logo





امپرياليسم مرد، زنده باد امپرياليسم!

يکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۱۶ اکتبر ۲۰۱۱

فرهاد داودی

farhad-davari.jpg
مدرسه فمینیستی: پس از نگارش مقالۀ پيشين[1] خود دربارۀ امپرياليسم و دگرگوني ماهوي اين نظريه در عصر سرمايه داري اطلاعاتي، شاهد برخوردهاي گوناگوني بودم كه در بسياري از آنها نويسندگان از سر لطف با آن مختصر و اين نگارنده برخوردي بسيار مهربانانه و موافق داشتند كه ضمن تشكر از همۀ آنان بايد جسارتا بگويم كه غرض حاصل نشد! اما از سوي ديگر تفسير ها و پاسخ هاي كوتاهي در رد و نقد بر اين مقاله ديدم كه طيف گسترده اي را در بر مي گرفت. از تكرار و نقل قول از جزوه هاي ده ها بار خوانده شده و شعار ناباوري به مردم تا توصيه به شنيدن گفتارهاي فلان دانشمند محترم، تا چشم و گوشمان باز شود و "بتوانيم بهتر ببينيم"، تا سخناني بي مايه كه فقط و فقط آنها را مي توان تهمت و دشنام از روي بي خردي ناميد، كه بگذريم بخشي از نقدهاي بسيار كوتاه براي من روشنگر بود چرا كه متوجه شدم آن قدر بحث را خلاصه گرفته ام كه موضوع مورد تمركز من كاملا باز نشده است. از آنجا كه با خود عهد كرده ام كه به جدل سياسي نپردازم آن نقدهاي كوتاه منصفانه مرا ترغيب كرد تا به جاي پاسخ به آنها، موضوع را بسط و گسترش بيشتري دهم.

امپرياليسم تجاوزكار و توسعه طلب

بسياري كسان تجاوز و توسعه طلبي را برترين و آشكارترين خصلت امپرياليسم و حضور نيروهاي نظامي در زمين و دريا و هوا را ضامن اين ويژگي مي دانند.همين افراد امپرياليسم را بالاترين يا حدّ تكامل سرمايه داري قلمداد مي كنند.در اينجا دو پرسش مطرح مي شود:

1. آيا اين خصلت تجاوز و توسعه طلبي و حضور نيروي نظامي در جهاني خارج از مرزهاي جغرافيايي كشور توسعه طلب، ويژگي همۀ امپراتوري هاي تاريخ، از آشور تا ايران و روم باستان و اسپانيا و پرتقال و انگلستان سده هاي هفدهم و هيجدهم، نبوده؟ و اگر چنين است چرا فقط آن را به سرمايه داري نسبت مي دهند؟ از سوي ديگر،اين واژه هاي بالاترين و آخرين و ... از كجا مي آيد؟

2. تاريخ سدۀ بيستم نشان داد كه تعيين آخرين حدّ تكامل براي سرمايه داري كوشش عبثي است. در حقيقت، سرمايه داري با استفاده از سنّت نقد خود، كه ميراث مدرنيته و روشنگري است، پيوسته نقاط ضعف خود را شناسايي و ترميم مي كند. فعلا سرمايه داري با بازسازي پيوستۀ خود از اين سنگ به آن سنگ مي پرد و خود را از غرق شدن مي رهاند. هرچند بر اين باورم كه در نهايت ساحل نجاتي براي آن متصور نيست. از اينجا اجازه مي خواهم كه به بحث دربارۀ "فضاي جريان ها" بپردازم كه ترفند سرمايه داري در روند نوين جهاني شدن است.

فضاي جريان ها و سياه چاله ها

سكۀ اين اصطلاح را مي توان به نام مانوئل كستلز[2]، متفكر اسپانيايي الاصل امريكايي، زد.طبق نظر كستلز، اساساً روند جهاني شدن نوين را روند جريان هاي سرمايه، مردم، كالا، خدمات و اطلاعات به گرد جهان تشكيل مي دهد. كستلز فضاي مناسبي را كه اين جريان ها بتوانند از آن عبور كنند فضاي جريان ها مي نامد. او بر آن است كه فضاي جريان ها، به معناي تكيه گاه مادّي فرايندها و عملكردهاي مسلط در جامعه اطلاعاتي، را مي توان با تركيب دست كم سه لايه تشريح (و نه تعريف) كرد. نخستين لايه در واقع مداري از محرك هاي الكترونيكي(ميكروالكترونيك، مخابرات، پردازش رايانه اي، نظام هاي راديو و تلويزيوني، و داد و ستدها و تراكنش هايي براساس زمان آني[3]) است يعني همان اتكا بر فناوري هاي پيشرفتۀ اطلاعاتي و ارتباطي؛ دومين لايه، از گره ها و محورها(يا بازوهاي) آن تشكيل مي شود يعني شبكه اي الكترونيكي كه مكان هاي "ويژه اي" را به يكديگر پيوند مي زند كه "داراي ويژگي هاي اجتماعي، فرهنگي، و مادّي تعريف شده اي اند"؛ سومين لايۀ مهم فضاي جريان ها به سازماندهي مكاني نخبگانِ( ونه طبقات) مديريتيِ مسلط اشاره دارد كه كاركردهاي اصلي و فرماندهي اي را اعمال مي كند كه اين فضا در پيرامون آنها تحقق مي يابد.[4] از اين رو اگر در جايي اين فضا سد يا قطع شود كار حركت اين جريان ها كه اكنون شريان حياتي سرمايه داري است دچار اختلال مي گردد. اين فضاي جريان ها از آن چنان اهميتي برخوردار گشته كه به گفتۀ سسكيا ساسن[5] : "جریان بین المللی داده ها به طور کلی با داد و ستد رو به گسترش خدمات سازگار است. حکومت ایالات متحده زمان درازی است که در پی بیشترین گسترش داد و ستد آزاد اطلاعات است و بر کشورهای دیگر برای جلوگیری از تحمیل تعرفه گمرکی بر آن، فشار می آورد"[6].يعني بين خود كشورهاي پيشرفتۀ سرمايه داري نيز بر سر حدّ اين جريان ها، وبه ويژه جريان اطلاعات، اختلاف است. از اين رو، مي توان گفت كه روند جهاني شدن سرمايه، بازار، فرهنگ و سياست از طريق اين فضاست كه به پيش مي رود و آنچه سرمايه داري اطلاعاتي خوانده مي شود از راه همين فضا به خواسته هاي خود مي رسد.

در اين ميان گاه مي شود كه اقتصاد معناي محلي مي يابد يعني اقتصادي كه چندان با اقتصاد ملّي كشور خود ارتباطي ندارد. اين امر تا آنجا پيش رفته كه صاحب نظران در تحليل تحولات اقتصادي محل يا شهر يا منطقه اي بيشتر از واژۀ اقتصاد مكان/ فضا[7] استفاده مي كنند يعني اقتصادي كه تا حدّ زيادي خارج از اقتصاد ملّي خود قرار دارد. اين امر بي شك اهميت فضاي جريان ها را به نمايش مي گذارد.جداي از اين، فرهنگ و حتي سياست نيز مي تواند تحت تأثير اين فضا قرار گيرد.شورت بر آن است كه وضعيت جهانشهري[8] وضعيتي شناور هم مي تواند باشد يعني شهري براي مدت معيني به حالت جهانشهر در مي آيد و بعد از آن حالت خارج مي شود.شورت مي گويد كه:" همانند عاشق‌ شدن‌، جهانشهر بودن‌ هم‌ پديده‌اي‌ گذراست‌، جايگاهي‌ پر هوادار كه‌ گاهي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد اما همواره‌ منبع‌ انگيزه‌ و شور اشتياق‌ است‌. از اين‌ رو، ابرشهر مي‌تواند به‌ شهر جهاني‌ بدل‌ شود اگر جريان‌ مهمي‌ از گردشگران‌ خارجي‌ به‌ داخل‌ آن‌ ميسّر گردد. و شهري‌ جهاني‌ ممكن‌ است‌ دست‌كم‌ به‌ مدت‌ دو هفته‌ به‌ جهانشهر بدل‌ شود اگر ميزبان‌ بازي‌هاي‌ المپيك‌ تابستاني‌ باشد[9]".

در حركتي كه سرمايه در اين جريان جهاني شدن دارد مي تواند انباشت را در كشورهايي به جز زادگاهش نيز صورت دهد و از اين طريق حتي موجب رشد و توسعۀ اقتصاد كشور مقصد نيز بشود اما در ادامه همين حركت مي تواند با خروج خود از آنجا يك شبه اقتصاد كشور هدف را به زمين بكوبد. ساسن با اشاره به بحران اقتصادي كشورهاي شرق آسيا مي گويد: "یکپارچگی بازار سرمایة جهانی، که به‌دلیل تقویت رشد اقتصادی در دهة 1990 بسیار مورد تحسین قرارگرفت، در بحران مالی آسیای شرقی خود به مشکل بدل شد. هرچند ساختار سازمانی در بسیاری از این کشورها برای تنظیم اقتصاد ضعیف است، چنان که به شکلی گسترده مستند شده، واقعیت یکپارچگی بازار سرمایة جهانی نقشی حیاتی را در بحران آسیای شرقی بازی کرد زیرا به میزان وام گرفتن بيش از اندازه اين كشورها و به نگرش مبتنی بر شکوفایی- افول در نزد سرمایه‌گذاران یاری می‌رساند، که در آغاز دهه به‌شتاب وارد شدند و به هنگام آغاز بحران به همان ‌شتاب سرمایه‌های خود را بیرون کشیدند هرچند استواری برخی از اقتصادهای درگیر بحران این عقب‌نشینی سریع را توجیه نمی‌کرد. گستردگی انباشت بدهی‌ها، که فقط دسترس‌پذیری سرمایة خارجی آن را امکان‌پذیر ساخته بود، عاملی حیاتی بود: در 1996، کلّ بدهی‌های بانکی آسیای شرقی 8/2 تریلیون دلار، يعني 130 درصد تولید ناخالص داخلی و نزدیک به دو برابر دهة پیشین، بود. تا 1996، نسبت بدهی ها به ارزش سهام برای شرکت‌های متوسط به 620 درصد در کرة جنوبی، 340درصد در تایلند و میانگین 150 تا 200 درصد در سراسر کشورهای دیگر آسیای شرقی رسید. این بودجه را جریان‌های ورودی سرمایه از کشورهای دیگری تأمین می‌کرد که در سال 1997 به سرعت آنجا را ترک کردند"[10].

صاحب نظراني همچون رني شورت در بررسي موردي از تعدادي كلانشهر در نقاط گوناگون جهان، شهرهاي مانع شونده(به هر دليل) در برابر اين فضا، و جريان هاي درون آن، را سياه چاله مي خواند. يعني مناطقي كه فضاي جريان ها درون آنها مسدود و جريان هاي يادشده قطع مي شود. شورت آنها را به شهر تحريم شده، شهر مقاوم، شهر فروپاشيده و شهرفقير تقسيم مي كند[11]. اين امر آشكار مي كند كه چرا برخي حكومت ها، همچون حكومت صدام يا قذافي، به رغم دادن امتياز زياد به كشورهاي پيشرفتۀ شمال، باز از نظر آنها حكومت هايي ياغي محسوب مي شوند كه بايد برانداخته شوند.اين نكته مي بايستي همواره مورد نظر كساني باشد كه چنين مي پندارند كه حكومت هاي كشورهاي جنوب با دادن چند امتياز مي توانند حمايت كشورهاي به اصطلاح امپرياليستي را جلب كنند و امپرياليسم بدين شكل با آنها كنار مي آيد. نكتۀ ديگر اينكه مي توان به چرايي اين امر پي برد كه نظام سرمايه داري جهاني به چه دليل برخي مناطق در جهان كشورهاي جنوب را ناديده مي گيرد و تنها در صورت به خطر افتادن جدي منافع ويا جان شهروندانش با آن برخوردي، آن هم فقط به صورت موقتي و اغاب اوقات بسيار خشن مي كند؛ با برخي ديگر برخوردي فرسايشي و براي درهم شكستن آن دارد؛ و با برخي ديگر برخورد سلطه طلبانۀ درازمدت و دست آخر با بسياري از شهرها و كشورها برخوردي ، از لحاظ سياسي، دوستانه و همدل دارد.

در حقيقت آنچه ميخواهم بگويم اين است كه سرمايه داري با ابزار جديد به ميدان آمده و ما موظف ايم، در مقام پژوهنده يا كنش گر، اين ابزار را بشناسيم و جدا از روياها، آرمان ها و مكنونات قلبي خود با آن مقابله كنيم و يا به موقع از آن استفاده كنيم.به هر حال، اين گفتمان غالب در دوران ماست و بايد بدانيم در چارچوب همين گفتمان چگونه حركت كنيم.

باز هم مسئلۀ صف بندي

نتيجۀ كوتاه و بسيار موجز من از اين همه پرگويي آن است كه در جهاني تا اين حدّ پيچيده نمي توان به واژگان و مفاهيم قديمي در تحليل آن دل بست. فعاليت حزب كمونيست عراق پس از اشغال آن كشور به دست امپرياليسم جنايتكار پس از سالها آزاد شد و در مجلس عراق داراي تعدادي نماينده شد؛ همان حزبي كه صدام "ضد امپرياليست" آن را به شديد ترين وجهي سركوب كرد، پس مي توان حزب كمونيست عراق را هم به صف امپرياليست ها فرستاد! مسئلۀ من بی شک دفاع از حمله به عراق نيست؛ جنگي كه موجب كشته شدن صدها هزار عراقي شده و جاي پاي كشورهاي امپرياليستي را در منطقه محكم كرده به هیچوجه جاي دفاع ندارد اما مي خواهم بگويم كه اين تقسيم بندي هاي دو ارزشي ديگر معتبر نيست. در صف بندي خرده گیران کم خوان، اكنون جلال طالباني جزو صف هواداران و بلكه دست نشاندگان امپرياليسم محسوب مي شود و بنابر اين القاعده بايد ضد امپرياليست باشد. شوخي ندارد دوستان ، اگر با همين معيار بخواهيد صف بندي كنيد به همين نتيجه مي رسيد. كل كساني را هم كه دو سال پيش در پي رأي خود به خيابان ها آمدند به صف امپرياليسم برانيد چرا كه سخني از "مرگ بر امپرياليسم جهاني به سركردگي آمريكا" به ميان نيامد. اگر واقعا و در عمل مي خواهيد دست به كاري زنيد كه غصه سرآيد برويد متون نو (و نه جزوه هاي سازماني صد بار خوانده شده) را بخوانيد و دربارۀ آن به انصاف و با آزادگي بينديشيد، اما اگر مي خواهيد صرفا تكرار مكررات كنيد و براي خود كف بزنيد با شما كاري نيست. در ضمن هرگاه زمان فرافكني باشد افرادي مانند نوشين احمدي خراساني كم نيستند، خيالتان راحت!

پانوشت ها:

[1] http://www.facebook.com/note.php?note_id=10150328662777356

[2] Manuel Castells

[3] Real Time

[4] مانوئل كستلز، عصر اطلاعات....تهران: طرح نو، 138 ، ص. 475-483.

[5] Saskia Sassen

[6] سسكيا ساسن، جهانشهر، ترجمه مهدي داودي. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات شهرداري (زير چاپ)، ص. 81.

[7] Space economy


[8] Global city

[9] جان رني شورت،كلانشهرهاي جهاني: شهرهاي جهاني شونده در دنيايي سرمايه دار، ترجمه مهدي داودي. تهران: انجمن ژئوپوليتيك ايران (زير چاپ)، ص. 7.

[10] ساسن، همان،185-186.

[11] شورت، همان، ص.73-86.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

امپریالیسم مرد
borzooieh
2011-10-17 05:49:44
امپریالیسم مرد ٬زنده باد امپریالیسم ..اگر درست بکار رود یعنی همانطور که با مرگ شاه انگلیس شاه دیگری بر تخت می نشیند و فقط چهره عوض شده است در مورد امپریالیسم هم اساس همان است که بود ظاهر عوض شده است.اگر مقصود شما هم چنین است٬ بازگشت شما به جرگه یاران را تبریک میگویم.
امپریالیسم به عنوان اخرین مرحله سرمایه داری یعنی این مرحله جدید است ودرست به دلیل اینکه شباهت بیشتری به سبعیت امپریالیسم غیر سرمایه داری روم باستان و... دارد به این عنوان خوانده میشود.کسی از اخرین حد سرمایه داری صحبت نکرده است .کسی القاعده را ضد امپریالیست نمیداند. زیرا هرجنبشی که در مرحله انقلابات دمکراتیک وضدامپریالیستی دمکراتیک نباشد ماهیت ضد امپریالیستی ندارد.ولی به یاد داشته باشیم که هر دمکراتی هم که ضد امپریالیست نباشد ممکن است عضو حزب دمکرات امریکا باشد ولی درجرگه یاران جایی ندارد
سوال هنوز بی جواب اینست ...ایا امپریالیسم از دید شما عینی است یا ذهنی واز جنس گفتمان؟ایا در شرایط فعلی امپریالیسم یاور شما است یا رضا پهلوی؟ یا هر دو و تفاوتی نمیکند؟


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد