo





برای زنده رود

و چند غزل دیگر

شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲ نوامبر ۲۰۱۱

الهام باقری

elham-bagheri.jpg
برای زنده رود

هرچند باخبر نشدی از نبود من
بی تو کویر مرده ام ای زنده رود من

شاید از آن دو قطره که دادی به دامنم
این شهر جان تازه گرفت از ورود من

می خواستم که تازه شوم تازگی کنم
اما گرفت گرد غریبی وجود من

همت نمی کنم که به زاری بگریمت
قسمت نمی شود گذر زود زود من

در این سیاه مجمر ویران چه می کنم
شاید تو خواستی که بسوزند عود من

تا از گزند اهرمن ایمن شوی بخواه
آتش زنند در همۀ تار و پود من

بی ادعاتر از تو ام اما روا مدار
قومی حقیر دم زند از زاد و رود من

*****

تبليغات

برای من ننویس از دروغ از نیرنگ
از این غریبۀ بی ادعا از این "فرهنگ"

همان که رانده ای از خویش و هیچ باکت نیست
کجای این شب زخمی رسیده ای به فرنگ

کجای خانه دلت را به کینه عادت داد
که مستحق عذابی چنین شدی سرهنگ!

"خدا و میهن و شاهی" که آرمانت بود
فروختی به ندامتگهی چنین دلتنگ

نخواستی بکشی جان آدم ارزش داشت
قلم به دست گرفتی کنون به جای تفنگ

"خطاست در سر آن قطرۀ محال اندیش"
که باز گردد و دامن بشوید ازاین ننگ

چگونه سر بتراشد قلندری چون من
که رخنه کرده درونم شراب و شاهد و بنگ

سرم به ساز خودم گرم و دوستان در کار
که قصه تازه کنند از دلاوری در جنگ

که ساز غفلت من کوک کوک باشد و هست
که راه عزلت تو کور کور باشد و تنگ

خدا برای من و تو نیافریده مگر
سری فکنده به زیر از ندامت اینک سنگ!

*****

غزلی غزیبانه

برای رضا بی شتاب

بگو جنوبی آواره مهربان غریب
که جای جای تنت را شیار داده فریب

بگو که موی سپید جوانی ات دردیست
که درک می شود از عمق چشم های نجیب

چه سخت می شود از این نگاه باور کرد
که زود می گذرد قصۀ فراز و نشیب

"غم غریبی و غربت چو برنمی تابد"
مسیح وار نشستی نظاره گر به صلیب

و با تمامی این غصه های تو در تو
هنوز خندۀ پاکت عجیب بود عجیب

برای عشق بزرگت چقدر خوشحالم
شریک جرم قشنگ حرام خوردن سیب

زنی که حل شده در چشم رنگ زیتونش
سیاه مستی این غربت غریب، غریب

*****

غزل

عبور می کنم از روزهای دختری ام
و دست می کشم از عشق های سر سریم

تمام کودکی ام را به یاد می آرم
که مست می شدم از باغ زرد روسری ام

هنوز دختر چل گیس مادرم بودم
که دیدم عاشق دست سیاه دیگری ام

هنوز طعم لبم بوی کودکی می داد
که عاشقانه نشستم به مشق دلبری ام

نگاه های تو را خائنانه می پایید
نگاه های پر از انتقام همسری ام

تو مرد قصۀ مادربزرگ ها بودی
که قول دادی از اینجا به خانه می بری ام

هنوز کوچه به کوچه پی تو می گردم
هنوز منتظرم با وجود مادری ام

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد