logo





مراسم گراميداشت دکتر مهرداد مشايخی در شهر هامبورگ

انسان مبارزی که در سراسر عمر خويش، در راه آرمان‌های آزاديخواهانه و عدالت‌جويانه خويش و بهکرد فرهنگی ميهنش دمی از کوشش باز ننشست.

دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۰ - ۱۷ اکتبر ۲۰۱۱

mehrdad-hamburg.jpg
يکشنبه ۱۶ اکتبر ۲۰۱۱ جمعی از آشنايان، دوستان و همرزمان دکتر مهرداد مشايخی در يکی از سالن‌های دانشگاه هامبورگ گرد آمدند تا ياد او را گرامی داشته و مراتب احترام و تقدير خود را از سال ها تلاش فکری و سياسی يکی از آزاديخواهان ايران ادا نمايند، انسان مبارزی که در سراسر عمر خويش، در راه آرمان‌های آزاديخواهانه و عدالت‌جويانه خويش و بهکرد فرهنگی ميهنش دمی از کوشش باز ننشست.

اين مراسم که به دعوت سازمان جمهوری‌خواهان ايران و به همت همرزمان وی در شهر هامبورگ برگزار می‌شد، با نمايش تصاويری از مهرداد مشايخی بر طنين ملايمی از موسيقی دلنواز و آرام‌بخشی آغاز گرديد، تصاويری از سيمای آرام و مهربان انسانی دوست‌داشتنی که رفته رفته هر چند جای پای سخت و سنگين بيماری جانکاه هرچه می‌گذشت، نمايان‌تر می‌شد، اما هر گز نتوانست تابش اميدواری را از چهره و پرتو مهربانی ازنگاهش را به جهان پيرامون، از او بربايد.

پس از خيرمقدم و بيان سخنانی در ستايش روحيه رواداری و گشاده فکری و آزادمنشی دکتر مشايخی توسط دوست و هم‌سازمانی‌اش عباس شيرازی بخش‌هائی از فيلم مصاحبه تلويزيون توانا با مهرداد مشايخی پخش گرديد. سلسله پاسخ‌های دکتر مشايخی در اين مصاحبه، در اصل شرحی بود بر چگونگی آغاز فعاليت‌های سياسی وی، آشنائی و حرکتش در کنار کنفدارسيون دانشجويان ايران و سپس فعاليت‌های قلمی و نظری وی در مطبوعات و نشريه‌هائی چون کنکاش و... و سپس شرکت و همياری او در پايه گذاری اتحاد جمهوری‌خواهان ايران و حرکت در کنار اين سازمان سياسی. در اين گفتگو دکتر مشايخی بر نقشی تکيه نمود که از همان آغاز فعاليت های سياسی خويش ميل و کششی قدرتمند در او برانگيخته بود؛ يعنی کوشش در راه خدمت به گسترش آگاهی در بدنه‌ی جنش سياسی و تعهد به برقراری پيوند ميان انديشه وعمل،

در ادامه مراسم، مهندس حسن شريعتمداری سخنان خود را، در حالی که گاه زير غلبه اندوه سنيگن بازمی ماند، در پيوند با صحبت‌های دکتر مشايخی در باره‌ی نقشی که در حوزه‌ی انديشه برای خود برگزيده بود،آغاز نمود. حسن شريعتمداری تکيه سخنان خود را بر برجستگی مهرداد مشايخی در فهميدن روح زمان و توانائی وی دردرک اهميت مفهوم سازی و خدمات ارزنده او در اين مهم و ارزيابی درست وی از نقش تعيين کننده و تأثيرگزار گفتمان دمکراسی و آزادی به عنوان گفتمان مسلط، گذاشت. وی وجوه برجسته‌ای از ديگاه‌های بديع دکتر مشايخی را در سخنان خود به نمايش گذاشت؛ از جمله نگاه به جنبش اجتماعی جامعه ايرانی که، به برداشت مشايخی، از دو تجربه‌ی عظيم انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات عبور کرده و درس‌های خود از اين دو تجربه را در نهايت بلوغ در جنبش سبز بکار بسته است؛ جنبشی رنگارنگ که از نظر خواست دگرگونی‌های ريشه‌ای هم‌ارز يک انقلاب عظيم اجتماعی است، اما در روش، راه مسالمت را برگزيده است، آن هم با سعی در پرداخت کمترين هزينه‌ها.



سخنران بعدی، از همرزمان دکتر مشايخی در سازمان جمهوری‌خواهان ايران، مهران براتی بود که سخنان خود را با الهامی از سرگذشت قهرمان رمان "قطره اشکی در اقيانوس" آغاز کرد؛ مبارز کمونيست روسی که همه آرمان‌های شورانگيز و انگيزه‌های انسانی خود را در راه به ثمر رسيدن انقلاب اکتبر ريخته اما با روبرو شدن با واقعيت‌های برخاسته از نتايج و پيامدهای آن انقلاب همه چيز را از دست رفته می‌بيند، و اين که چگونه در راه دوباره برخاستن و سرافراشتن از بستر يأس و تباهی، همراهی و همدلی روشنفکران آزاديخواه و پيام‌های تکليف‌آور پسرکی کوچک به ياريش می‌شتابند و در او، در اين مبارز کهنه‌کار، روحيه‌ای تازه برای از سرگيری مبارزه می‌دمند. مهران براتی، مهرداد مشايخی را که زمانی مارکسيست ـ لنينيست بود و گرفتار در چنبره‌ی گرايش‌های چريکی و مشی مبارزه‌ی مسلحانه، مصداقی از همان قهرمان داستان آن رمان می بيند ـ همچون همرزمان ديگرش در سازمان جمهوری‌خواهان ـ که در چهره‌ی انقلاب 57 نگريستند، و دانستند که اين انقلاب آن چيزی نبوده است که آنها درپی‌اش بوده و به راهش رفته بودند.

براتی در ادامه‌ی سخنان خود، و در تأئيد گفته‌های آقای شريعتمداری، به گرايش قدرتمند در مهرداد مشايخی به کار پيوسته در حوزه فکر اشاره داشت و به بخش های مهمی از نظريه‌های وی در توصيف تاثيرگذاری نسلی بر مراحل گوناگونی که جامعه ايرانی در طی سه دهه پس از انقلاب اسلامی طی کرده است، پرداخت. وی همچنين با استناد به نوشته های برجای مانده از دکتر مهرداد مشايخی، بر اهميتی که وی به نقش و تأثير تعيين کننده نسل سوم به عنوان پيکره‌ی اصلی جنبش سبز می‌داد، تکيه نمود. و باز با الهام از سرنوشت قهرمان همان رمان، جوانان حاضر و فعال در جنبش اجتماعی ايران و جنش سبز را همان کوچک پسران و کوچک دخترانی ناميد که نه تنها مايه اميدواری و دميدن روحيه‌‌های تازه در کسانی چون مشايخی و آزاديخواهان و مبارزان کهنه کار بوده و هستند، بلکه با پخش تکليف های تازه موجب شدند، فردی چون مهرداد مشايخی در شوق به انجام رساندن اين تکليف‌های تازه تا آخرين لحظه‌های زندگی از تلاش بازنايستد.

در بخش پايانی گردهم‌آئی و قبل از پخش ديگری از سخنان مهرداد مشايخی ـ گزينش شده‌ از يک مناظره ـ متن پيام دکترآريانپور دائی مهرداد مشايخی توسط خانم شهلا بهاردوست، گرداننده مراسم، قرائت گرديد. مراسم با يادی از يک پرسش اساسی که مهرداد مشايخی در پيشگفتار يکی از آثارش آورده است، توسط آقای مختاری پايان يافت، عبارتی با اين مضمون که: در تاريخ ايران لحظه‌ها و فرصت‌هائی برای استقرار يک نظام جمهوری دمکراتيک پيش آمده و پيش خواهد آمد، آيا اينبار آمادگی برای بهره‌گيری از فرصت دوباره وجود خواهد داشت؟

تهيه گزارش از: تلاش www.Talashonline.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

با آرزوی آرامش برای خانوادۀ دکتر گرانمایه استاد مشایخی
رها بزرگمهر
2011-10-22 23:38:19
با آرزوی آرامش تن و جان برای بستگان بازماندهی دکتر گرانقدر استاد مشایخی.برای همه گیشان بردباری وبقای عمر آرزو دارم،که راه پر افتخار ایشان در میان انجمن جمهوری خواهان ادامه یابد و آماج بشر گرایانه و ایراندوستانۀ ایشان فراموش نشود.
براستی آنچه نظر اینجانب رانیز، به عنوان یک جمهوری خواهِ ترقی طلب و عدالتخواه بخود جلب نمود،جامعۀ چل تکه ی ما ست.هر تشکلی و قومی برای خود پرچمی ساخته وباویژه گی های مکتبی که دارد نوعی ویژه از ساختار حقوقی ـ سیاسی و مدیریت دولتی را برای بنیادهای دولت آیندۀخود با میل و ویژه گی های ذهن خود سامان بخشیده است.یکی آرمانخواهی حاکمیت فسطی و بی طبقۀ توحیدی(سوسیالیزم صدراسلامی) مجاهدگرا،دیگری آرمانخواخی مدینه النبی،یکی آرمانخواهی سوسیالستی طبقه زدایانۀ و برابری طلبانه و دیگری ستیزه جوئی ضد سرمایه داری و ضدامپریالیستی،آن دیگری در جستجوی سوسیالیزم مائو ئیستی است و دیگری سلطنت طلب و گروهی قوم پرست و زبان محور و ....هر کسی ساز خود را می زند و پرچم خود را ساخته است و پاره ای نمی دانند چه می خواهند و از انسجام استراتژیک و سیاسی بی بهره اند.
انتظاری که از جمهوری خواهان با آن همه تلون بنیادین عقیده در میانشان است و نشانی مثبت از یگانگی فکری نیست، اینست که به موضوع یگانگی تشکیلاتی توجه مبذول دارند و این رنگارنگی های بنیادی را از میان بردارند؛زیرا،وحدت بر شالودۀ استراتژی و فلسفه ای یگانه پی ریزی می شود.رنگارنگی و پلورالیزم در یک حزب زمانی مثبت است ک هدر شالودههای استراتژی و جهان بینی سیاسی یگانگی وجود داشته باشد.چطور می شود فردرادیکال ضد سرمایه داری با فرد لیبرال هوادار سرمایه داری مبتنی بر برپایداشت بازار آزاد در یک حزب انجمن کند.چطور می شود فردافراطگرا یا رادیکال و براندازی با یک فرد لیبرال مسالمتگرائی در یکجا جمع زده شود یاافرادی که هنوز برسر تاریخ و فرهنگ ملی خود از جهانبینی و تحلیل های متفاوتی برخوردار ند.یکی از این امور پرچم ملیست که نمادِ و سخن گوی تاریخ و فرهنگ و هویت همگانی ملیست.ما ایرانیان سیاسی با چه جرأت ،اجازه و مسئولیتی در پرچم خود دست برده و می بریم و آنرا به میل خود تغییر می دهیم.کدام وجدان ملی بما اجازه داده است تا بدون دلیل و مشورت همگانی پرچم خود را که نشانی از یکپارچه گی مدنی و تاریخی و هدلیست و بما هویت یک ملت واحد را پیشکش می کند،برهم به زنیم.واقعیت اینست که کشوری قادر است به یک ملت واحد تبدیل شود که خود بتواند از درون خود همه چیز راتولید کند.تولیدات صنعتی،تکنولوژیک و فکری.یعنی ملتی که روی پاهای خود نایستاده است و از حیث مادی و هم از معنوی از بیرون کشور تغذیه می شود،نمی تواند وحدت خود را تأمین نماید.ملتی که هنوز روشنفکران پرورنده و آفریندۀ خود را در درون خود نپرورده است و از منابع مکتبی بیگانه،از هر نوع ایده ئولوژیکی یا مذهبی که باشد،برای رتق و فتق امورش بهره می جویدمانند بیماری می ماند که بدون عصای ساختۀ دیگران روی پاهایش بند نمی ماند و اگر آنرا از او بگیرند بر زمین می افتد.نخبه گان و روشنفکرانیکه نتوانند میان علم و شبه علم تفاوت قائل شوند،نمی توانند وحدت خود را پاسداری کنند.این مکاتب شبه علمی که سازمایه های آن در هرانجمن و تشکلی منتشر است عامل تنبلی فکری و بی حسی تشخیص و خلاقیت و بی عاطفه گی همبستگی و همگرائی همگانیست.همین کرختی در وجدان ملیست که کانون آسیب شناسی ما در پیشبرد امر دموکراسی و حقوق شهروندی و نیز دوراندیشی یگانگی همگانی ملی بر بنیادهای دانش و خرد است.اینکه هر تشکلی پرچم خود رادارد و جمهوریخواهان هم پرچمی ناکامل و بی مایه ای را با وجود گوشزدهای نخبه گان و روشنفکران ملی برگزیده و با بی حسی پشت گوش انداخته اند،و در فکر گزینۀ واقعی برنیآمده اند، حس دلسردی،تردید و تأسف را در روشنفکران جامعه برمی انگیزد.اینکه در محتوای شیر و خورشید ونیز شمشیری که نشان پاسداریست و در دست شیران وطن جای دارد، چه نکتۀ مضری تداعی شده است که از پردۀ پرچم مشروطیت پاک شده،تا کنون بی پاسخ مانده است.در ایران،در جریان قیام بهمن 1357 یک انقلاب به تمام معنا قهقرائی انجام پذیرفت که در آن،کشوری که میرفت تا به یک ملت تبدیل شود،توسط مکاتب گوناگون ایده ئولوژیک از هم فروپاشید و کشور ار سیمای یک ملت تهی گردید.اینک برای ترمیم و اصلاح این ویرانی باید سالها کارکرد تا بار دیگرتازه به جای نخستین خود برگردیم.آیا جمهوریخواهانی که اینهمه علیه نظام شاهی انتقاد دارند و نگارنده نیز در این جرگۀ فکری قرار دارد،لحظه ای بر نارسائی های خود نگریسته اند و کمبودهای خود رادر قیاس با نظام شاهی مورد پژوهش و بررسی قرار داده اند؟بدین ترتیب است که می بینیم،نقد عقلی و عقل نقد از محتوا آغاز می شود و نه ازشکل.جمهوری خواهان کارهای زیادی دارند که باید به میوه بنشانند.آیاآنها این وظایف معنوی را انجام خواهند داد؟ یا در درون خودتضعیف می شوند و ضرورتهای زمان آنها را به حاشیه خواهد راند؟باید در نظر داشت که سامانی برقرار خود باقی می ایستد که پیوسته در حال جنبش و تغییر پیشرونده باشد و خود را با نیازها و مقتضیات زمان سازگار سازد.تاریخ در مورد هر حقیقت راستی جویانه وهر ناراستی نایحقانه ای مهر خود را بی رحمانه می زند.جنبش حقیقت پیوسته در میان می ماند،زیرا در هر حقیقتی سامانۀ خردمندانه ای وجود دارد.و پیوسته آنچه نتواند خود را با حقیقت و نیاز زمان سازگار سازد،به حاشیه رانده می شود و از حرکت باز می ماند.جمهوری خواهان بایدموضع خود را برای نظام اینده تعیین کنند.سرمایه داری یا راه سوم دیگری!ما ناچاریم بر روی پاهای خود بایستیم و معنویت های خود را خود تنظیم کنیم و به انتقاداتی که دیگران می کنند با دوراندیشی و نه از روی ترس و شرم و تردید عمل کنیم.در این کار نخبه گان و روشنفکران علمی و آکادمیک بهتر می توانند یاری رسانند.بادرود.

ضمن تسلیت به خانواده ودوستان دکتر مشایخی
م.سحر
2011-10-18 09:13:21
در حالی که ملایان حاکم بر ایران آرم مهاجم و شوم خرچنگ خود را مثل چنگک قصابان در میان پرچم سه رنگ ایران فرومی کند و همه جا با وقاحت و قهاریت بر سر ملت ایران و کسانی که به هویت تاریخی و تسلسل تاریخی و اجتماعی و مدنی ایرانیان می اندیشند می کوبند ، و در حالیکه بخش دیگر همین نظام ، زیر نام اصلاح طلب و جناح غالب و هدایت کنندهء جنبش سبز حاضر نیست که حضور شیر و خورشید را به عنوان نماد تسلسل تاریخی و تداوم ملی در ایران بپذیرد و نهایت امتیازی که به وطن پرستان ایرانی در جنبش سبز می دهد آن است که در تجمعات و تظاهرات خارج از ایران ، موقتاً دست از خرچنگ اسلامی بشوید و به جای آن کلمهء ایران به حروف لاتین را بنشاند ، در چنین وضعی ، تعجب آور و بسیار شگفت انگیز است که جمعی اهل سیاست که نه اسلامیستند و نه مکلایند و نه بدهی به نظام شوم خمینیستی دارند و نه مدیون جناح های مختلف این حکومت بیداد گر و ظالم سی و سه ساله اسلامیستی هستند ، باز هم ـ شاید به پیروی از اصلاح طلبان ـ هنوز جرأئت ندارند که پرچم شیر وخورشید ایران را که پرچم مشروطه خواهان بوده و تابوت مصدق را و بسیاری از میهن پرستان دیگر را زینت دادهبوده است بیرون بیاورند. یاد آقای مشایخی گرامی باد اما دوستان ایشان در میان جمهوری خواهان می باید اندکی از رسوبات ایدئولوژیکی که در اذهان برخی از آنان هنوز جان سختی می کند فاصله بگیرند ، رسوباتی که به تصور من ترکیبی ست از املاح ایدئولوژیک چپ استالینی سابقه دار در ایران و قوم گرایی نژاد پرستانه پان ترکی یا قبیله گرایی های گوناگونی که این سالها لباس فدرالیسم و مطالبه حقوق برای تعیین سرنوشت یا حقوق اقوام به تن کرده اند .
خلاصه از جمعی سیاسیون روشنفکر و غالبا دانشگاه دیده و دانشگاهی شده و مدعی رهبری مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران که نام جمهوریخواهان ملی هم بر خود نهاده اند ، انتظار نمی رود که از پرچم ملی و تاریخی ایران یعنی از نماد شیر و خورشید مثل جن که از بسم الله می ترسد ، این آقایان و بانوان جمهوری خواه ملی !! هم بترسند. شگفت آوراست. من با دیدن تصویر پرچم ایران در مراسم بزرگداشت زنده یاد مهرداد مشایخی به این صورتی که در تصویر مشاهده می شود شگفت زده شدم. از کی نماد ملی روی پرچم پنج حرف لاتین یعنی آی آر آی ای ان بوده است؟ فکر می کنم این دوستان اندکی روی مسئله پرچم باید عمیق تر بیندیشند و چنانچه واقعا دلایل و اسنادی دارند که نشان می دهد نماد شیر و خورشید بر ضد آزادی و بر ضد خوشبختی و بر ضد یکپارچگی ملی و بر ضد جمهوری خواهی در ایران عمل می کند به ما هم نشان بدهند تا مهر این سمبل را از دل خود بزداییم و به همان پنج حرف لاتین در میان پرچم ملی کشور خود اکتفا و در این زمینه به آقایان و بانوان جمهوریخواه ملی اقتدا کنیم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد